89
تحفة الأولياء ج1

۱۱.چند نفر از اصحاب ما روايت نموده اند از احمد بن محمد بن خالد، از بعض از اصحابش كه آن را مرفوع ساخته كه گفت: رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود كه:«خدا قسمت نكرده است از براى بندگان چيزى را كه بهتر باشد از عقل. پس خواب عاقل از شب بيدارى هاى جاهل بهتر است، و ماندن عاقل به جاى خويش، بهتر است از بيرون رفتن جاهل از مكان خود به سوى حجّ و جهاد و مانند آن. و خدا هيچ پيغمبر و رسولى را نفرستاده، مگر بعد از آن كه عقل خويش كامل و تمام گردانيده باشد و عقل او از عقل هاى همه امتانش افزون تر باشد. و آنچه پيغمبر در دل مى گيرد، بهتر است از كوشش آنان كه كوشش مى نمايند در جستن رأى صواب. و هيچ بنده واجبات خدا را به جا نياورده و نمى آورد تا آن كه از او بگيرد به واسطه پيغمبر و بفهمد، و همه عبادت كنندگان با فضل عبادتى كه دارند، به آنچه عاقل به آن رسيده، نرسيده اند، و عاقلانند كه اصحاب ألباب اند و آنان كه خداى تعالى در باب ايشان فرموده است كه: «إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الْأَلْبَابِ »۱ ، يعنى: و حتما به ياد مى آورند صاحبان عقل هاى خالص» . ۲ (و مراد آن حضرت اين است كه هر كس كه متذكر نمى شود، عاقل نيست).

