52. باب در بيان تفويض به سوى رسول خدا صلى الله عليه و آله و به سوى ائمّه عليهم السلام در امر دين ۱
۶۹۴.محمد بن يحيى، از احمد بن ابى زاهر، از على بن اسماعيل، از صفوان بن يحيى، از عاصم بن حُميد، از ابواسحاق نحوى روايت كرده است كه گفت: بر امام جعفر صادق عليه السلام داخل شدم، پس شنيدم از آن حضرت كه مى فرمود:«به درستى كه خداى عزّوجلّ پيغمبر خويش را ادب كرد، و آنچه را كه داعى بود به مَحامد از اعمال صالحه و اخلاق فاضله، به آن حضرت تعليم فرمود؛ در حالتى كه بر دوستى آن حضرت صلى الله عليه و آله قائم بود (يا آن حضرت بر دوستى آن جناب ـ تقدّس و تعالى ـ قرار و استقرار داشت). پس فرمود: «وَ إنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيمٍ»۲ ، يعنى: «و به درستى كه تو هر آينه بر خو و عادت بزرگى استقرار دارى» (كه كسى غير تو بر آن نيست). بعد از آن، به وى تفويض نمود، پس آن جناب ـ عزّوجلّ ـ فرمود: «وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»۳ (و آيه در باب اختلاف حديث مذكور شد) و نيز خداى عزّوجلّ فرموده: «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أطاعَ اللّهَ»۴ » بعد از آن، حضرت صادق عليه السلام فرمود: «و به درستى كه پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله ، به على عليه السلام تفويض نمود، و او را امين داشت. پس شما را تسليم كرديد و قبول نموديد و مردم دانسته انكار كردند. پس به خدا سوگند كه شما را دوست مى داريم كه بگوييد، چون ما بگوييم، و اين كه ساكت شويد، چون ما ساكت شويم (و ممكن است كه معنى اين باشد كه: ما شما را دوست مى داريم، اگر چنين باشيد كه در سخن گفتن و نگفتن پيرو ما باشيد). و ما واسطه ايم در ما بين شما و خداى عزّوجلّ و خدا از براى هيچ كس خوبى را در مخالفت امر ما قرار نداده».
چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند، از احمد بن محمد، از ابن ابى نجران، از عاصم بن حُميد، از ابو اسحاق كه گفت: شنيدم از امام محمد باقر عليه السلام كه مى فرمود. بعد از آن مثل حديث سابق را ذكر كرده است.