725
تحفة الأولياء ج1

۶۰۵.محمد بن يحيى، از محمد بن عبدالجبّار از محمد بن اسماعيل، از على بن نُعمان، از ابن مُسكان از ابوبصير از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه آن حضرت به من فرمود كه:«اى ابا محمد، به درستى كه خداى عزّوجل به پيغمبران چيزى را عطا نكرد، مگر آن كه همان را به محمد عطا فرموده» و فرمود كه: «خدا به محمد عطا فرمود تمام آنچه به همه پيغمبران عطا فرمود، و در نزد ما است آن صحيفه ها كه خداى عزّوجلّ فرموده كه: «صُحُفِ إبْراهيمَ وَ مُوسى»۱ ، يعنى: صحيفه هاى ابراهيم خليل عليه السلام (كه ده است). و صحيفه هاى موسى» .
ابوبصير مى گويد كه: عرض كردم كه فداى تو گردم، صحيفه هاى موسى، همان الواح است كه در قرآن مذكور است؟ حضرت فرمود: «آرى».

۶۰۶.محمد، از احمد بن محمد، از حسين بن سعيد، از نضر بن سُويد، از عبداللّه بن سِنان، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه عبداللّه آن حضرت را سؤال كرد از قول خداى عزّوجلّ:«وَ لَقَدْ كَتَبْنا فى الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ»۲، يعنى:«و هر آينه به حقيقت كه نوشتيم در زبور بعد از ذكر» (كه زبور كدام است و ذكر چيست). فرمود كه: «ذكر، نزد خداست و زبور، آن چيزى است كه بر داود فرود آمد، و هر كتابى كه از آسمان فرود آمده در نزد اهل علم است، و ماييم اهل همان علم».