۱۲.ابوعبد اللّه اشعرى روايت كرده است از بعضى از اصحاب ما كه مرفوع ساخته آن را از هشام بن حكم كه گفت: ابوالحسن موسى بن جعفر عليه السلام به من فرمود كه:«اى هشام، به درستى كه خداى تبارك و تعالى در كتاب خويش صاحبان عقل و فهم را مژده داده و فرموده است كه: «فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَهُمُ اللّه وَ أُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَـبِ »۳ ، يعنى: «پس مژده ده بندگان مرا، آنان كه گوش مى دهند كه گفتار حق را بشنوند، پس پيروى مى كنند نيكوتر آن را. اين گروه، آنانند كه خدا ايشان را راه راست نموده و اين گروه، ايشانند كه صاحبان عقل هاى صافى اند» .
اى هشام، به درستى كه خداى تبارك و تعالى حجت هاى خويش را از براى مردم تمام ساخت به عقل ها، و پيغمبران خود را يارى نمود به فصاحت و معجزات و توانايى بر آنچه احتياج به آن اتفاق افتد، و ايشان را رهنمايى نمود بر پروردگار خويش به دليل ها و فرمود كه: «وَ إِلَـهُكُمْ إِلَـهٌ وَ حِدٌ لَا إِلَـهَ إِلَا هُوَ الرَّحْمَانُ الرَّحِيمُ * إِنَّ فِى خَلْقِ السَّمَاوَ تِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلَافِ الَّيْلِ وَ النَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِى تَجْرِى فِى الْبَحْرِ بِمَا يَنفَعُ النَّاسَ وَ مَآ أَنزَلَ اللّه مِنَ السَّمَآءِ مِن مَّآءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَ بَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَآبَّةٍ وَ تَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَآءِ وَ الْأَرْضِ لَأَيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ »۴ ، يعنى: «و خداى شما خدايى است يكتا. نيست خدايى مگر او كه بسيار بخشاينده و مهربان است. به درستى كه در آفريدن آسمان ها و زمين، و در آمد و شد شب و روز بر پى يكديگر (يا اختلاف اين دو در درازى و كوتاهى)، و در كشتى ها كه روان مى شوند در دريا به آنچه نفع مى بخشند مردمان را، و در آنچه فرو فرستاد خدا از آسمان (يا از جانب آن) از آب باران، پس زنده گردانيد به آن آب، زمين را از پس مردن و پژمردگى آن، و در آنچه پراكنده ساخت در آن از هر جنبنده، و در گردانيدن بادها از هر جهتى، و در ابر رام گردانيده شده كه بفرموده او كار مى كنند در ميان آسمان و زمين، هر آينه كه نشانه است از براى گروهى كه عقل دارند و مى فهمند».
اى هشام، به حقيقت كه خدا اين را دليلى بر شناختن خويش قرار داده با آن كه ايشان را مدبر و صلاح انديشنده هست. پس فرمود كه: «وَسَخَّرَ لَكُمُ الَّيْلَ وَ النَّهَارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّرَ تُ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِى ذَ لِكَ لَأَيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ »۵ ، يعنى: «مسخر و رام گردانيده خدا از براى شما شب و روز و آفتاب و ماه و ستارگان را، در حالتى كه رام شدگانند (يا ستارگان مسخراند بفرموده او) . به درستى كه در اين، هر آينه نشانه است از براى گروهى كه عقل دارند و مى فهمند».
و فرموده است كه: «هُوَ الَّذِى خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُواْ أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُواْ شُيُوخًا وَ مِنكُم مَّن يُتَوَفَّى مِن قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُواْ أَجَلاً مُّسَمًّى وَ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ »۶ ، يعنى: «خدا، آن است كه آفريد شما را از خاك، بعد از آن از آب منى، پس از پاره خون بسته، بعد از آن، بيرون مى آورد شما را (يعنى از شكم مادران) در حالتى كه كودكانى هستيد تازه از مادر متولد شده، بعد از آن، از براى آن كه برسيد سخت ترين قوت خويش را (كه نهايت سن جوانى است. و آن از سى سالگى است تا چهل سالگى. و بعضى گفته اند كه هجده سالگى يا بيست سالگى است؛ بنابر اختلاف تفاسير). پس، از براى آن كه بگرديد شما پيران، و از شما كسانى هستند كه تمام داده مى شوند مدت عمرشان (و لازم اين، آن است كه مى ميرند پيش از آن كه به پيرى رسند). و از براى آن كه برسيد مدت و نهايت عمرى را كه نام برده شده است، و شايد كه شما عاقل شويد» (خدا اين چنين نمود).
و فرموده است كه: «إنَّ فِى وَ اخْتِلَافِ الَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَ مَآ أَنزَلَ اللّه مِنَ السَّمَآءِ مِن رِّزْقٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَ تَصْرِيفِ الرِّيَاحِ ءَايَاتٌ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ »۷ ، يعنى: «به درستى كه در آمد و شد شب و روز و در آنچه فرو فرستاده خدا از آسمان از آبى كه سبب روزى است، پس زنده گردانيد به آن آب، زمين را از پس مردن آن، و در سخت گردانيدن بادها از هر جهت. هر آينه نشانه است از براى گروهى كه عقل دارند و مى فهمند».
و فرموده است كه: «يُحْىِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْأَيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ »۸ ، يعنى: «خدا زنده مى گرداند زمين را از پس مردن آن، به حقيقت كه آشكارا نموديم از براى شما نشانه هاى خويش را، شايد كه شما عاقل شويد و بفهميد».
و فرموده است كه: «وَ جَنَّاتٌ مِّنْ أَعْنَابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِيلٌ صِنْوَانٌ وَ غَيْرُ صِنْوَانٍ يُسْقَى بِمَآءٍ وَ حِدٍ وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ فِى الْأُكُلِ إِنَّ فِى ذَ لِكَ لَأَيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ »۹
، يعنى: «و در زمين، باغ ها و بوستان ها از انگور و كشت ها و درختان خرما، كه از يك اصل بر آمده اند، و درختان ديگر كه از يك اصل بر نيامده اند، بلكه هر يك را اصلى است على حده كه آب داده مى شود هر يك از اينها به يك آب، و زيادتى مى دهيم بعضى از اينها را بر بعضى ديگر در خوردنى و ميوه. به درستى كه در اين، هر آينه نشان ها است از براى گروهى كه عقل دارند و مى فهمند».
و فرموده است كه: «وَ مِنْ ءَايَاتِهِ يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَ طَمَعًا وَ يُنَزِّلُ مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَيُحْىِ بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَآ إِنَّ فِى ذَ لِكَ لَأَيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ »۱۰ ، يعنى: «و از جمله نشانه هاى خدا، آن است كه مى نمايد به شما برق را به جهت ترسيدن و اميد داشتن شما (بنا بر اظهر در ترجمه آيه) و فرو مى فرستد از آسمان آبى پر منفعت را، پس زنده مى گرداند به واسطه آن زمين را از پس مردن آن. به درستى كه در اين، هر آينه نشانه است از براى گروهى كه عقل دارند».
و فرموده است كه: «قُلْ تَعَالَوْاْ أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَا تُشْرِكُواْ بِهِ شَيْئا وَبِالْوَ لِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُواْ أَوْلَادَكُم مِّنْ إِمْلَاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُواْ الْفَوَ حِشَ مَاظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِى حَرَّمَ اللّه إِلَا بِالْحَقِّ ذَ لِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ »۱۱ ، يعنى: «بگو كه: بياييد تا بخوانم آنچه را كه حرام گردانيده است پروردگار شما بر شما، و آن اين است كه: شريك نگردانيد با او چيزى را (يا معنى آن است كه بر شما است كه شريك نگردانيد با او چيزى را از بتان و غير آن). و نيكى كنيد با پدر و مادر خويش، نيكى كردن به غايت، و مكشيد فرزندان خويش را به جهت درويشى و احتياج، كه ما روزى مى دهيم شما و ايشان را، و نزديكى مكنيد كارهاى زشت و ناپسنديده را، آنچه هويدا باشد از آنها، و آنچه نهان باشد. و مكشيد آن تنى را كه خدا حرام گردانيده است كشتن آن را؛ مگر به حق كه سزاوار كشتن باشد (چون قصاص و مانند آن). اين كه مذكور شد، خدا وصيت كرد شما را به آن و امر فرمود شايد كه شما عاقل شويد و دريابيد».
