109
تحفة الأولياء ج3

18 ـ باب در بيان اينكه ايمان پراكنده و متفرق شده است از براى همه اندام بدن

۱۵۲۱.على بن ابراهيم ، از پدرش ، از بكر بن صالح ، از قاسم بن بريد روايت كرده است كه گفت : حديث كرد ما را ابوعمرو زبيرى ، از امام جعفر صادق عليه السلام و گفت : به آن حضرت عرض كردم : اى عالم! مرا خبر ده كه كدام يك از عمل ها در نزد خدا بهتر است .
فرمود :
«آنچه خدا چيزى را قبول نمى فرمايد ، مگر به آن» .
عرض كردم : آن چه چيز است؟ فرمود : «ايمان به خدايى كه هيچ خدايى غير از او نيست ، درجه اش از همه عمل ها بالاتر ، و منزلتش از همه آنها بزرگوارتر ، و بهره اش از آنها بلندتر است» .
راوى مى گويد : عرض كردم : آيا مرا خبر نمى دهى از ايمان ، كه آيا گفتار و كردار است يا گفتارى است بى كردار؟ فرمود : «ايمان ، همه آن كردار است ، و گفتار ، پاره اى از آن كردار است به چيزى كه از جانب خدا واجب است و در كتاب خدا ظاهر ، و نور آن روشن و حجّت آن ثابت است ، و كتاب خدا از برايش به آن گواهى مى دهد و او را به سوى آن مى خواند» .
راوى مى گويد : عرض كردم : فداى تو گردم! آن را از براى من وصف كن تا من آن را بفهمم . فرمود : «ايمان، حالت ها و درجه ها و طبقه ها و منزل ها است؛ پس بعضى از آن ، ايمانى است تمام كه تماميّت آن به انتها رسيده ، و پاره اى از آن ، ايمانِ ناتمامى است كه ناتمامى آن ظاهر و هويدا است ، و برخى از آن ، ايمان راجح و افزونى است كه افزونى آن زيادتى دارد» . عرض كردم : ايمان ، ناتمام مى باشد و كم و زياد مى شود؟! فرمود : «آرى» . عرض كردم : اين چگونه مى شود؟ فرمود : «زيرا كه خداى ـ تبارك و تعالى ـ ايمان را بر همه اندام فرزند آدم واجب گردانيده و آن را بر آنها قسمت فرموده و در آنها پراكنده نموده؛ پس هيچ عضوى از اعضاى او نيست ، مگر آنكه از جانب ايمان گماشته شده بر چيزى كه غير از آن چيزى است كه عضو ديگر كه مانند آن است بر آن گماشته شده؛ پس از جمله آن اعضا ، دل او است كه به آن درمى يابد و دانش به هم مى رساند و مى فهمد ، و آن پادشاه بدن او است كه همه اين اعضا در چيزى وارد نمى شوند و از چيزى باز نمى گردند ، مگر از رأى و فرمانى كه از او ناشى شده باشد . و از جمله آنها ، چشم هاى او است كه به آنها مى بيند ، و گوش هاى او است كه به آنها مى شنود ، و دست هاى او است كه به آنها سخت مى گيرد ، و پاهاى او است كه به آنها مى رود ، و فرج او است كه جماع كردن از جانب آن است ، و زبان او است كه به آن مى گويد ، و سر او است كه روى او در آن است؛ پس هيچ عضوى از اين اعضا نيست ، مگر آن كه از جانب ايمان به چيزى موكّل شده است كه غير از آن چيزى است كه عضو ديگر كه مانند آن است به آن موكّل شده است ، به آنچه از جانب خداى ـ تبارك اسمه ـ واجب است ، كه كتاب خدا به آن از براى اينها سخن مى گويد ، و به آن بر اينها گواهى مى دهد . پس بر دل واجب ساخته ، غير از آنچه بر گوش واجب ساخته ، و بر گوش واجب ساخته ، غير از آنچه بر چشم ها واجب ساخته ، و بر چشم ها واجب ساخته ، غير از آنچه بر زبان واجب ساخته ، و بر زبان واجب ساخته ، غير از آنچه بر دست ها واجب ساخته ، و بر دست ها واجب ساخته ، غير از آنچه بر پاى ها واجب ساخته ، و بر پاى ها واجب ساخته ، غير از آنچه بر فرج واجب ساخته ، و بر فرج واجب ساخته ، غير از آنچه بر رو (=چهره) واجب ساخته؛ پس آنچه بر دل واجب شده است ازايمان ، اقرار و معرفت و اعتقاد و رضا و تسليم است به اينكه خدايى نيست ، مگر خدا ، در حالتى كه تنها است و او را شريكى نيست ، و در حالى كه خدايى است يگانه كه عديل و نظير ندارد ، و زن و فرزندى را فرا نگرفته ، و اينكه محمد بنده و رسول او است ـ صلوات اللّه عليه و آله ـ ، و اقرار به آنچه از نزد خدا آمده؛ خواه پيغمبر باشد و خواه كتاب .
