827
تحفة الأولياء ج1

۶۸۱.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند، از احمد بن محمد، از محمد بن سنان، از يونس بن يعقوب ، از حارث بن مغيره و چند نفر از اصحاب ما كه از جمله ايشانند : عبدالاعلى و ابو عُبيده و عبداللّه بن بِشْر خَثعمى كه شنيدند از امام جعفر صادق عليه السلام كه مى فرمود:«من آنچه را كه در آسمان ها و آنچه را كه در زمين است مى دانم، و آنچه در بهشت است مى دانم، و آنچه در جهنّم است مى دانم، و آنچه بوده و آنچه خواهد بود مى دانم». راوى مى گويد كه: پس حضرت اندك زمانى درنگ فرمود و ديد كه آن سخن بر كسانى كه اين را از او شنيدند، گران آمد، پس فرمود كه: «اين را از كتاب خداى عزّوجلّ دانستم. به درستى كه خداى عزّوجلّ مى فرمايد كه: «تِبْيانا لِكُلِّ شَيْءٍ»۱ ؛ در آن بيان هر چيزى هست».

۶۸۲.على بن محمد، از سهل، از احمد بن محمد بن ابى نصر، از عبدالكريم، از جماعة بن سعد خثعمى (چنان كه در نُسَخ كافى است، و جعفى، چنانچه در كتب رجال است) روايت كرده است كه گفت: مفضّل در نزد امام جعفر صادق عليه السلام بود، پس به آن حضرت عرض نمود كه: فداى تو گردم، آيا خدا اطاعت بنده اى را بر تمام بندگان خود واجب مى گرداند با آن كه خبر آسمان را از او پوشيده و پنهان دارد؟ حضرت فرمود:«نه، خدا از اين كريم تر و رحيم تر و مهربان تر است كه اطاعت بنده اى را بر بندگان واجب گرداند، بعد از آن خبر آسمان را از او در هر صبح و شام پوشيده دارد».

۶۸۳.محمد بن يحيى، از احمد بن محمد، از ابن محبوب، از ابن رئاب، از ضُريس كُناسى روايت كرده است كه گفت: شنيدم از امام محمد باقر عليه السلام كه مى فرمود ـ و در نزد آن حضرت گروهى از اصحابش بودند ـ كه:«تعجب دارم از گروهى كه ما را دوست مى دارند، و ما را ائمّه قرا رمى دهند، و اعتقاد به امامت ما دارند، و وصف مى كنند كه اطاعت ما بر ايشان واجب است، مانند وجوب اطاعت رسول خدا صلى الله عليه و آله ، بعد از آن، حجّت خويش را مى شكنند و باطل مى كنند و با خويش خصومت مى كنند، به واسطه ضعف دل ها و عقول ايشان. پس حقّ ما را كم مى كنند و عيب مى كنند بر آن كه خداى تعالى او را برهان و دليل قاطع از براى شناخت ما چنانچه بايد و مسلّم داشتن امر ما عطا فرموده، و بر او طعن مى زنند كه اعتقاد كرده به دانش ما به آنچه بوده و خواهد بود. آيا اعتقاد مى كنيد كه خداى تبارك و تعالى اطاعت دوستان خود را بر بندگان خود واجب گرداند، بعد از آن، خبرهاى آسمان ها و زمين را از ايشان پوشيده و پنهان دارد، و مادّه علم را از ايشان قطع كند در آنچه بر ايشان وارد مى شود از آنچه قوام دين ايشان در آن است كه دين بى آن بر پا نشود و منسّق و منتظم نگردد؟».
حُمران به آن حضرت عرض كرد كه: فداى تو گردم، مرا خبر ده از آنچه اتّفاق افتاد از امر قيام على بن ابى طالب و امام حسن و امام حسين عليهم السلام و خروج و قيام ايشان به دين خداى عزّ ذكره و آنچه به ايشان رسيد از اين كه رؤساى اهل كفر و شياطين انس، ايشان را كشتند، و بر ايشان ظفر يافتند، به مرتبه اى كه مقتول و مغلوب شدند. امام محمد باقر عليه السلام فرمود كه: «اى حُمران، به درستى كه خداى تبارك و تعالى چنان بود كه اين را بر ايشان مقدّر كرده بود، و قضا و امضاى آن به عمل آمده بود، و آن را بر سبيل امتحان واجب گردانيده بود، بعد از آن، آن را جارى ساخت. پس على و امام حسن و امام حسين عليهم السلام به سبب پيشى گرفتن علمى از جانب رسول خدا به امر دين و جهاد قيام نمودند، و هر كه از ما ساكت شد، به سبب همين علم ساكت شد (حاصل آن كه قيام و قعود و نطق و سكوت ما ائمّه، به امر خدا و رسول است و در جميع امور خويش تابع ايشانيم، و از پيش خود امرى از ما سر نمى زند).
اى حُمران، اگر ايشان در آن زمان كه فرود آمد بر ايشان، آنچه فرود آمد از امر خداى عزّوجلّ و غالب گردانيدن جماعت طاغوت كه در عصيان خدا كوتاهى نمى كردند بر ايشان، از خداى عزّوجلّ سؤال مى كردند كه اين بلا را از ايشان دفع كند و در بر طرف كردن اين جماعت طاغوت بر آن جناب مبالغه مى كردند، و در اين باب ايستادگى مى نمودند، و رفتن پادشاهى ايشان را خواهش مى نمودند، البته ايشان را اجابت مى فرمود، و آن بلا را از ايشان دفع مى نمود، و نمى گذاشت كه به ايشان برسد، و به سر آمدن مدّت اين جماعت طاغوت و تمام شدن پادشاهى ايشان، سريع تر بود از زمانى كه رشته مرواريد و غير آن از هر چه در رشته كشيده باشد پاره شود، و آن رشته كشيده پراكنده شود.
اى حُمران، آنچه به ايشان رسيد، به جهت گناهى نبود كه به جا آورده باشند، و نه به جهت معصيتى كه در آن با خدا مخالفت كرده باشند، وليكن اينها به جهت درجات و كرامتى از جانب خداى عزّوجلّ بود كه خواست به آنها برسند، پس بايد كه مذهب هاى فاسد و گمان هاى بد در حقّ ايشان تو را به راهى كه كج باشد، نبرد».