و فرموده است كه: «هَل لَّكُم مِّن مَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُم مِّن شُرَكَآءَ فِى مَا رَزَقْنَاكُمْ فَأَنتُمْ فِيهِ سَوَآءٌ تَخَافُونَهُمْ كَخِيفَتِكُمْ أَنفُسَكُمْ كَذَ لِكَ نُفَصِّلُ الْأَيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ »۱۲ ، يعنى: «آيا از براى شما اى آزادگان، از آنان كه مالك شده است ايشان را دست هاى راست شما (يعنى غلامان و كنيزان شما)، شريك ها هستند در آنچه روزى كرده ايم شما را. پس شما و ايشان در آن برابر باشيد كه بترسيد از ايشان چون ترسيدن شما از يكديگر. همچنين آشكارا و جدا مى كنيم نشانه هاى خويش را از براى گروهى كه عقل دارند».
اى هشام، بعد از اين، صاحبان عقل را پند داده و ايشان را در آخرت راغب ساخته و فرموده است: «وَمَا الْحَيَوةُ الدُّنْيَآ إِلَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الْأَخِرَةُ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ »۱۳ ، يعنى: «و نيست زندگانى اين جهان، مگر بازى و بازيچه كودكان و مشغولى بى خبران كه صاحب خود را از عمل خير باز دارد. و هر آينه خانه آن جهان بهتر است، از براى آنان كه مى ترسند از خداوند عالميان. آيا پس عقل نداريد و نمى فهميد؟».
اى هشام، بعد از آن، آنان را كه عقل ندارند، از عقاب و بازخواست خويش ترسانيده و فرموده است كه: «ثُمَّ دَمَّرْنَا الْأَخَرِينَ * وَ إِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِم مُّصْبِحِينَ * وَ بِالَّيْلِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ »۱۴ ، يعنى: «پس از رهانيدن لوط و خاندان او غير از زنش، هلاك گردانيديم و ديگران را. و به درستى كه شما هر آينه مى گذريد بر ايشان، در حالى كه در صباح در آيند، اين دو در شب. آيا پس عقل نداريد؟».
و فرموده است كه: «إِنَّا مُنزِلُونَ عَلَى أَهْلِ هَـذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزًا مِّنَ السَّمَآءِ بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ * وَ لَقَد تَّرَكْنَا مِنْهَآ ءَايَةَ بَيِّنَةً لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ »۱۵ ، يعنى: «به درستى كه ما فرود آورندگانيم بر مردم اين ده ، عذابى را از آسمان، به سبب فسق ايشان (يا به واسطه آنچه بودند كه فسق مى نمودند، و از دايره فرمان بيرون مى رفتند). و هر آينه به حقيقت كه واگذاشتيم از آن [ده ]نشانه روشنى را از براى گروهى كه عقل دارند».
اى هشام، به درستى كه عقل با علم و دانش است، و خداى تعالى فرموده است كه: «وَ تِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَ مَا يَعْقِلُهَآ إِلَا الْعَالِمُونَ »۱۶ ، يعنى: «و اين داستان ها كه گذشت، بيان مى كنيم آنها را از براى مردمان و در نمى يابند آنها را مگر علما و دانايان».
اى هشام، بعد از اين، آنان را كه عقل ندارند، مذمت فرموده و فرموده است كه: «وَ إِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُواْ مَآ أَنزَلَ اللّه قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَآ أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ ءَابَآءَنَآ أَوَ لَوْ كَانَ ءَابَآؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئا وَ لَا يَهْتَدُونَ »۱۷ ، يعنى: «و چون گفته شود به ايشان كه پيروى كنيد آنچه را كه خدا فرو فرستاده، مى گويند: بلكه پيروى مى كنيم آنچه را كه يافتيم پدران خويش را بر آن. آيا (ايشان را پيروى مى نماييد) هر چند كه بوده باشند پدران ايشان كه در نيابند چيزى را و راه راست نيابند».
و فرموده است كه: «وَ مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُواْ كَمَثَلِ الَّذِى يَنْعِقُ بِمَا لَا يَسْمَعُ إِلَا دُعَآءً وَ نِدَآءً صُمُّ بُكْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ »۱۸ ، يعنى: «و داستان آنان كه كافر شدند، چون داستان كسى است كه بانگ مى زند به آنچه نمى شنود، مگر خواندن و آوا؛ زيرا ايشان كرانند از شنيدن سخن حق، گنگانند از گفتن آن، كورانند از ديدن راه راست. پس ايشان عقل ندارند».
و فرموده است كه: «وَ مِنْهُم مَّن يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ أَفَأَنتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَ لَوْ كَانُواْ لَا يَعْقِلُونَ »۱۹ ، يعنى: «و از ايشان كيست كه گوش مى دهد به سوى تو؟ آيا پس تو مى شنوانى كران را؛ هر چند بوده باشند كه درنيابند و تعقل نكنند».
و فرموده است كه: «أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً »۲۰ ، يعنى: «بلكه آيا مى پندارى آن كه بيشتر ايشان مى شنوند يا عقل دارند و مى يابند؟ نيستند ايشان مگر چون چهارپايان، بلكه ايشان گمراه ترند از روى راه».
و فرموده است كه: «لَا يُقَاتِلُونَكُمْ جَمِيعًا إِلَا فِى قُرًى مُّحَصَّنَةٍ أَوْ مِن وَرَآئِ جُدُرِ بَأْسُهُم بَيْنَهُمْ شَدِيدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِيعًا وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ »۲۱ ، يعنى: «جنگ نمى كنند با شما در حالتى كه مجتمع و متفق باشند، مگر در ده هاى حصاردار يا استوار شده (و بمانند خندق و برج و حصار) يا از پس ديوارها. كارزار ايشان در ميان خودشان سخت است. مى پندارى ايشان را مجتمع و متفق و دل هاى ايشان پراكنده و پريشان است. اين كه مذكور شد به سبب آن است كه ايشان گروهى اند كه عقل ندارند».
و فرموده است كه: «وَ تَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ وَ أَنتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ »۲۲ ، يعنى: «و فراموش مى كنيد خودتان را و شما مى خوانيد كتاب خدا را (كه تورات است) آيا پس عقل نداريد؟».
اى هشام، بعد از آن، خدا بسيارى را مذمت نموده و فرموده كه: «وَإِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِى الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ اللّه »۲۳ ، يعنى: «و اگر فرمان بردارى كنى بيشتر آنان را كه در زمينند، گمراه مى گردانند تو را از راه خدا».
و فرموده كه: «وَ لَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَ تِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللّه قُلِ الْحَمْدُ للّه بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ »۲۴ ، يعنى: «و هر آينه اگر بپرسى ايشان را (يعنى كافران) كه چه كسى آفريده آسمان ها و زمين را؟ هر آينه مى گويند: خدا. بگو: سپاس و ستايش از براى خدا است، بلكه بيشتر ايشان عقل ندارند».
و فرموده كه: «وَ لَئِن سَأَلْتَهُم مَّن نَّزَّلَ مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ مِن بَعْدِ مَوْتِهَا لَيَقُولُنَّ اللّه قُلِ الْحَمْدُ للّه بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ »۲۵ ، يعنى: «و هر آينه اگر بپرسى ايشان را كه، كه فرو فرستاده از آسمان آب باران را، پس زنده ساخته به آن زمين را از پس مردن آن؟ هر آينه مى گويند: خدا. بگو كه سپاس و ستايش از براى خدا است».
اى هشام، بعد از آن، [عده] كمى را مدح نموده و فرموده كه: «وَ قَلِيلٌ مِّنْ عِبَادِىَ الشَّكُورُ »۲۶ ، يعنى: «و اندكى از بندگان من بسيار شاكرند». و فرموده كه: «وَ قَلِيلٌ مَّا هُمْ۲۷» ، يعنى: «و بسيار كم اند ايشان» (يعنى: شريكانى كه بر شريكان ستم نكنند) . و فرموده كه: «وَ قَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ ءَالِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلاً أَن يَقُولَ رَبِّىَ اللّه »۲۸ ، يعنى: «گفت مردى كه ايمان آورده بود به موسى از خويشان فرعون ـ كه ايمان خويش را مى پوشيد ـ : آيا مى كشيد مردى را براى آن كه مى گويد: پروردگار من خدا است؟».
و فرموده كه: «وَ مَنْ ءَامَنَ وَ مَآ ءَامَنَ مَعَهُ إِلَا قَلِيلٌ »۲۹ ، يعنى: [و نيز بر دار اى نوح، در كشتى ]«هر كه را ايمان آورده (از غير اهل خويش) ، و ايمان نياورده بود با او، مگر اندكى از مردمان».
و فرموده كه: «وَلَـكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ »۳۰ ، يعنى: «وليكن بيشتر [ايشان] نمى دانند». و فرموده كه: «وَأَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ »۳۱ ، يعنى: «بيشتر ايشان عقل ندارند». و فرموده كه: «وَأَكْثَرُهُمْ لَا يَشْعُرونَ » ، يعنى: «بيشتر ايشان شعور ندارند».
اى هشام، بعد از آن صاحبان عقل ها را به نيكوتر ذكرى ذكر فرموده و ايشان را به خوشترا دانشى آرايش داده و وصف نموده، پس فرموده كه: «يُؤْتِى الْحِكْمَةَ مَن يَشَآءُ وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِىَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَا أُوْلُواْ الْأَلْبَـبِ» ، يعنى: «مى دهد خداى تعالى حكمت را به هر كه مى خواهد ۳۲
و هر كه داده شود، حكمت را، پس به حقيقت كه داده شده است نيكى بسيار، و پند پذير نمى شوند، مگر صاحبان عقل هاى خالص» (از پيروى هوا و هوس).
و فرموده كه: «وَالرَّ سِخُونَ فِى الْعِلْمِ يَقُولُونَ ءَامَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَا أُوْلُواْ الْأَلْبَـبِ»۳۳ ، يعنى: «و نمى داند تأويل متشابه از قرآن را كسى، مگر خدا و آنان كه ثابت قدم اند در دانش و متمكن اند در بينش (يا معنى آن است كه راسخان در علم مى گويند كه: گرويديم به متشابه) همه محكمات و متشابهات از نزد پروردگار ما است، و پندپذير نمى شوند مگر صاحبان عقل هاى صافيه» (از قذرات ۳۴ كجى و اختلال).
و فرمود كه: «إِنَّ فِى خَلْقِ السَّمَاوَ تِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ الَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَأَيَاتٍ لِّأُوْلِى الْأَلْبَابِ»۳۵ ، يعنى: «به درستى كه در آفريدن آسمان ها و زمين ها و در آمد و شد شب و روز، هر آينه نشانه است از براى صاحبان عقل هاى خالص».
و فرموده كه: «أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَآ أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الْأَلْبَـبِ» ، يعنى: «آيا پس كسى كه مى داند آن كه آنچه فرو فرستاده شده به سوى تو از جانب پروردگار تو، راست و درست است، مانند كسى است كه او كور و نابيناست؟ جز اين نيست كه پندپذير مى شوند صاحبان عقل هاى صافى» (از معارضه و وهم و شبهه).
و فرموده كه: «أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ ءَانَآءَ الَّيْلِ سَاجِدًا وَ قَآءِمًا يَحْذَرُ الْأَخِرَةَ وَ يَرْجُواْ رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الَّذِينَ يعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الْأَلْبَابِ » ، يعنى: «آيا كسى كه او را فرمان برنده و يا دعا خواننده باشد در نماز در ساعت هاى شب، در حالتى كه سجده كننده و ايستاده است، كه مى ترسد از آن جهان و عذاب آن و اميد داشته باشد بخشش پروردگار خويش را، چون كسى است كه چنين نباشد (بنابر بعضى از تقادير در آيه، بگو: آيا برابر مى باشند آنان كه مى دانند و آنان كه نمى دانند؟) جز اين نيست كه پندپذير مى شوند صاحبان عقل هاى خالص».
و فرموده كه: «كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُواْ ءَايَاتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُوْلُواْ الْأَلْبَابِ » ، يعنى: «اين قرآن، كتابى است كه فرو فرستاديم آن را به سوى تو كه بركت داده شده است (يعنى: پر خير و منفعت است). و فرو فرستادن آن از براى آن است كه تدبر و انديشه نمايند آيت هاى آن را (كه تأمل در حقيقت معانى آن نمايند)، تا پندپذير شوند صاحبان عقل هاى صافى».
و فرموده كه: «وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا مُوسَى الْهُدَى وَ أَوْرَثْنَا بَنِى إِسْرَ ءِيلَ الْكِتَابَ * هُدًى وَ ذِكْرَى لِأُوْلِى الْأَلْبَابِ » ، يعنى: «هر آينه به حقيقت كه داديم موسى را راه راست (يا راه راست نمودن به واسطه معجزات و احكام شرايع) و تورات و به ميراث داديم پسران يعقوب را كتابى كه آن تورات است، به جهت راه حق نمودن و پند دادن (يا در حالتى كه راه حق، نمايند). و يادگار است از براى صاحبان عقول خالصه».
و فرموده كه: «وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ» ، يعنى: «پند بده. پس به درستى كه پند دادن صاحبان ايمان را نفع مى بخشد».
اى هشام، به درستى كه خداى تعالى در كتاب خويش مى فرمايد كه: « إِنَّ فِى ذَ لِكَ لَذِكْرَى لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ» ، يعنى: «به درستى كه در اين كه مذكور شد، هر آينه پند و ياد كردنى است از براى آن كه او را دلى باشد» يعنى عقلى داشته باشد.
و فرموده كه: «وَلَقَدْ ءَاتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ» ، يعنى: «هر آينه به حقيقت داديم لقمان را حكمت». حضرت فرمود كه: «يعنى فهم و عقل را به او داديم».
«اى هشام، به درستى كه لقمان به پسرش فرمود: فروتنى كن از براى حق تا از همه مردم عاقل تر باشى و زيرك در نزد حق، كم است. اى فرزند من، به درستى كه دنيا، دريايى است گود كه غرق شده اند در آن، جهان بسيار. پس بايد كه كشتى تو در آن پرهيزگارى و آنچه در آن مى گذارى ايمان، و بادبان آن توكل بر خدا، و چرخ هاى آب آن عقل، و ناخداى آن علم، و دنباله آن صبر و شكيبايى باشد.
اى هشام، به درستى كه هر چيزى را نشانه اى است و نشانه عقل، انديشه كردن و نشانه انديشه كردن، خاموشى است، و هر چيزى را حيوان سوارى است، و حيوان سوارى عقل، فروتنى است. همين جهالت تو را بس است كه مرتكب شوى آنچه را كه تو را از آن نهى كرده اند.
اى هشام، خدا، پيغمبران و رسولان خويش را به سوى بندگانش نفرستاده، مگر از براى اين كه دريابند از جانب خدا، پس آن كه معرفتش به آنچه پيغمبران آورده اند نيكوتر باشد، استجابت او نيكوتر خواهد بود، و آن كه عقلش نيكوتر، بفرموده خدا، داناتر باشد، و آن كه عقلش تمام تر، پله و پايه او در دنيا و آخرت، بلندتر است.
اى هشام، به درستى كه خدا را بر مردمان دو حجت است: يكى حجتى است هويدا و ديگرى حجتى است نهان. اما حجت هويدا، رسولان و پيغمبران و امامانند. و اما حجت نهان، عقل است.
اى هشام، به درستى كه عاقل، آن است كه حلال، مانع شكرگزارى او نشود، و حرام، بر صبر و شكيبايى او، غالب نگردد.
