749
تحفة الأولياء ج1

۶۲۸.احمد بن محمد و محمد بن يحيى، از محمد بن حسن، از محمد بن عيسى، از احمد بن ابى عبداللّه ، از ابوالحسن حضرت امام رضا عليه السلام روايت كرده اند كه گفت: از آن حضرت سؤال كردم از ذوالفقار شمشير رسول خدا صلى الله عليه و آله كه از كجا آمد؟ حضرت فرمود كه:«جبرئيل آن را از آسمان فرود آورد، و زيور آن نقره بود، و آن شمشير در نزد من است».

۶۲۹.على بن ابراهيم، از محمد بن عيسى، از يونس بن عبدالرحمان، از محمد بن حكيم، از امام موسى كاظم عليه السلام روايت كرده است كه آن حضرت فرمود كه:«سلاح رسول خدا، در نزد ما گذاشته، و هر بدكارى از آن دفع شده، كه اگر در نزد بدترين خلق خدا گذاشته شود، بهترين ايشان باشد.
و پدرم حضرت صادق عليه السلام مرا خبر داد كه: در زمانى كه زنى از قبيله ثقيف را كه تزويج كرده بود به خانه آورد و پيش از آن، ديوار خانه را شكافته بود و آن شمير را در ميان آن شكاف گذارده، روى آن را پوشيده بود، و زنان به جهت عروسى خانه را از آرايش كردند، چون صبح دامادى آن حضرت شد، چشم آن حضرت بر آن موضع افتاد، ديد كه در مُحاذى آن موضع، پانزده ميخ آهنين كوبيده اند از براى آن كه پرده ها را بياويزند. حضرت به جهت آن بسيار مشوّش شد كه مبادا آن ميخ به شمشير ضررى رسانيده باشد، به زن خويش فرمود كه: از اينجا بيرون رو كه من اراده دارم كه بعضى از خدمت كاران خود را طلب كنم و ايشان را كار دارم. چون آن زن بيرون رفت، حضرت آن موضع را شكافت، هيچ ميخى از آن ميخ ها را نديد، مگر آن كه ديد كه سر آن از شمشير ميل كرده و برگرديده و هيچ يك از آنها به شمشير نرسيده بود».

۶۳۰.محمد بن يحيى، از محمد بن حسين، از صفوان بن يحيى، از ابن مُسكان، از حُجْر، از حُمران، از امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است كه گفت: از آن حضرت سؤال كردم از بيان آنچه در ميان مردم مشهور است و همه مى گويند كه نامه سر به مهرى به امّ سَلمه دفع شده است. حضرت فرمود كه:«رسول خدا صلى الله عليه و آله چون از دنيا رفت، على عليه السلام ، علم آن حضرت و سلاح او و آنچه را كه در اينجا بود، به ميراث برد. پس آنها به امام حسن عليه السلام منتقل شد، بعد از آن به امام حسين عليه السلام رسيد، و چون آن حضرت بر ما ترسيد كه هلاك و مغلوب شويم و آنها را از ما بگيرند، آنها را به امّ سلمه سپرد (يعنى: پيش از بيرون آمدن از مدينه مشرّفه؛ زيرا كه آن حضرت عليه السلام از شهادت خويش و اسير شدن امام زين العابدين عليه السلام و ساير منسوبان كه همراه آن حضرت بودند و به غارت رفتن آنچه را كه با خود داشت، خبر داشت). و بعد از آن، حضرت على بن الحسين عليهماالسلام آنها را قبض فرمود و در حيطه تصرّف خود در آورد». حمران مى گويد كه: عرض كردم: آرى، چنين است. بعد از آن، به پدر تو منتقل شد، بعد از آن، امر به تو منتهى شد و آنها به تو رسيد؟ فرمود: «آرى».


تحفة الأولياء ج1
748

۶۲۸.أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللّهِ ، عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا عليه السلام ، قَالَ :سَأَلْتُهُ عَنْ ذِي الْفَقَارِ سَيْفِ رَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله : مِنْ أَيْنَ هُوَ ؟ قَالَ : «هَبَطَ بِهِ جَبْرَئِيلُ عليه السلام مِنَ السَّمَاءِ ، وَ كَانَتْ حِلْيَتُهُ مِنْ فِضَّةٍ وَ هُوَ عِنْدِي» .

۶۲۹.عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى ، عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمنِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَكِيمٍ ، عَنْ أَبِي إِبْرَاهِيمَ عليه السلام ، قَالَ :«السِّلَاحُ مَوْضُوعٌ عِنْدَنَا ، مَدْفُوعٌ عَنْهُ ، لَوْ وُضِعَ عِنْدَ شَرِّ خَلْقِ اللّهِ ، لَكَانَ خَيْرَهُمْ ، لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي أَنَّهُ حَيْثُ بَنى بِالثَّقَفِيَّةِ ـ وَ كَانَ قَدْ شُقَّ لَهُ فِي الْجِدَارِ ـ فَنُجِّدَ الْبَيْتُ ، فَلَمَّا كَانَتْ صَبِيحَةُ عُرْسِهِ ، رَمى بِبَصَرِهِ فَرَأى حَذْوَهُ خَمْسَةَ عَشَرَ مِسْمَاراً ، فَفَزِعَ لِذلِكَ ، وَ قَالَ لَهَا : تَحَوَّلِي ؛ فَإِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَدْعُوَ مَوَالِيَّ فِي حَاجَةٍ ، فَكَشَطَهُ ، فَمَا مِنْهَا مِسْمَارٌ إِلَا وَجَدَهُ مُصْرَفاً طَرَفُهُ عَنِ السَّيْفِ، وَمَا وَصَلَ إِلَيْهِ مِنْهَا شَيْءٌ».

۶۳۰.مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ ، عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيى ، عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ ، عَنْ حُجْرٍ ، عَنْ حُمْرَانَ ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام ، قَالَ :سَأَلْتُهُ عَمَّا يَتَحَدَّثُ النَّاسُ أَنَّهُ دُفِعَتْ إِلى أُمِّ سَلَمَةَ صَحِيفَةٌ مَخْتُومَةٌ ، فَقَالَ : «إِنَّ رَسُولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله لَمَّا قُبِضَ ، وَرِثَ عَلِيٌّ عليه السلام عِلْمَهُ وَ سِـلَاحَهُ وَ مَا هُنَاكَ ، ثُمَّ صَارَ إِلَى الْحَسَنِ ، ثُمَّ صَارَ إِلَى الْحُسَيْنِ عليهماالسلام ، فَلَمَّا خَشِيَنَا أَنْ نُغْشَى ، اسْتَوْدَعَهَا أُمَّ سَلَمَةَ ، ثُمَّ قَبَضَهَا بَعْدَ ذلِكَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليه السلام ». قَالَ : فَقُلْتُ : نَعَمْ ، ثُمَّ صَارَ إِلى أَبِيكَ ، ثُمَّ انْتَهى إِلَيْكَ ، وَ صَارَ بَعْدَ ذلِكَ إِلَيْكَ ؟ قَالَ : «نَعَمْ».

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 218932
صفحه از 908
پرینت  ارسال به