1.نحل، ۸۹.


تحفة الأولياء ج1
826

۶۸۱.عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ ، عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ وَ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا ـ مِنْهُمْ : عَبْدُ الْأَعْلى وَ أَبُو عُبَيْدَةَ وَ عَبْدُ اللّهِ بْنُ بِشْرٍ الْخَثْعَمِيُّ ـ سَمِعُوا أَبَا عَبْدِ اللّهِ عليه السلام يَقُولُ :«إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ ، وَ أَعْلَمُ مَا فِي الْجَنَّةِ ، وَ أَعْلَمُ مَا فِي النَّارِ ، وَ أَعْلَمُ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ» .
قَالَ : ثُمَّ مَكَثَ هُنَيْئَةً ، فَرَأى أَنَّ ذلِكَ كَبُرَ عَلى مَنْ سَمِعَهُ مِنْهُ ، فَقَالَ : «عَلِمْتُ ذلِكَ مِنْ كِتَابِ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ؛ إِنَّ اللّهَ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ يَقُولُ : فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْءٍ» .

۶۸۲.عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ، عَنْ سَهْلٍ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ ، عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ ، عَنْ جَمَاعَةَ بْنِ سَعْدٍ الْخَثْعَمِيِّ ، أَنَّهُ قَالَ :كَانَ الْمُفَضَّلُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللّهِ عليه السلام ، فَقَالَ لَهُ الْمُفَضَّلُ : جُعِلْتُ فِدَاكَ ، يَفْرِضُ اللّهُ طَاعَةَ عَبْدٍ عَلَى الْعِبَادِ وَ يَحْجُبُ عَنْهُ خَبَرَ السَّمَاءِ ؟
قَالَ : «لَا ، اللّهُ أَكْرَمُ وَ أَرْحَمُ وَ أَرْأَفُ بِعِبَادِهِ مِنْ أَنْ يَفْرِضَ طَاعَةَ عَبْدٍ عَلَى الْعِبَادِ ، ثُمَّ يَحْجُبَ عَنْهُ خَبَرَ السَّمَاءِ صَبَاحاً وَ مَسَاءً» .