اى هشام، هر كه سه چيز را بر سه چيز مسلط گرداند، گو يا كه بر خرابى عقل خويش يارى نموده: يكى آن كه نور انديشه خويش را با آروزى دور و دراز تاريك سازد. دويم آن كه حكمت هاى تازه خويش را به سخن هاى لغو بى مصرف محو كند. سيم آن كه نور پندگيرى خود را به خواهش هايى كه نفس او را دارد، فرو نشاند. پس گويا كه خواهش خويش را بر خرابى عقلش يارى نموده، و هر كه عقلش را ويران كند، دين و دنياى او بر وى تباه شود.
اى هشام، چگونه عمل تو در نزد خدا بيفزايد و تو دل خويش را مشغول ساخته از فرموده پروردگار خود، و خواهش خود را در غالب شدن بر عقلت فرمان بردارى كرده اى؟!
اى هشام، صبر بر تنهايى، نشانه قوت عقل است. پس هر كه چيزها را از جانب خدا بفهمد، از اهل دنيا و آنان كه در آن رغبت دارند، دورى گزيند و راغب شود در آنچه در نزد خدا است، و خدا انيس و مونس او باشد در وحشت و اندوه، و يار او باشد در تنهايى، و بى نيازى او باشد در وقت درويشى، و او را عزيز گرداند بى آن كه او را خويشاوندى باشد.
اى هشام، حق بر پا شده است از براى فرمان بردارى خدا، و نجاتى نيست مگر به فرمان بردارى، و فرمان بردارى، به علم و دانش است. و دانش، با آموختن و آموختن، به عقل در دل قرار مى گيرد و محكم مى شود، و بدون آن، صورت نمى پذيرد. و هيچ علمى موجود نيست مگر آن علمى كه از عالم خداشناس باشد و شناختن علم، به عقل است.
اى هشام، عمل اندكْ از عالم، مقبول مى شود و دو چندان مى گردد و عمل بسيار، از صاحب خواهش و جهل رد مى شود.
اى هشام، به درستى كه عاقل، خشنود مى باشد به چيز پستى از دنيا با حكمت، و خشنود نمى باشد به چيز كمى از حكمت با دنياى فراوان، و به اين جهت تجارت و بازرگانى ايشان سودمند شده.
اى هشام، به درستى كه عاقلان، آنچه را كه زيادتى باشد از دنيا واگذاشتند. پس چگونه مرتكب گناهان مى گردند و حال آن كه ترك دنيا از مستحبات و ترك گناهان از جمله واجبات است.
اى هشام، به درستى كه عاقل، به سوى دنيا و اهل آن نگريست، پس دانست كه به آن نمى توان رسيد مگر به مشقت و دشوارى، و به سوى آخرت نظر كرد، پس دانست كه به آن نمى توان رسيد، مگر به دشوارى. پس باقى تر از اين دو را به دشوارى جستجو نمود.
اى هشام، به درستى كه عاقلان، در دنيا رغبت ننمودند و در آخرت، رغبت نمودند؛ زيرا كه ايشان دانستند كه دنيا جوينده اى است كه جستجوى آن مى شود و آخرت، جوينده و جستجو شده است كه بايد جستجوى آن بشود.
(خلاصه معنى آن كه، طالبيت و مطلوبيت دنيا، عين يكديگر است. پس در تحصيل آن نبايد كوشش نمايد؛ زيرا طالبيت آن، از مطلوبيت كفايت مى كند، به خلاف طالبيت و مطلوبيت آخرت كه غير يكديگرند. پس در تحصيل آن بايد كوشيد؛ زيرا كه طالبيت آن از مطلوبيت كفايت نمى كند). پس هر كه آخرت را طلب كند، دنيا او را طلب مى نمايد تا آن كه روزى خود را از آن تمام فراگيرد، و هر كه دنيا را طلب كند، آخرت او را طلب نمايد بعد از آن، او را مرگ در رسد و دنيا و آخرت او را بر وى تباه گرداند.
اى هشام، هر كه بى نيازى را خواسته باشد بى آن كه مالى داشته باشد، و آسايش دل را از حسد و سلامتى در دين را طالب باشد، به سوى خداى عزّوجلّ تضرع و زارى كند در سؤال خويش، به اين كه عقل او را كامل گرداند؛ زيرا كه هر كه عاقل باشد، قانع شود به آنچه او را كفايت كند، و هر كه قانع گردد به آنچه او را كفايت كند، بى نياز گردد. و آن كه قناعت نكند به آنچه او را كفايت كند، هرگز به بى نيازى نرسد.
اى هشام، به درستى كه خدا حكايت فرموده از گروهى نيكوكار كه ايشان گفته اند كه: «رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ»۳۶ ، يعنى: «اى پروردگار ما، دل هاى ما را مپيچان از حق به سوى غير آن، از پس آن كه ما را راه راست نمودى، و ببخش ما را از نزد خويش، بخششى. به درستى كه تويى بسيار بخشاينده». اين را گفتند در هنگامى كه دانستند كه دل ها مى پيچد و بر مى گردد به سوى كورى جهالت و هلاكتى كه دارد. به درستى كه از خدا نترسد آن كه از جانب خدا نيابد و هر كه از خدا نفهمد، دل خويش را نبندد بر شناختى كه پا بر جا باشد و آن را ببيند و حقيقت آن را در دل خويش بيابد و كسى چنين نخواهد بود، مگر آن كس كه گفتار او، مصدق كردار و نهان او، موافق آشكار او باشد؛ زيرا كه خداى تعالى كسى را رهنمايى نفرموده بر عقلى كه پنهان و پوشيده است، مگر به آنچه ظاهر باشد از آن و به آن كه از جانب آن سخن كند.
اى هشام، امير المؤمنين عليه السلام مى فرمود كه: خدا پرستيده نشده به چيزى كه از عقل بهتر باشد، و عقل هيچ مردى كامل نگرديد تا آن كه چندين خصلت در او باشد: يكى آن كه كفر و بدى، از او ايمن باشد (كه از او سر نزند)، و ديگر آن كه، مردم خوبى و راستى را از او اميد داشته باشند، و زيادتى مال خويش را به مردم دهد، و خود را از گفتار بيهوده نگاه دارد، و بهره او از دنيا، قوتى باشد كه به آن زنده بماند، و در مدت زندگى خويش، از علم سير نشود، و خوارى به سوى او كه با خدا باشد، دوست تر باشد از عزت با غير خدا، و فروتنى دوست تر باشد به سوى او از بزرگوارى، اندكى از نيكى كه از غير به او رسد آن را پر شمارد، و بسيارى از نيكى كه از او به غير رسد آن را كم شمارد، و همه مردمان را از خود بهتر داند، و در پيش خود چنين داند كه او از همه ايشان بدتر است و اين، كمال عقل است.
اى هشام، به درستى كه عاقل، دروغ نمى گويد و هر چند كه خواهش او در آن باشد.
اى هشام، هر كه را مروت و جوان مردى نيست، دين ندارد و هر كه را عقل نيست، مروت ندارد. و به درستى كه بزرگ ترين مردم، از روى قدر و مرتبه و منزلت، آن است كه در دنيا از براى خويش مرتبه و جاه و منزلتى نبيند. بدانيد و آگاه باشيد كه تنهاى شما را بهايى نيست، مگر بهشت، پس آنها را به جز بهشت مفروشيد.
اى هشام، به درستى كه امير المؤمنين عليه السلام مى فرمود كه: از نشانه عاقل اين است كه سه خصلت در او باشد: جواب دهد هر گاه از او سؤال شود، و حرف زند هرگاه گروه مردم از سخنى كه به گفتن آن احتياج افتاده باشد، درمانده باشند، و اشاره كند به آن رأى كه صلاح اهل او در آن باشد. پس هر كه چيزى از اين خصلت هاى سه گانه در او نباشد، احمق است. و امير المؤمنين عليه السلام مى فرمود كه: در صدر مجلس ننشيند، مگر مردى كه اين سه خصلت يا يكى از اينها در او باشد. پس هر كه چيزى از اينها در او نباشد و در صدر نشيند، احمق است.
و حضرت حسن بن على عليه السلام فرمود: چون حاجت هاى خويش را طلب نماييد، آنها را از اهل آن طلب كنيد. به آن حضرت عرض شد: اى فرزند رسول خدا، اهل آنها كيانند؟ فرمود: آنانند كه خدا قصه فرموده در كتاب خويش و ايشان را ياد نموده و فرموده: «إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الْأَلْبَـبِ »۳۷ ». حضرت فرمود كه: «ايشان، صاحبان عقل هايند».
«حضرت على بن الحسين عليه السلام فرمود كه: هم نشينى با نيكوكاران، به سوى صلاح مى خواند، و ادب علما و دانايان را به جا آوردن، باعث زيادتى عقل است. فرمان بردارى واليان كه عادل باشند، كمال عزت است. و زياد كردن مال به تجارت يا زكات دادن، كمال جوان مردى است. و راه حق نمودن به آن كه مشورت كند، اداى حق نعمت پروردگار است. و بازداشتن آزار خويش از مردم، از كمال و آسايش تن در آن است در دنيا و آخرت.
اى هشام، به درستى كه عاقل، حديث نمى كند با آن كس كه مى ترسد كه او را به دروغ نسبت دهد، و سؤال نمى كند از كسى كه مى ترسد كه او را منع كند، و آنچه را كه قدرت بر آن نداشته باشد وعده ندهد، و آنچه او را به اميدوارى آن ملامت و سرزنش كنند اميدوار نباشد، و پيشى نگيرد بر آنچه از فوت آن ترسد به واسطه درماندن از آن».

