۶۹۶.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند، از احمد بن محمد، از حجّال، از ثعلبه، از زراره كه گفت: شنيدم از امام محمد باقر و امام جعفر صادق عليهماالسلام كه مى فرمودند:«خداى عزّوجلّ به سوى پيغمبر خويش، امر خلق خود را تفويض فرمود تا نظر كند كه فرمان بردارى ايشان، چگونه است» پس اين آيه را تلاوت نمود: «وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» .
۶۹۷.على بن ابراهيم، از پدرش، از ابن ابى عُمير، از عمر بن اُذينه، از فُضيل بن يسار روايت كرده است كه گفت: شنيدم از امام جعفر صادق عليه السلام كه به بعضى از اصحاب قيس ماصر مى فرمود كه:«خداى عزّوجلّ پيغمبر خويش را ادب آموخت و ادب او را نيكو ساخت. پس چون ادب را از براى او كامل گردانيد، فرمود: «إنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيمٍ»۱ ، بعد از آن، امر دين و امّت را به او تفويض فرمود تا بندگان او را سياست كند، و متوجّه امور ايشان باشد، و خداى عزّوجلّ فرمود كه: «وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» . و به درستى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله ، بر راه راست بود كه خدا او را تسديد فرموده بود، و موفّق و مؤيّد بود به روح القدس، كه لغزش نمى نمود و خطا نمى كرد در چيزى، از آنچه خلائق را به آن سياست و ادب مى فرمود، و به آداب خدا ادب مند گرديد.
پس به درستى كه خداى عزّوجلّ نماز را دو ركعت دو ركعت واجب گردانيد كه همه آن ده ركعت بود. بعد از آن، رسول خدا صلى الله عليه و آله به سوى آن دو ركعت، دو ركعت ديگر و به سوى نماز شام، يك ركعت ديگر را اضافه فرمود، و اضافه آن حضرت، همتاى فريضه شد در وجوب كه ترك آنها جائز نيست، مگر در سفر و يك ركعت را در نماز شام زياد كرد، و آن را ثابت و برپا قرار داد در سفر و حضر كه ترك آن، در هيچ يك تجويز نكرد. پس خدا همه اينها را از براى او اجازه فرمود و ممضى داشت و به اين سبب، نماز فريضه هفده ركعت شد.
بعد از آن رسول خدا صلى الله عليه و آله نمازهاى نافله و مستحبّه را سى و چهار ركعت قرار داد، و برابر فريضه، و خداى عزّوجلّ اين را از براى او اجازه فرمود و همه فريضه و نافله پنجاه و يك ركعت است كه از جمله آنهاست دو ركعت بعد از نماز خفتن كه مصلّى آن را نشسته به جا مى آورد كه به يك ركعت حساب مى شود و به جاى وتر است، و خدا در سال، روزه ماه رمضان را واجب گردانيد و رسول خدا صلى الله عليه و آله روزه شعبان را و سه روز در هر ماهى قرار داد به طريق استحباب كه دو چند فريضه باشد، و خداى عزّوجلّ اين را از براى او اجازه فرمود.
و خداى عزّوجلّ شراب انگور را به خصوص حرام گردانيد، و رسول خدا صلى الله عليه و آله مست كننده اى از هر شرابى را حرام گرانيد و خدا اين را از براى او اجازه فرمود. و رسول خدا صلى الله عليه و آله چيزى چند را مرتكب نشد و آنها را ناخوش داشت و از آنها نهى نفرمود به نهيى كه مستلزم حرمت آن باشد، بلكه نهى كرد از آنها به نهيى كه موجب دورى و كراهت است. بعد از آن، در آنها رخصت داد. پس عمل كردن به رخصت، واجب شد بر بندگان، مانند وجوب عمل كردن به نهى و عزيمت هاى او (كه مراد محرّمات و واجبات است)، و رسول خدا صلى الله عليه و آله ايشان را رخصت نداد در آنچه ايشان را از آن نهى فرمود به نهيى كه مفيد حرمت است و نه در آنچه امر فرمود به امرى كه دلالت بر وجوب كند، و لزوم داشته باشد. پس بسيار از مست كننده از همه شراب ها كه ايشان را از آن نهى فرمود به نهى تحريمى، و هيچ كس را در آن رخصت نداد، و همچنين در اندك آن، اگرچه به قدر سر سوزنى باشد (و ظاهر عبارت حديث، كه دلالت مى كند بر رخصت در خوردن كمى از مست كننده، متروك است بالنص و الأجماع).
و رسول خدا صلى الله عليه و آله هيچ كس را رخصت نداد در تقصير كردن دو ركعتى كه آنها را ضمّ فرمود به سوى آنچه خداى عزّوجلّ واجب گردانيده، بلكه آن را بر ايشان الزام فرمود؛ الزامى واجب كه هيچ كس را در چيزى از آن، رخصت نداد، مگر از براى مسافر و كسى را نمى رسد كه رخصت دهد آنچه را كه رسول صلى الله عليه و آله آن را رخصت نداده. پس امر و نهى رسول خدا صلى الله عليه و آله با امر و نهى خداى عزّوجلّ موافق آمد، و بر بندگان واجب است كه پيغمبر امر او را تسليم كنند، مانند تسليم كردن ايشان خداى تبارك و تعالى و امر او را».