۶۸۳.مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنِ ابْنِ رِئَابٍ ، عَنْ ضُرَيْسٍ الْكُنَاسِيِّ ، قَالَ :سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عليه السلام يَقُولُ ـ وَ عِنْدَهُ أُنَاسٌ مِنْ أَصْحَابِهِ ـ : «عَجِبْتُ مِنْ قَوْمٍ يَتَوَلَّوْنَا ، وَ يَجْعَلُونَا أَئِمَّةً ، وَ يَصِفُونَ أَنَّ طَاعَتَنَا مُفْتَرَضَةٌ عَلَيْهِمْ كَطَاعَةِ رَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، ثُمَّ يَكْسِرُونَ حُجَّتَهُمْ ، وَ يَخْصِمُونَ أَنْفُسَهُمْ بِضَعْفِ قُلُوبِهِمْ ، فَيَنْقُصُونَا حَقَّنَا ، وَ يَعِيبُونَ ذلِكَ عَلى مَنْ أَعْطَاهُ اللّهُ بُرْهَانَ حَقِّ مَعْرِفَتِنَا وَ التَّسْلِيمَ لِأَمْرِنَا ؛ أَ تَرَوْنَ أَنَّ اللّهَ ـ تَبَارَكَ وَ تَعَالى ـ افْتَرَضَ طَاعَةَ أَوْلِيَائِهِ عَلى عِبَادِهِ ، ثُمَّ يُخْفِي عَنْهُمْ أَخْبَارَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ، وَ يَقْطَعُ عَنْهُمْ مَوَادَّ الْعِلْمِ فِيمَا يَرِدُ عَلَيْهِمْ مِمَّا فِيهِ قِوَامُ دِينِهِمْ ؟» .
فَقَالَ لَهُ حُمْرَانُ : جُعِلْتُ فِدَاكَ ، أَ رَأَيْتَ مَا كَانَ مِنْ أَمْرِ قِيَامِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ عليهم السلام ، وَ خُرُوجِهِمْ وَ قِيَامِهِمْ بِدِينِ اللّهِ عَزَّ ذِكْرُهُ ، وَ مَا أُصِيبُوا مِنْ قَتْلِ الطَّوَاغِيتِ إِيَّاهُمْ وَ الظَّفَرِ بِهِمْ حَتّى قُتِلُوا وَ غُلِبُوا؟
فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عليه السلام : «يَا حُمْرَانُ ، إِنَّ اللّهَ ـ تَبَارَكَ وَ تَعَالى ـ قَدْ كَانَ قَدَّرَ ذلِكَ عَلَيْهِمْ ، وَ قَضَاهُ ، وَ أَمْضَاهُ ، وَ حَتَمَهُ عَلى سَبِيلِ الِاخْتِيَارِ ، ثُمَّ أَجْرَاهُ ، فَبِتَقَدُّمِ عِلْمٍ إِلَيْهِمْ مِنْ رَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله قَامَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ عليهم السلام ، وَ بِعِلْمٍ صَمَتَ مَنْ صَمَتَ مِنَّا ؛ وَ لَوْ أَنَّهُمْ يَا حُمْرَانُ حَيْثُ نَزَلَ بِهِمْ مَا نَزَلَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ وَ إِظْهَارِ الطَّوَاغِيتِ عَلَيْهِمْ ، سَأَلُوا اللّهَ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ أَنْ يَدْفَعَ عَنْهُمْ ذلِكَ ، وَ أَلَحُّوا عَلَيْهِ فِي طَلَبِ إِزَالَةِ مُلْكِ الطَّوَاغِيتِ وَ ذَهَابِ مُلْكِهِمْ ، إِذاً لَأَجَابَهُمْ ، وَ دَفَعَ ذلِكَ عَنْهُمْ ، ثُمَّ كَانَ انْقِضَاءُ مُدَّةِ الطَّوَاغِيتِ وَ ذَهَابُ مُلْكِهِمْ أَسْرَعَ مِنْ سِلْكِ مَنْظُومٍ انْقَطَعَ فَتَبَدَّدَ ، وَ مَا كَانَ ذلِكَ الَّذِي أَصَابَهُمْ ـ يَا حُمْرَانُ ـ لِذَنْبٍ اقْتَرَفُوهُ ، وَ لَا لِعُقُوبَةِ مَعْصِيَةٍ خَالَفُوا اللّهَ فِيهَا ، وَ لكِنْ لِمَنَازِلَ وَ كَرَامَةٍ مِنَ اللّهِ أَرَادَ أَنْ يَبْلُغُوهَا ؛ فَـلَا تَذْهَبَنَّ بِكَ الْمَذَاهِبُ فِيهِمْ».

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 216687
صفحه از 908
پرینت  ارسال به