1.زمر، ۹.

2.چه لُبّ به ضمّ لام و تشديد با، به معناى مغز و خالص هر چيزى است و شايد كه مطلق عقل را لبّ گويند، به واسطه خلوصى كه نسبت به غير خويش دارد. (مترجم)

3.زمر، ۱۷ و ۱۸.

4.بقره، ۱۶۳ و ۱۶۴.

5.نحل، ۱۲.

6.غافر، ۶۷.

7.جاثيه، ۵.

8.حديد، ۱۷.

9.رعد، ۴.

10.روم، ۲۴.

11.انعام، ۱۵۱.

12.روم، ۲۸.

13.انعام، ۳۲.

14.صافات، ۱۳۶ ـ ۱۳۸.

15.عنكبوت، ۳۴ و ۳۵.

16.عنكبوت، ۴۳.

17.بقره، ۱۷۰.

18.بقره، ۱۷۱.

19.يونس، ۴۲.

20.فرقان، ۴۴.

21.حشر، ۱۴.

22.بقره، ۴۴.

23.انعام، ۱۱۶.

24.لقمان، ۲۵.

25.عنكبوت، ۶۳.

26.سبأ، ۱۳.

27.ص ، ۲۴.

28.غافر، ۲۷.

29.هود، ۴۰.

30.انعام، ۳۷.

31.مائده، ۱۰۳.

32.و حكمت در لغت به معناى دانش و دانستن حقيقت هر چيزى است. از ابن سينا منقول است كه در بعضى از رسائل خويش، گفته كه حكمت، درست كردارى و راست گفتارى است (مترجم).

33.آل عمران، ۷.

34.پليدى.

35.آل عمران، ۱۹۰.

36.آل عمران، ۸ .

37.رعد، ۱۹.


تحفة الأولياء ج1
88

۱۱.عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَهُ ، قَالَ :«قَالَ رَسُولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : مَا قَسَمَ اللّه ُ لِلْعِبَادِ شَيْئاً أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ ؛ فَنَوْمُ الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ سَهَرِ الْجَاهِلِ ، وَإِقَامَةُ الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ شُخُوصِ الْجَاهِلِ ، وَلَا بَعَثَ اللّه نَبِيّاً وَلاَ رَسُولاً حَتّى يَسْتَكْمِلَ الْعَقْلَ ، وَيَكُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ عُقُولِ جَمِيعِ أُمَّتِهِ ، وَمَا يُضْمِرُ النَّبِيُّ فِي نَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنِ اجْتِهَادِ الْمُجْتَهِدِينَ ، وَمَا أَدَّى الْعَبْدُ فَرَائِضَ اللّه ِ حَتّى عَقَلَ عَنْهُ ، وَلا بَلَغَ جَمِيعُ الْعَابِدِينَ فِي فَضْلِ عِبَادَتِهِمْ مَا بَلَغَ الْعَاقِلُ ، وَالْعُقَلاءُ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ الَّذِينَ قَالَ اللّه ُ تَعَالى : «إنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبَابِ» .

