681
تحفة الأولياء ج1

۵۴۳.محمد بن يحيى، از محمد بن حسين، از نضر بن شُعيب، از محمد بن فُضيل، از ابوحمزه ثُمالى روايت كرده است كه گفت: شنيدم از امام محمد باقر عليه السلام كه مى فرمود:«رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: به درستى كه خداى تبارك و تعالى مى فرمايد كه: تمام كردن حجّت من به غايت بر بدبختان از امّت تو است. و ايشان كسانى هستند كه ولايت على بن ابى طالب را ترك كنند، و دشمنان او را دوست دارند، و فضل او و فضل اوصياى بعد از او را انكار كنند (كه ايشان را بهترين خلق خدا ندانند). زيرا كه فضل تو، فضل ايشان، و فرمان بردارى تو، و فرمان بردارى ايشان، و حقّ تو، حقّ ايشان، و نافرمانى تو، نافرمانى ايشان است. و ايشانند پيشوايانى كه راه راست نمايند، كه آنانند بعد از تو، و روح تو در ايشان جارى شده و روح تو آن است كه در تو روان شده از جانب پروردگار تو، و ايشان عترت تواند كه از سرشت و طينت تو خلق شده اند و از گوشت و خون تو، به هم رسيده اند.
و به حقيقت كه خداى عزّوجلّ سنّت و طريقه تو و طريقه پيغمبران پيش از تو را در ايشان جارى ساخته، كه جميع كمالات تو و ايشان غير از پيغمبرى هم در ايشان است و ايشان، خزانه داران منند بر علم من بعد از تو. به حقّ خود سوگند ياد مى كنم كه هر آينه به حقيقت كه ايشان را برگزيدم به انواع برگزيدگى و ايشان را خالص گردانيدم (از غير خويش، در باب توحيد كه آميزشى در ايشان نيست). و ايشان را پسنديدم، و هر كه ايشان را دوست داشت و با ايشان دوستى ورزيد، و فضل ايشان را تسليم نمود، نجات يافت.
و پيغمبر صلى الله عليه و آله خود فرمود كه: هر آينه جبرئيل به نزد من آمد و نام هاى ايشان را با نام هاى پدران ايشان و دوستان ايشان و آنان كه افزونى ايشان را بر خلائق مسلّم دارند، به نزد من آورد».

۵۴۴.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند، از احمد بن محمد بن عيسى، از حسين بن سعيد، از فَضالة بن ايّوب، از ابو المغراء ، از محمد بن سالم، از ابان بن تغلب كه گفت: شنيدم از امام جعفر صادق عليه السلام كه مى فرمود:«رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود كه: هر كه خواسته باشد كه به روش زندگانى من زندگانى كند، و به روش مردن من بميرد، و داخل شود در جنّت عدن (كه بهشتى است كه محلّ اقامه پرهيزكاران است و خدا درختان آن را به دست قدرت خويش نشانيده)، پس بايد كه على بن ابى طالب را عليه السلام دوست دارد و با دوست او، دوستى كند، و با دشمن او، دشمنى ورزد، و به امامت اوصياى بعد از او، قائل باشد .
پس به درستى كه ايشان عترت منند كه از گوشت و خون من به هم رسيده اند. خدا فهم و علم مرا به ايشان عطا كند (يا آن را به ايشان عطا فرموده). و به سوى خدا شكايت مى كنم از امّت خويش كه فضل ايشان را انكار مى كنند، و جائزه مرا (كه خلافت است)، در باب ايشان قطع مى كنند، و نمى گذارند كه به ايشان برسد (يا صله و پيوند مرا در حقّ ايشان قطع مى كنند و آن را رعايت نمى كنند). و به خدا سوگند، كه پسر مرا خواهند كشت، خدا شفاعت مرا به ايشان نرساند» .


تحفة الأولياء ج1
680

۵۴۳.مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ، عَنِ النَّضْرِ بْنِ شُعَيْبٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ، عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ، قَالَ :سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عليه السلام يَقُولُ: «قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إِنَّ اللّهَ ـ تَبَارَكَ وَ تَعَالى ـ يَقُولُ: اسْتِكْمَالُ حُجَّتِي عَلَى الْأَشْقِيَاءِ مِنْ أُمَّتِكَ: مَنْ تَرَكَ وَلَايَةَ عَلِيٍّ، وَ وَالى أَعْدَاءَهُ، وَأَنْكَرَ فَضْلَهُ وَ فَضْلَ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِهِ ، فَإِنَّ فَضْلَكَ فَضْلُهُمْ، وَ طَاعَتَكَ طَاعَتُهُمْ، وَحَقَّكَ حَقُّهُمْ، وَ مَعْصِيَتَكَ مَعْصِيَتُهُمْ، وَ هُمُ الْأَئِمَّةُ الْهُدَاةُ مِنْ بَعْدِكَ، جَرى فِيهِمْ رُوحُكَ ، وَ رُوحُكَ مَا جَرى فِيكَ مِنْ رَبِّكَ، وَ هُمْ عِتْرَتُكَ مِنْ طِينَتِكَ وَ لَحْمِكَ وَ دَمِكَ، وَ قَدْ أَجْرَى اللّهُ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ فِيهِمْ سُنَّتَكَ وَ سُنَّةَ الْأَنْبِيَاءِ قَبْلَكَ، وَ هُمْ خُزَّانِي عَلى عِلْمِي مِنْ بَعْدِكَ، حَقٌّ عَلَيَّ لَقَدِ اصْطَفَيْتُهُمْ وَ انْتَجَبْتُهُمْ وَ أَخْلَصْتُهُمْ وَ ارْتَضَيْتُهُمْ، وَنَجَا مَنْ أَحَبَّهُمْ وَ وَالَاهُمْ وَ سَلَّمَ لِفَضْلِهِمْ، وَ لَقَدْ أَتَانِي جَبْرَئِيلُ عليه السلام بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ وَ أَحِبَّائِهِمْ وَ الْمُسَلِّمِينَ لِفَضْلِهِمْ».

۵۴۴.عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ، عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ، عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ، عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ، قَالَ :سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ عليه السلام يَقُولُ: «قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : مَنْ أَرَادَ أَنْ يَحْيَا حَيَاتِي، وَ يَمُوتَ مِيتَتِي ، وَ يَدْخُلَ جَنَّةَ عَدْنٍ الَّتِي غَرَسَهَا اللّهُ رَبِّي بِيَدِهِ، فَلْيَتَوَلَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام ، وَ لْيَتَوَلَّ وَلِيَّهُ، وَلْيُعَادِ عَدُوَّهُ، وَ لْيُسَلِّمْ لِلْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِهِ؛ فَإِنَّهُمْ عِتْرَتِي مِنْ لَحْمِي وَ دَمِي، أَعْطَاهُمُ اللّهُ فَهْمِي وَ عِلْمِي، إِلَى اللّهِ أَشْكُو أَمْرَ أُمَّتِي الْمُنْكِرِينَ لِفَضْلِهِمْ، الْقَاطِعِينَ فِيهِمْ صِلَتِي، وَ ايْمُ اللّهِ، لَيَقْتُلُنَّ ابْنِي، لَا أَنَالَهُمُ اللّهُ شَفَاعَتِي».

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 216571
صفحه از 908
پرینت  ارسال به