۶۹۵.على بن ابراهيم، از پدرش، از يحيى بن ابى عمران، از يونس، از بكّار بن ابى بكر، از موسى بن اَشيم روايت كرده است كه گفت: در نزد امام جعفر صادق عليه السلام بودم، پس مردى از آن حضرت سؤال كرد از معنى آيه اى از كتاب خداى عزّوجلّ و آن حضرت او را به آن، خبر و جواب داد. و بعد از آن، ديگرى بر آن حضرت داخل شد و او را از همان آيه سؤال نمود، پس حضرت او را خبر داد به خلاف آنچه اوّل را خبر داده بود. پس در من از ديدن اين مخالفت، داخل شد آنچه خدا خواست، يعنى: اندوه بسيار در دلم به هم رسيد، به مرتبه اى كه گويا دل من به كاردها بريده و پاره پاره مى شد. در دل خود گفتم كه ابو قتاده را در شام وا گذاشتم كه در واو و مانند آن خطا نمى كند، و آمدم به سوى اين مرد كه اين نوع خطا از او سر مى زند كه همه مطلب را خطا مى كند. پس در بين اين كه من همچنين محزون و متفكّر بودم، ناگاه ديگرى بر او داخل شد، و او را از همان آيه سؤال كرد، پس او را خبر داد به خلاف آنچه مرا خبر داده بود (يعنى: اعلام فرموده بود؛ زيرا كه حضرت او را جواب و خبرى نداده بود و به خلاف آنچه رفيق مرا خبر داده بود). پس دل من آرام گرفت و دانستم كه اين نوع رفتار و گفتار كه از آن حضرت سر مى زند، تقيّه است.
موسى مى گويد كه: بعد از آن، حضرت به جانب من التفات نمود و فرمود كه:«اى پسر اشيم، به درستى كه خداى عزّوجلّ به سليمان بن داود عليه السلام تفويض نمود، پس فرمود كه: «هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أوْ أمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ»۱ (كه در باب اهل ذكر گذشت) و خدا به پيغمبر خود صلى الله عليه و آله تفويض نمود، بعد از آن فرمود: «وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»۲ . پس آنچه به رسول خدا تفويض شد، آن را به ما تفويض فرمود» .