۱۲.أَبُو عَبْدِ اللّه ِ الْأَشْعَرِيُّ ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ ، عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ ، قَالَ :قَالَ لِي أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عليه السلام : «يَا هِشَامُ ، إِنَّ اللّه َ ـ تَبَارَكَ وَتَعَالى ـ بَشَّرَ أهْلَ الْعَقْلِ وَالْفَهْمِ فِي كِتَابِهِ ، فَقَالَ : «فَبَشِّرْ عِبادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللّه ُ وَأُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبَابِ» .
يَا هِشَامُ ، إِنَّ اللّه َ ـ تَبَارَكَ وَتَعَالى ـ أَكْمَلَ لِلنَّاسِ الْحُجَجَ بِالْعُقُولِ ، وَنَصَرَ النَّبِيِّينَ بِالْبَيَانِ ، وَدَلَّهُمْ عَلى رُبُوبِيَّتِهِ بِالْأَدِلَّةِ ، فَقَالَ : «وَإِلهُكُمْ إِلَهٌ واحِدٌ لَا إِلَهَ إِلَا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ * إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاواتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِما يَنْفَعُ النّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللّه ُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَبَثَّ فِيها مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ لَايَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ» .
يَا هِشَامُ ، قَدْ جَعَلَ اللّه ُ ذلِكَ دَلِيلاً عَلى مَعْرِفَتِهِ بِأَنَّ لَهُمْ مُدَبِّراً ، فَقَالَ : «وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَايَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ» وَقَالَ : «هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلَاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخَاً وَمِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى مِنْ قَبْلُ وَلِتَبْلُغُوا أَجَلَاً مُسَمّىً وَلَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» وَقَالَ : (إِنَّ فِي اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا أَنْزَلَ اللّه ُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ رِزْقٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ لَايَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ) وَقَالَ : «يُحْىِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْايَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» وَقَالَ : «وَجَنّاتٌ مِنْ أَعْنَابٍ وَزَرْعٌ وَنَخِيلٌ صِنْوَانٌ وَغَيْرُ صِنْوَانٍ يُسْقَى بِمَاءٍ وَاحِدٍ وَنُفَضِّلُ بَعْضَها عَلى بَعْضٍ فِي الاُكُلِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَاياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ» وَقَالَ : «وَمِنْ آياتِهِ يُرِيكُمُ البَرْقَ خَوْفاً وَطَمَعاً وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ ماءً فَيُحْيِي بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ فِي ذلِكَ لَاياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ» وَقَالَ : «قُلْ تَعالَوْا أتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ ألّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَبِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَلا تَقْتُلُوا أوْلادَكُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيّاهُمْ وَلا تَقْرَبُوا الفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وما بَطَنَ وَلا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِى حَرَّمَ اللّه ُ إِلّا بِالْحَقِّ ذلِكُمْ وَصّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» وَقَالَ : «هَلْ لَكُمْ مِنْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ مِنْ شُرَكاءَ فِي ما رَزَقْنَاكُمْ فَأنْتُمْ فِيهِ سَواءٌ تَخافُونَهُمْ كَخِيفَتِكُمْ أنْفُسَكُمْ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الآياتِ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ» .
يَا هِشَامُ ، ثُمَّ وَعَظَ أَهْلَ الْعَقْلِ ، وَرَغَّبَهُمْ فِي الْاخِرَةِ ، فَقَالَ : «وَمَا الحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الْاخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ» .
يَا هِشَامُ ، ثُمَّ خَوَّفَ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ عِقَابَهُ ، فَقَالَ عَزَّ وَجَلَّ : «ثُمَّ دَمَّرْنَا الآخَرِينَ * وَإِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِمْ مُصْبِحِينَ * وَبِاللَّيْلِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ» وَقَالَ : «إِنَّا مُنْزِلُونَ عَلى أَهْلِ هذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزاً مِنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ * وَلَقَدْ تَرَكْنَا مِنْهَا آيَةً بَيِّنَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ» .
يَا هِشَامُ ، إِنَّ الْعَقْلَ مَعَ الْعِلْمِ ، فَقَالَ : «وَتِلْكَ الْأمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَما يَعْقِلُهَا إِلَا العَالِمُونَ» .
يَا هِشَامُ ، ثُمَّ ذَمَّ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ ، فَقَالَ : «وَإِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللّه ُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَلا يَهْتَدُونَ» وَقَالَ : «وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لا يَسْمَعُ إِلّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لا يَعْقِلُونَ» وَقَالَ : «وَمِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَلَوْ كَانُوا لَا يَعْقِلُونَ» وَقَالَ : «أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً» وَقَالَ : «لا يُقَاتِلُونَكُمْ جَمِيعاً إِلَا فِى قُرىً مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَرَاءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَيْنَهُمْ شَدِيدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِيعاً وَقُلُوبُهُمْ شَتّى ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْقِلُونَ» وَقَالَ : «وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الكِتَابَ أَفَلا تَعْقِلُونَ» .
يَا هِشَامُ ، ثُمَّ ذَمَّ اللّه ُ الْكَثْرَةَ ، فَقَالَ : «وَإِنْ تُطِعْ أكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللّه ِ» وَقَالَ : «وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللّه ُ قُلِ الْحَمْدُ للّه ِِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ» وَقَالَ : «وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَأحْيَا بِهِ الأرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهَا لَيَقُولُنَّ اللّه ُ قُلِ الْحَمْدُ للّه ِِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ» .
يَا هِشَامُ، ثُمَّ مَدَحَ الْقِلَّةَ، فَقَالَ : «وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ» وَقَالَ: «وَقَلِيلٌ مَا هُمْ» وَقَالَ : «وَقالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلاً أنْ يَقُولَ رَبِّىَ اللّه ُ» وَقَالَ : «وَمَنْ آمَنَ وَما آمَنَ مَعَهُ إِلّا قَلِيلٌ» وَقَالَ : «وَلكِنَّ أكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ» وَقَالَ : «وَأكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ» وَقَالَ : (وَأكْثَرُهُمْ لا يَشْعُرُونَ) .
يَا هِشَامُ ، ثُمَّ ذَكَرَ أُولِي الْأَلْبَابِ بِأَحْسَنِ الذِّكْرِ ، وَحَلَاهُمْ بِأَحْسَنِ الْحِلْيَةِ ، فَقَالَ : «يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً وَما يَذَّكَّرُ إِلّا أُولُوا الْألْبَابِ» وَقَالَ : «وَالرّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَا أُولُوا الْألْبَابِ» وَقَالَ : «إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لآيَاتٍ لِأُولِى الْألْبَابِ» وَقَالَ : «أَفَمَنْ يَعْلَمُ أنَّمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولوُا الألْبَابِ» وَقَالَ : «أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِداً وَقَائِماً يَحْذَرُ الْاخِرَةَ وَيَرْجُواْ رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْألْبَابِ» وَقَالَ : «كِتَابٌ أنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُوِلُوا الألْبابِ» وَقَالَ : «وَلَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْهُدى وَأوْرَثْنَا بَنِى إِسْرائِيلَ الْكِتَابَ * هُدىً وَذِكْرى لِأُولِى الْأَلْبَابِ» وَقَالَ : «وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ المُؤْمِنِينَ» .