۶۰۷.محمد بن يحيى، از احمد بن ابى زاهر يا غير او، از محمد بن حمّاد، از برادرش احمد بن حمّاد، از ابراهيم، از پدرش، از امام موسى كاظم عليه السلام روايت كرده است كه گفت: به آن حضرت عرض كردم كه: فداى تو گردم، مرا خبر ده از پيغمبر صلى الله عليه و آله كه از همه پيغمبران ميراث برد؟ فرمود:«آرى». عرض كردم كه: از نزد آدم تا آن كه به خودش منتهى شد؟ فرمود كه: «خدا هيچ پيغمبرى را مبعوث نگردانيد، مگر آن كه محمد صلى الله عليه و آله از او داناتر است» .
راوى مى گويد كه: عرض كردم كه: عيسى بن مريم، مردگان را به اذن خدا زنده مى گردانيد. فرمود: «راست گفتى». و عرض كردم كه: سليمان بن داود گفتار مرغان را مى فهميد. و آيا رسول خدا صلى الله عليه و آله بر اين مراتب قدرت داشت؟ حضرت فرمود كه: «سليمان بن داود در باب هدهد تكلّم نمود در هنگامى كه او را نيافت و در كار آن شك داشت. «فَقالَ ما لِيَ لا أرَى الْهُدْهُدَ أمْ كانَ مِنَ الْغائِبينَ»۳ ، يعنى: «پس سليمان گفت: چيست مرا و مرا چه مى شود كه در ميان مرغان هدهد را نمى بينم؟ (آيا به جهت ساترى چشم من به وى نمى اُفتد؟) يا هست از غايب شدگان؟» (كه از نظر پنهان شده)، و در آن هنگام كه او را نيافت و غيبت آن بر او متحقّق شد، و بر او خشم گرفت، پس فرمود: «لأُعَذِّبَنَّهُ عَذابا شَديدًا أوْ َلأَذْبَحَنَّهُ أوْ لَيَأْتِيَنّى بِسُلْطانٍ مُبينٍ»۴ ، يعنى: «به خدا سوگند، هر آينه عذاب كنم او را عذابى سخت، يا او را سر برم، يا بياورد مرا حجّتى روشن (كه سبب غيبت او چه بوده)، تا باعث عذر او شود در غيبت».
و جز اين نيست كه سليمان، خشم گرفت براى آن كه هدهد او را بر آب دلالت مى نمود. پس اين هدهد مرغى است كه خدا به او عطا فرموده بود آنچه را كه به سليمان عطا نفرموده بود، و حال آن كه باد و مورچه و آدميان و جنّيان و شياطين و همه سركشان، او را فرمان مى بردند، و آب را در زير زمين نمى شناخت (و نمى دانست كه آن در كجاست) و آن مرغ اين را مى شناخت. و به درستى كه خدا در كتاب خويش مى فرمايد: «وَ لَوْ أنَّ قُرْآنا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أوْ قُطِّعَتْ بِهِ اْلأَرْضُ أوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى»۵ ، يعنى: «و اگر در عالم پاره اى از قرآن باشد كه كوه ها به آن و خواندن آن بر آن، روان گردانيده شوند، بعد از كنده شدن از جاى خويش، بر روى زمين، يا در هوا، يا شكافته شود زمين به واسطه آن و پاره پاره گردد، يا مردگان به تلاوت آن به سخن در آورده شوند، هر آينه اين قرآن، خواهد بود» (به جهت عظمت محلّ و علوّ امر و جلالت قدرى كه دارد).
و به تحقيق كه ما ميراث برديم اين قرآن را كه در آن است آنچه كوه ها به سبب آن روان گردد، و شهرها به وساطت آن ويران شود، و مردگان به آن زنده شوند، و ما آب را در زير زمين مى شناسيم. و به درستى كه در كتاب خدا آياتى چند هست كه هيچ كار مشكلى به استعانت به آن، اراده نمى شود مگر آن كه خدا به آن دستورى مى دهد و آن را سهل و آسان مى گرداند با آنچه كه هست، كه خدا به واسطه آن در حصول مشكلات اذن مى دهد و آسان مى سازد، از آنچه گذشتگان آن را نوشته اند. كه خدا آن را از براى ما قرار داده در اصل كتاب (كه عبارت است از: لوح محفوظ، يا قرآن، يا سوره حمد). به درستى كه خدا مى فرمايد: «وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فى السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ إلاّ فى كِتابٍ مُبينٍ»۶ ، يعنى: «و نيست هيچ پوشيده اى كه پوشيدگى و خفاى آن بسيار و سخت باشد از حوادث و نوازل و غير آن در آسمان و زمين، مگر آن كه در كتاب مبين است (كه عبارت است از قرآن) و نوشته اى است روشن يا روشن كننده». بعد از آن فرمود كه: «ثُمَّ أوْرَثْنا الْكِتابَ الَّذينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا»۷ ؛ پس ماييم آنان كه خداى عزّوجل ما را برگزيده و به ما ميراث داده، اين كتابى را كه در اوست بيان هر چيزى» .

1.اَعلى، ۱۹.

2.انبيا، ۱۰۵.

3.نمل، ۲۰.

4.نمل، ۲۱.

5.رعد، ۳۱.

6.نمل، ۷۵.

7.فاطر، ۳۲.


تحفة الأولياء ج1
724

۶۰۵.مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ، عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ عليه السلام ، قَالَ :قَالَ لِي: «يَا أَبَا مُحَمَّدٍ، إِنَّ اللّهَ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ لَمْ يُعْطِ الْأَنْبِيَاءَ شَيْئاً إِلَا وَ قَدْ أَعْطَاهُ مُحَمَّداً صلى الله عليه و آله ». قَالَ: «وَ قَدْ أَعْطى مُحَمَّداً جَمِيعَ مَا أَعْطَى الْأَنْبِيَاءَ، وَ عِنْدَنَا الصُّحُفُ الَّتِي قَالَ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ : «صُحُفِ إِبْرَ هِيمَ وَ مُوسَى» ».
قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، هِيَ الْأَلْوَاحُ ؟ قَالَ: «نَعَمْ».

۶۰۶.مُحَمَّدٌ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ، عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ، عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ عليه السلام ، أَنَّهُ سَأَلَهُ عَنْ قَوْلِ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ :«وَ لَقَدْ كَتَبْنَا فِى الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ»: مَا الزَّبُورُ؟ وَ مَا الذِّكْرُ؟ قَالَ:«الذِّكْرُ عِنْدَ اللّهِ، وَ الزَّبُورُ: الَّذِي أُنْزِلَ عَلى دَاوُدَ؛ وَ كُلُّ كِتَابٍ نَزَلَ فَهُوَ عِنْدَ أَهْلِ الْعِلْمِ، وَ نَحْنُ هُمْ».

