۶۵۲.راوى گفت كه: مردى به خدمت امام محمد باقر عليه السلام عرض كرد كه: يا ابن رسول اللّه ، بر من غضب مكن. حضرت فرمود كه:«براى چه غضب كنم؟» عرض كرد كه: به جهت آنچه مى خواهم كه تو را از آن سؤال كنم. فرمود كه: «آنچه مى خواهى سؤال كنى، بگو». عرض كرد كه: غضب نمى فرمايى؟ فرمود كه: «سؤال كن كه غضب نمى كنم». آن مرد عرض كرد كه: مرا خبر ده از فرموده خويش در باب شب قدر و فرود آمدن فرشتگان و روح به سوى اوصياى پيغمبر، كه آيا آن امرى را كه پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله نمى دانسته، به نزد ايشان مى آورند، يا امرى را كه رسول خدا صلى الله عليه و آله مى دانسته، به نزد ايشان مى آورند و حال آن كه من مى دانم يا تو مى دانى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله از دنيا رفت و چيزى از علم آن حضرت نبود كه على عليه السلام آن را حفظ نكرده باشد و در دل خويش جا نداده باشد.
حضرت باقر عليه السلام فرمود كه: «اى مرد، من و تو را چه فايده از اين سؤال و جواب آن حاصل مى شود كه باعث شده كه تو بر من داخل شوى؟» (يعنى: كى تو را به اينجا فرستاده كه از اين مقوله سؤال كنى؟).
سائل عرض كرد كه: قضاى خدا مرا بر تو داخل كرده براى طلب كردن دين. حضرت فرمود: «چون چنين است، پس بفهم آنچه را كه به تو مى گويم. به درستى كه چون رسول خدا صلى الله عليه و آله را به آسمان بردند، فرود نيامد تا آن كه خداى جلّ ذكره، علم آنچه را كه بود و آنچه خواهد بود، او را اعلام فرمود، و بسيارى از اين علوم كه به آن حضرت تعليم داده، مجملات بود كه تفسير و بيان آنها در شب قدر مى آمد. و على بن ابى طالب نيز همچنين بود كه مجملات علم را دانسته بود و تفسير آنها در شب هاى قدر مى آمد؛ چنانچه آن علم با رسول خدا صلى الله عليه و آله بود و به همين طريق كه از خدا تعليم گرفته بود، به على عليه السلام تعليم داد».
سائل عرض كرد كه: آيا در مجملات تفسيرى نبود؟ حضرت فرمود: «بلى، تفسير بود، وليكن جز اين نيست كه اين تفسير با امرى بود كه از جانب خداى تبارك و تعالى مى آمد در شب هاى قدر به سوى پيغمبر و اوصياى او كه چنين و چنين بكن، ايشان آن امر را دانسته بودند وليكن مأمور شدند كه در آن، به چه كيفيّت عمل كنند».
سائل مى گويد كه: عرض كردم كه: اين را از براى من بيان فرما. حضرت فرمود كه: «رسول خدا از دنيا نرفت، مگر در حالتى كه حافظ مجمل علم و تفسير آن بود». عرض كردم كه: پس آنچه در شب هاى قدر به او مى رسيد، علم چه چيز بود؟ حضرت فرمود كه: «امر و آسانى در آنچه دانسته بود» (ملخص بيان تفسير آن حضرت، آن كه حضرت رسول، علم كلّى داشت و در شب قدر تشخيص و تعيين آن مى شد، و وضع مى گرديد كه او را ميّسر مى گرديد كه به مردم بفهماند. و داستان اين، چون داستان متعلّم است كه علم را تعليم مى كند و مى فهمد، وليكن او را ميّسر نيست كه آن را به غير تعليم دهد، امّا چون در ذهن او متعيّن شود به طور جزئيّت و به اطراف آن احاطه نمايد، او را تعليم غير ممكن مى شود).
سائل عرض كرد كه: پس آنچه ايشان را در شب هاى قدر حادث مى شود، علمى است غير از آنچه پيش دانسته اند؟ حضرت فرمود كه: «اين از جمله آنهاست كه پيغمبر و ائمه مأمورند به كتمان آن، و بايد كه به كسى نگويند و تفسير آنچه را كه از آن سؤال كردى، غير از خداى عزّوجلّ كسى نمى داند». سائل عرض كرد كه: آيا اوصيا مى دانند آنچه را كه پيغمبران ايشان نمى دانند؟ حضرت فرمود: «نه، زيرا كه چگونه مى شود كه وصيّى غير علم آنچه را كه به سوى او وصيت شده، بداند».
سائل عرض كرد كه: آيا ما را مى رسد كه بگوييم كه: يكى از اوصيا مى داند آنچه را كه ديگرى از ايشان نمى داند؟ حضرت فرمود: «نه، هيچ پيغمبرى از دنيا نرفت، مگر آن كه علمى كه داشت، در جوف وصى او (كه مراد از آن نفس ناطقه است) قرار گرفت. و جز اين نيست كه فرشتگان و روح، در شب قدر فرود مى آيند، با آن حكمى كه در ميان بندگان، به آن حكم مى شود». سائل عرض كرد كه: آيا اين حكم را دانسته بودند؟ حضرت فرمود: «بلى، آن را دانسته بودند، وليكن بر امضا و اجراى چيزى از آن استطاعت آن نداشتند تا آن كه در شب هاى قدر، مأمور شوند كه به چه كيفيت كار كنند تا سال آينده».
سائل عرض كرد كه: يا ابا جعفر، نمى توانم كه اين را انكار كنم. حضرت باقر عليه السلام فرمود كه: «هر كه اين را انكار كند، از ما نيست». سائل عرض كرد كه: يا اباجعفر، مرا خبر ده كه آيا پيغمبر را در شب هاى قدر چيزى مى آمد كه آن را ندانسته باشد؟ حضرت فرمود كه: «حلال نيست تو را كه از اين سؤال كنى، امّا علم آنچه بوده و آنچه خواهد بود . هيچ پيغمبرى و وصيّى نمى ميرد، مگر آن كه وصيّيى كه بعد از اوست، آن را مى داند و امّا اين علم كه تو از آن سؤال مى كنى (كه عبارت است از علم به خصوصيات شب قدر، از محتوميّت آنچه محتوم نبوده و بدا) به درستى كه خداى عزّوجلّ اِبا و امتناع فرموده از آن كه، غير از پيغمبران و اوصيا را بر آن مطلّع گرداند».
سائل عرض كرد كه: يا ابن رسول اللّه ، چگونه بشناسم كه شب قدر در هر سال مى باشد؟ حضرت فرمود كه: «چون ماه رمضان بيايد، سوره دخان را در هر شب، صد مرتبه بخوان. پس چون شب بيست و سيم بيايد، البته تو نظر خواهى كرد به سوى آنچه موجب تصديق اين باشد، كه از آن سؤال كردى».