يَا هِشَامُ ، إِنَّ اللّه َ تَعَالى يَقُولُ فِي كِتَابِهِ : «إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرى لِمَنْ كَانَ لَهُ قَلْبٌ» يَعْنِي عَقْلٌ، وَقَالَ: «وَلَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الحِكْمَةَ» قَالَ : الْفَهْمَ وَالْعَقْلَ. يَا هِشَامُ ، إِنَّ لُقْمَانَ قَالَ لِابْنِهِ : تَوَاضَعْ لِلْحَقِّ تَكُنْ أَعْقَلَ النَّاسِ ، وَإِنَّ الْكَيْسَ لَدَى الْحَقِّ يَسِيرٌ ، يَا بُنَيَّ إِنَّ الدُّنْيَا بَحْرٌ عَمِيقٌ قَدْ غَرِقَ فِيهَا عَالَمٌ كَثِيرٌ ، فَلْتَكُنْ سَفِينَتُكَ فِيهَا تَقْوَى اللّه ِ ، وَحَشْوُهَا الْاءِيمَانَ ، وَشِرَاعُهَا التَّوَكُّلَ ، وَقَيِّمُهَا الْعَقْلَ ، وَدَلِيلُهَا الْعِلْمَ ، وَسُكَّانُهَا الصَّبْرَ .
يَا هِشَامُ ، إِنَّ لِكُلِّ شَيْءٍ دَلِيلاً ، وَدَلِيلُ الْعَقْلِ التَّفَكُّرُ ، وَدَلِيلُ التَّفَكُّرِ الصَّمْتُ ؛ وَلِكُلِّ شَيْءٍ مَطِيَّةً ، وَمَطِيَّةُ الْعَقْلِ التَّوَاضُعُ ؛ وَكَفى بِكَ جَهْلاً أَنْ تَرْكَبَ مَا نُهِيتَ عَنْهُ .
يَا هِشَامُ ، مَا بَعَثَ اللّه ُ أَنْبِيَاءَهُ وَرُسُلَهُ إِلى عِبَادِهِ إِلَا لِيَعْقِلُوا عَنِ اللّه ِ ، فَأَحْسَنُهُمُ اسْتِجَابَةً أَحْسَنُهُمْ مَعْرِفَةً ، وَأَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللّه ِ أَحْسَنُهُمْ عَقْلاً ، وَأَكْمَلُهُمْ عَقْلاً أَرْفَعُهُمْ دَرَجَةً فِي الدُّنْيَا وَالْاخِرَةِ .
يَا هِشَامُ ، إِنَّ لِلّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ : حُجَّةً ظَاهِرَةً ، وَحُجَّةً بَاطِنَةً ، فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَالْأَنْبِيَاءُ وَالْأَئِمَّةُ ، وَأَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ .
يَا هِشَامُ، إِنَّ الْعَاقِلَ ، الَّذِي لَا يَشْغَلُ الْحَلالُ شُكْرَهُ، وَلَا يَغْلِبُ الْحَرَامُ صَبْرَهُ.
يَا هِشَامُ ، مَنْ سَلَّطَ ثَلَاثاً عَلَى ثَلَاثٍ ، فَكَأنَّمَا أَعَانَ عَلَى هَدْمِ عَقْلِهِ : مَنْ أَظْلَمَ نُورَ تَفَكُّرِهِ بِطُولِ أَمَلِهِ ، وَمَحَا طَرَائِفَ حِكْمَتِهِ بِفُضُولِ كَلَامِهِ ، وَأَطْفَأَ نُورَ عِبْرَتِهِ بِشَهَوَاتِ نَفْسِهِ ، فَكَأَنَّمَا أَعَانَ هَوَاهُ عَلى هَدْمِ عَقْلِهِ ، وَمَنْ هَدَمَ عَقْلَهُ ، أَفْسَدَ عَلَيْهِ دِينَهُ وَدُنْيَاهُ .
يَا هِشَامُ ، كَيْفَ يَزْكُو عِنْدَ اللّه ِ عَمَلُكَ ، وَأَنْتَ قَدْ شَغَلْتَ قَلْبَكَ عَنْ أَمْرِ رَبِّكَ ، وَأَطَعْتَ هَوَاكَ عَلى غَلَبَةِ عَقْلِكَ؟!
يَا هِشَامُ ، الصَّبْرُ عَلَى الْوَحْدَةِ عَلَامَةُ قُوَّةِ الْعَقْلِ ، فَمَنْ عَقَلَ عَنِ اللّه ِ ، اعْتَزَلَ أَهْلَ الدُّنْيَا وَالرَّاغِبِينَ فِيهَا ، وَرَغِبَ فِيمَا عِنْدَ اللّه ِ ، وَكَانَ اللّه ُ أُنْسَهُ فِي الْوَحْشَةِ ، وَصَاحِبَهُ فِي الْوَحْدَةِ ، وَغِنَاهُ فِي الْعَيْلَةِ ، وَمُعِزَّهُ مِنْ غَيْرِ عَشِيرَةٍ .
يَا هِشَامُ ، نُصِبُ الْحَقُّ لِطَاعَةِ اللّه ِ ، وَلَا نَجَاةَ إِلَا بِالطَّاعَةِ ، وَالطَّاعَةُ بِالْعِلْمِ ، وَالْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ ، وَالتَّعَلُّمُ بِالْعَقْلِ يُعْتَقَدُ ، وَلَا عِلْمَ إِلَا مِنْ عَالِمٍ رَبَّانِيٍّ ، وَمَعْرِفَةُ الْعِلْمِ بِالْعَقْلِ .
يَا هِشَامُ ، قَلِيلُ الْعَمَلِ مِنَ الْعَالِمِ مَقْبُولٌ مُضَاعَفٌ ، وَكَثِيرُ الْعَمَلِ مِنْ أَهْلِ الْهَوى وَالْجَهْلِ مَرْدُودٌ .
يَا هِشَامُ ، إِنَّ الْعَاقِلَ رَضِيَ بِالدُّونِ مِنَ الدُّنْيَا مَعَ الْحِكْمَةِ ، وَلَمْ يَرْضَ بِالدُّونِ مِنَ الْحِكْمَةِ مَعَ الدُّنْيَا ؛ فَلِذلِكَ رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ .
يَا هِشَامُ ، إِنَّ الْعُقَلَاءَ تَرَكُوا فُضُولَ الدُّنْيَا ، فَكَيْفَ الذُّنُوبَ ، وَتَرْكُ الدُّنْيَا مِنَ الْفَضْلِ ، وَتَرْكُ الذُّنُوبِ مِنَ الْفَرْضِ .
يَا هِشَامُ ، إِنَّ الْعَاقِلَ نَظَرَ إِلَى الدُّنْيَا وَ إِلى أَهْلِهَا ، فَعَلِمَ أَنَّهَا لَا تُنَالُ إِلَا بِالْمَشَقَّةِ ، وَنَظَرَ إِلَى الْاخِرَةِ ، فَعَلِمَ أَنَّهَا لَا تُنَالُ إِلَا بِالْمَشَقَّةِ ، فَطَلَبَ بِالْمَشَقَّةِ أَبْقَاهُمَا .
يَا هِشَامُ ، إِنَّ الْعُقَلَاءَ زَهِدُوا فِي الدُّنْيَا وَرَغِبُوا فِي الْاخِرَةِ ؛ لِأَنَّهُمْ عَلِمُوا أَنَّ الدُّنْيَا طَالِبَةٌ مَطْلُوبَةٌ ، وَالْاخِرَةَ طَالِبَةٌ وَمَطْلُوبَةٌ ، فَمَنْ طَلَبَ الْاخِرَةَ ، طَلَبَتْهُ الدُّنْيَا حَتّى يَسْتَوْفِيَ مِنْهَا رِزْقَهُ ، وَمَنْ طَلَبَ الدُّنْيَا ، طَلَبَتْهُ الْاخِرَةُ ، فَيَأْتِيهِ الْمَوْتُ فَيُفْسِدُ عَلَيْهِ دُنْيَاهُ وَآخِرَتَهُ .
يَا هِشَامُ ، مَنْ أَرَادَ الْغِنى بِلَا مَالٍ ، وَرَاحَةَ الْقَلْبِ مِنَ الْحَسَدِ ، وَالسَّلامَةَ فِي الدِّينِ ، فَلْيَتَضَرَّعْ إِلَى اللّه ِ ـ عَزَّ وَجَلَّ ـ فِي مَسْأَلَتِهِ بِأَنْ يُكَمِّلَ عَقْلَهُ ؛ فَمَنْ عَقَلَ ، قَنِعَ بِمَا يَكْفِيهِ ، وَمَنْ قَنِعَ بِمَا يَكْفِيهِ ، اسْتَغْنَى ، وَمَنْ لَمْ يَقْنَعْ بِمَا يَكْفِيهِ ، لَمْ يُدْرِكِ الْغِنى أَبَداً .
يَا هِشَامُ ، إِنَّ اللّه َ حَكى عَنْ قَوْمٍ صَالِحِينَ أَنَّهُمْ قَالُوا : « رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهّابُ » حِينَ عَلِمُوا أَنَّ الْقُلُوبَ تَزِيغُ وَتَعُودُ إِلى عَمَاهَا وَرَدَاهَا ؛ إِنَّهُ لَمْ يَخَفِ اللّه َ مَنْ لَمْ يَعْقِلْ عَنِ اللّه ِ ، وَمَنْ لَمْ يَعْقِلْ عَنِ اللّه ِ ، لَمْ يَعْقِدْ قَلْبَهُ عَلى مَعْرِفَةٍ ثَابِتَةٍ يُبْصِرُهَا وَيَجِدُ حَقِيقَتَهَا فِي قَلْبِهِ ، وَلَا يَكُونُ أَحَدٌ كَذلِكَ إِلَا مَنْ كَانَ قَوْلُهُ لِفِعْلِهِ مُصَدِّقاً ، وَسِرُّهُ لِعَلَانِيَتِهِ مُوَافِقاً ؛ لِأَنَّ اللّه َ ـ تَبَارَكَ اسْمُهُ ـ لَمْ يَدُلَّ عَلَى الْبَاطِنِ الْخَفِيِّ مِنَ الْعَقْلِ إِلَا بِظَاهِرٍ مِنْهُ وَنَاطِقٍ عَنْهُ .
يَا هِشَامُ ، كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام يَقُولُ : مَا عُبِدَ اللّه ُ بِشَيْءٍ أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ ، وَمَا تَمَّ عَقْلُ امْرِىً?حَتّى يَكُونَ فِيهِ خِصَالٌ شَتّى : الْكُفْرُ وَالشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونَانِ ، وَالرُّشْدُ وَالْخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولَانِ ، وَفَضْلُ مَالِهِ مَبْذُولٌ ، وَفَضْلُ قَوْلِهِ مَكْفُوفٌ ، وَنَصِيبُهُ مِنَ الدُّنْيَا الْقُوتُ ، لَا يَشْبَعُ مِنَ الْعِلْمِ دَهْرَهُ ، الذُّلُّ أَحَبُّ إِلَيْهِ مَعَ اللّه ِ مِنَ الْعِزِّ مَعَ غَيْرِهِ ، وَالتَّوَاضُعُ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الشَّرَفِ ، يَسْتَكْثِرُ قَلِيلَ الْمَعْرُوفِ مِنْ غَيْرِهِ ، وَيَسْتَقِلُّ كَثِيرَ الْمَعْرُوفِ مِنْ نَفْسِهِ ، وَيَرَى النَّاسَ كُلَّهُمْ خَيْراً مِنْهُ ، وَأَنَّهُ شَرُّهُمْ فِي نَفْسِهِ ، وَهُوَ تَمَامُ الْأَمْرِ .
يَا هِشَامُ ، إِنَّ الْعَاقِلَ لَا يَكْذِبُ وَإِنْ كَانَ فِيهِ هَوَاهُ .
يَا هِشَامُ ، لَا دِينَ لِمَنْ لا مُرُوءَةَ لَهُ ، وَلَا مُرُوءَةَ لِمَنْ لَا عَقْلَ لَهُ ، وَإِنَّ أَعْظَمَ النَّاسِ قَدْراً الَّذِي لَا يَرَى الدُّنْيَا لِنَفْسِهِ خَطَراً ، أَمَا إِنَّ أَبْدَانَكُمْ لَيْسَ لَهَا ثَمَنٌ إِلَا الْجَنَّةُ ، فَلَا تَبِيعُوهَا بِغَيْرِهَا .
يَا هِشَامُ ، إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام كَانَ يَقُولُ : إِنَّ مِنْ عَلَامَةِ الْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ : يُجِيبُ إِذَا سُئِلَ ، وَيَنْطِقُ إِذَا عَجَزَ الْقَوْمُ عَنِ الْكَلَامِ ، وَيُشِيرُ بِالرَّأْيِ الَّذِي يَكُونُ فِيهِ صَلَاحُ أَهْلِهِ ، فَمَنْ لَمْ يَكُنْ فِيهِ مِنْ هذِهِ الْخِصَالِ الثَّلَاثِ شَيْءٌ ؛ فَهُوَ أَحْمَقُ ؛ إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام قَالَ : لَا يَجْلِسُ فِي صَدْرِ الْمَجْلِسِ إِلَا رَجُلٌ فِيهِ هذِهِ الْخِصَالُ الثَّلَاثُ ، أَوْ وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ ، فَمَنْ لَمْ يَكُنْ فِيهِ شَيْءٌ مِنْهُنَّ فَجَلَسَ ، فَهُوَ أَحْمَقُ .
وَقَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عليهماالسلام : إِذَا طَلَبْتُمُ الْحَوَائِجَ ، فَاطْلُبُوهَا مِنْ أَهْلِهَا ، قِيلَ : يَا ابْنَ رَسُولِ اللّه ِ ، وَمَنْ أَهْلُهَا؟ قَالَ : الَّذِينَ قَصَّ اللّه ُ فِي كِتَابِهِ وَذَكَرَهُمْ ، فَقَالَ : «إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ» قَالَ : هُمْ أُولُو الْعُقُولِ .
وَقَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليهماالسلام : مُجَالَسَةُ الصَّالِحِينَ دَاعِيَةٌ إِلَى الصَّلاحِ ، وَإِدْآبُ الْعُلَمَاءِ زِيَادَةٌ فِي الْعَقْلِ ، وَطَاعَةُ وُلَاةِ الْعَدْلِ تَمَامُ الْعِزِّ ، وَاسْتِثْمَارُ الْمَالِ تَمَامُ الْمُرُوءَةِ ، وَإِرْشَادُ الْمُسْتَشِيرِ قَضَاءٌ لِحَقِّ النِّعْمَةِ ، وَكَفُّ الْأَذى مِنْ كَمَالِ الْعَقْلِ ، وَفِيهِ رَاحَةُ الْبَدَنِ عَاجِلاً وَآجِلاً .
يَا هِشَامُ ، إِنَّ الْعَاقِلَ لَا يُحَدِّثُ مَنْ يَخَافُ تَكْذِيبَهُ ، وَلَا يَسْأَلُ مَنْ يَخَافُ مَنْعَهُ ، وَلَا يَعِدُ مَا لَا يَقْدِرُ عَلَيْهِ ، وَلَا يَرْجُو مَا يُعَنَّفُ بِرَجَائِهِ ، وَلَا يُقْدِمُ عَلى مَا يَخَافُ فَوْتَهُ بِالْعَجْزِ عَنْهُ» .

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 220558
صفحه از 908
پرینت  ارسال به