51. باب در بيان اين كه اگر مردم بر ائمّه عليهم السلام مى پوشيدند و سخن ايشان را فاش نمى كردند، هر آينه هر فردى را به آنچه براى او و بر او بود، خبر مى دادند
۶۹۲.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند، از احمد بن محمد، از حسين بن سعيد، از فَضالة بن ايّوب، از ابان بن عثمان، از عبدالواحد بن مختار كه گفت: امام محمد باقر عليه السلام فرمود كه:«اگر زبان هاى شما را بندها مى بود، هر آينه حديث مى كردم هر مردى را به آنچه باعث نفع و موجب ضرر او باشد» (و بند زبان داشتن، كنايه است از آن كه آنچه مى شنود، به كسى نگويد).
۶۹۳.و به همين اسناد، از احمد بن محمد، از ابن سِنان، از عبداللّه بن مُسكان روايت است كه گفت: شنيدم از ابوبصير كه مى گفت: به امام جعفر صادق عليه السلام عرض كردم كه: از كجا به اصحاب على عليه السلام رسيد آنچه به ايشان رسيد با دانش ايشان به مرگ ها و بلاهاى خويش (و مراد از آن، امور غريبه اى است كه حضرت ايشان را به آن خبر داده بود، در حالى كه زائد بر آن، علم به مرگ و بلاى خويش داشتند. و بعضى گمان كرده اند كه مراد، استبعاد سائل است كه با وجود علم به مرگ و بلا، چگونه رسيد به ايشان آنچه رسيد. حضرت فرمود كه:«از بدى خود ايشان بود». و عنوان و آخر حديث، هر دو، دلالت بر ردّ اين توهم مى كنند. و مراد از اصحاب آن حضرت، خواصّ اصحاب اند كه قابل اين علوم بودند) .
ابوبصير مى گويد كه: پس آن حضرت مرا جواب فرمود مانند كسى كه به خشم آمده باشد و فرمود كه: «اين امر از كه بود؟» و خود جواب خويش را فرمود و فرمود كه: «از خود ايشان بود» (و بنابر بعضى از نُسَخ از كه بود اين امر، مگر از خودشان، يعنى: چيزى چند در ايشان بود كه باعث قابليّت تعليم ايشان بود). ابوبصير مى گويد كه عرض كردم كه: چه چيز تو را منع مى كند از اظهار آنچه على عليه السلام بر اصحاب خود اظهار فرمود، فداى تو گردم؟ حضرت فرمود كه: «اين درى است كه بسته شده بود، مگر آن كه حسين بن على عليه السلام چيز كمى را از آن گشود». بعد از آن فرمود كه: «اى ابا محمد، به درستى كه آن گروه، بندها بر دهان هاى ايشان بود».