۶۰۷.مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي زَاهِرٍ أَوْ غَيْرِهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَمَّادٍ، عَنْ أَخِيهِ أَحْمَدَ بْنِ حَمَّادٍ ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ عليه السلام ، قَالَ :قُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، أَخْبِرْنِي عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله وَرِثَ النَّبِيِّينَ كُلَّهُمْ؟ قَالَ : «نَعَمْ».
قُلْتُ: مِنْ لَدُنْ آدَمَ حَتَّى انْتَهى إِلى نَفْسِهِ؟ قَالَ: «مَا بَعَثَ اللّهُ نَبِيّاً إِلَا وَمُحَمَّدٌ صلى الله عليه و آله أَعْلَمُ مِنْهُ».
قَالَ: قُلْتُ: إِنَّ عِيسَى بْنَ مَرْيَمَ كَانَ يُحْيِي الْمَوْتى بِإِذْنِ اللّهِ، قَالَ: «صَدَقْتَ»، وَ سُلَيْمَانَ بْنَ دَاوُدَ كَانَ يَفْهَمُ مَنْطِقَ الطَّيْرِ، وَ كَانَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقْدِرُ عَلى هذِهِ الْمَنَازِلِ؟
قَالَ: فَقَالَ: «إِنَّ سُلَيْمَانَ بْنَ دَاوُدَ قَالَ لِلْهُدْهُدِ حِينَ فَقَدَهُ وَ شَكَّ فِي أَمْرِهِ، فَقَالَ: «مَا لِىَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَآئِبِينَ» حِينَ فَقَدَهُ ، فَغَضِبَ عَلَيْهِ، فَقَالَ: «لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّى بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ» وَ إِنَّمَا غَضِبَ لِأَنَّهُ كَانَ يَدُلُّهُ عَلَى الْمَاءِ، فَهذَا ـ وَ هُوَ طَائِرٌ ـ قَدْ أُعْطِيَ مَا لَمْ يُعْطَ سُلَيْمَانُ، وَ قَدْ كَانَتِ الرِّيحُ وَ النَّمْلُ وَ الْاءِنْسُ وَ الْجِنُّ وَ الشَّيَاطِينُ الْمَرَدَةُ لَهُ طَائِعِينَ ، وَ لَمْ يَكُنْ يَعْرِفُ الْمَاءَ تَحْتَ الْهَوَاءِ، وَ كَانَ الطَّيْرُ يَعْرِفُهُ، وَ إِنَّ اللّهَ يَقُولُ فِي كِتَابِهِ: «وَ لَوْ أَنَّ قُرْءَانًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى» . وَ قَدْ وَرِثْنَا نَحْنُ هذَا الْقُرْآنَ الَّذِي فِيهِ مَا تُسَيَّرُ بِهِ الْجِبَالُ، وَ تُقَطَّعُ بِهِ الْبُلْدَانُ، وَ تُحْيَا بِهِ الْمَوْتى، وَ نَحْنُ نَعْرِفُ الْمَاءَ تَحْتَ الْهَوَاءِ، وَ إِنَّ فِي كِتَابِ اللّهِ لَايَاتٍ مَا يُرَادُ بِهَا أَمْرٌ إِلَا أَنْ يَأْذَنَ اللّهُ بِهِ مَعَ مَا قَدْ يَأْذَنُ اللّهُ مِمَّا كَتَبَهُ الْمَاضُونَ، جَعَلَهُ اللّهُ لَنَا فِي أُمِّ الْكِتَابِ؛ إِنَّ اللّهَ يَقُولُ: «وَ مَا مِنْ غَآئِبَةٍ فِى السَّمَآءِ وَ الْأَرْضِ إِلَا فِى كِتَابٍ مُّبِينٍ» ثُمَّ قَالَ: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا» فَنَحْنُ الَّذِينَ اصْطَفَانَا اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ، وَأَوْرَثَنَا هذَا الَّذِي فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْءٍ».

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 218570
صفحه از 908
پرینت  ارسال به