و اين مجمل آن چيزى است كه خدا بر دل واجب گردانيده از اقرار و معرفت ، و اين كار دل است . و اين است معنى قول خداى عز و جل : «اِلّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْاِيمانِ وَلكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرا»۱ ؛ و ترجمه تمام آيه اين است كه : «كى(=چه كسى) كافر مى شود به خدا از پس ايمان خويش ، مگر كسى كه به جور بر آن داشته شود ، و دلش آرميده باشد به ايمان ، و عقيده اش متغيّر نگردد . وليكن هر كه بگشايد به كفر سينه خود را و به آن اعتقاد كند ، پس بر ايشان است خشم سختى از خدا ، و از براى ايشان است عذابى بزرگ». و خداى ـ تعالى ـ فرموده : «أَلا بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»۲ ؛ يعنى : «بدانيد و آگاه باشيد! كه دل هاى مؤمن به ياد خدا آرام مى گيرد». و فرموده است : «الَّذينَ امَنُوا بِأَفْواهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهِمْ»۳ ؛ يعنى : «آن كسانى كه ايمان آوردند به دهان هاى خويش ، و ايمان نياورد دل هاى ايشان». و فرموده : «اِنْ تُبْدُوا ما فى أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يِحاسِبْكُمْ بِهِ اللّهُ فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشآءُ وَيَعُذِّبُ مَنْ يَشآءُ»۴ ؛ يعنى : «اگر آشكار كنيد آنچه را كه در دل هاى شما است يا نهان سازيد آن را ، خدا شما را به آن محاسبه مى كند؛ پس مى آمرزد هر كه را كه خواهد ، و عذاب مى كند هر كه را كه خواهد». و حضرت فرمود : «اين ، آن چيزى است كه خداى عز و جل بر دل واجب ساخته از اقرار و معرفت ، و همين عملِ آن است ، و آن سَرِ ايمان است . و خدا گفتار را بر زبان واجب گردانيده ، و آنكه تعبير و بيان كند از دل ، به آنچه بر آن بسته شده و اعتقاد نموده و به آن اقرار كرده . خداى ـ تبارك اسمه ـ فرموده است : «وَقُولُوا لِلنّاسِ حُسْنا»۵ ؛ يعنى : «و بگوييد از براى مردمان گفتار نيكو و ايشان را به راه راست دلالت نماييد». و فرموده : «قُولُوا امَنّا بِاللّهِ وَما أُنْزِلَ اِلَيْكُمْ وَاِلهُنا وَالهُكُمْ واحِدٌ ونَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ»۶ ؛ يعنى : «بگوييد كه ايمان آورديم به خدا ، و آنچه فرو فرستاده شده است به سوى ما ، و آنچه فرو فرستاده شده است به سوى شما . و خداى ما و خداى شما يكى است . و ما از براى او گردن نهندگانيم». و چنين آيه اى در قرآن نيست . و در سوره عنكبوت است كه : «وَقُولُوا امَنّا بِالَّذى أُنْزِلَ اِلَيْنا وَأُنْزِلَ اِلَيْكُمْ» تا آخر آيه . يعنى : «و بگوييد كه ايمان آورديم به آن چيزى كه فرو فرستاده شده است به سوى ما ، و فرو فرستاده شده است به سوى شما». تا آخر آنچه مذكور شد . و حضرت فرمود : «اين ، آن چيزى است كه خدا بر زبان واجب گردانيده ، و همين عملِ او است .
و بر گوش واجب گردانيده كه دورى گزيند از داشتن خويش ، به آنچه خدا آن را حرام گردانيده ، و آنكه اعراض كند از آنچه او را حلال نيست ، از آنچه خداى عز و جل از آن نهى فرموده است ، و از ميل دادن خويش به سوى آنچه خداى عز و جل را به خشم مى آورد . و در اين باب فرموده : «وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فىِ الْكِتابِ أَنْ اِذا سَمِعْتُمْ اياتِ اللّهِ يُكْفَرُ بِها وَيُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتّى يَخُوضُوا فى حَديثٍ غَيْرِهِ»۷ ؛يعنى : «و به تحقيق كه خدا فرو فرستاده بر شما در كتاب خويش كه قرآن است ـ يعنى در سوره انعام از آن ـ ، آنكه چون بشنويد آيت هاى خدا را ، در حالتى كه گرويده نشود به آنها و ريشخند شود به آنها ، پس منشينيد با ايشان ، تا آنكه فرو روند در سخنى غير از آن». بعد از آن، خداى عز و جل موضع فراموشى را استثنا فرموده و از اين حكم بيرون نموده و فرموده : «وَاِمّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمينَ»۸ ؛ يعنى : «و اگر فراموش گرداند شيطان بر تو اعراض كردن از ايشان را ، پس منشين بعد از ياد كردنت سخن خدا را ، با گروه ستمكاران». و فرموده : «فَبَشِّرْ عِبادِ * الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللّهُ وَاولئِكَ هُمْ أُولُوالْاَلْبابِ»۹ ـ كه ترجمه آن گذشت ۱۰ ـ ، و خداى عز و جلفرموده است : «قَدْ أَفْلَحَ المُؤمِنُونَ * الّذينَ هُمْ فى صلَوتِهِمْ خاشِعُونَ * والَّذينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ * وَالَّذينَ هُمْ لِلزَّكوةِ فاعِلُونَ»۱۱ ؛ يعنى : «به حقيقت كه رستگار شدند مؤمنان؛ آنان كه ايشان در نماز خويش خاشع و ترسانند ، و آنان كه ايشان از آنچه بيهوده و بى فايده است در گفتار و كردار رو گردانند ، و آنان كه ايشان از براى زكات كنندگانند» ۱۲ ؛ و فرموده : «وَاِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَقالُوا لَنا أَعْمالُنا وَلَكُمْ أَعْمالُكُمْ»۱۳ ؛ يعنى : «و چون شنوند سخن بيهوده و باطل را ، روى بگردانند از آن و گويند : از براى ما است كردارهاى ما و از براى شما است كردارهاى شما». و فرموده : «وَاِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرَّوا كِراما»۱۴ ؛ يعنى : «و چون اين بندگان پسنديده به چيز بيهوده و ناپسنديده اى بگذرند ، بگذرند در حالتى كه كريمان و بزرگواران باشند؛ يعنى نفس خود را گرامى دارند و در آنجا نايستند». و حضرت فرمود : «اين ، آن چيزى است كه خدا بر گوش واجب گردانيده از ايمان ، و آن، اين است كه گوش ندهد به آنچه از براى آن حلال نيست . و همين، عملِ آن است . و آن از جمله ايمان و پاره اى از آن است .
و بر چشم واجب گردانيده كه نظر نكند به آنچه خدا بر آن حرام گردانيده ، و آنكه رو بگرداند از آنچه خدا از آن نهى فرموده ، از آنچه برايش حلال نيست . و همين ، عملِ آن است . و آن از جمله ايمان و پاره اى از آن است . و خداى ـ تبارك و تعالى ـ فرموده : «قُلْ لِلْمُؤمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ»۱۵ ؛ يعنى : «بگو به مؤمنان تا چشم فرو خوابانند ، و بدن هاى خويش را بپوشند از ديدن نامحرم ، و نگاه دارند فرج هاى خود را ، و آن را از نامحرم بپوشند». و حضرت فرمود : «پس خدا ايشان را نهى فرموده از آنكه به عورت هاى ايشان نظر كنند ، و از آنكه مردى به فرج برادرش نظر كند ، و فرج خود را محافظت كند از آنكه به سوى آن نظر شود . و فرموده : «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ»۱۶ ؛ يعنى : «و بگو به زنان مؤمنه تا چشم هاى خود را فرو خوابانند ، و ديده هاى خويش را از ديدن نامحرم بپوشانند ، و نگاه دارند فرج هاى خود را» . و حضرت فرمود : «يعنى از آنكه يكى از زنان به فرج خواهر خود نظر كند ، و فرج خود را محافظت نمايد از آنكه به سوى آن نظر شود» . و فرمود : «هر چيز [كه ]در قرآن مذكور است ازنگاه داشتن فرج ، مراد از آن نگاه داشتن آن است از زنا ، مگر اين آيه ، كه مراد از آن نگاه داشتن فرج است ازنظر و پوشيدن آن .
بعد از آن، در آيه اى ديگر آنچه را كه بر دل و زبان و گوش و ديده واجب گردانيده ، جمع نموده و در رشته سخن كشيده و فرموده : «وَما كُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ يَشْهَدَ عَلَيْكُمْ سَمْعُكُمْ وَلا أَبْصارُكُمْ وَلا جُلُودُكُمْ»۱۷ ؛ يعنى : «و نبوديد شما كه در دل داشته باشيد و نهان كرده و پوشيده باشيد ، در آن كه گواهى دهد بر شما گوش هاى شما ، و نه ديدهاى شما ، و نه پوست هاى شما». و حضرت فرمود : «مقصود از پوست ها ، فرج ها و ران ها است . و فرموده : «وَلاتَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ اِنَّ السَّمَعَ وَالْبَصَرَ والْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْئُولاً»۱۸ » كه ترجمه آن گذشت . و حضرت فرمود : «اين است آنچه خدا بر چشم ها واجب گردانيده ، از فرو خوابانيدن ديده از آنچه خدا حرام گردانيده . و اين، عملِ آنها است . و آن از جمله ايمان و پاره اى از آن است . و بر دست ها واجب گردانيده كه به آنها به عنف گرفته نشوند، و حركت داده نشوند به سوى آنچه خدا حرام گردانيده . و آنكه به آنها بطش و گرفتن سخت به عمل آيد و حركت داده شوند به سوى آنچه خداى عز و جل به آن امر فرموده . و بر دست ها چيزى چند واجب گردانيده : از صدقه دادن ، و صله رحم به جا آوردن ، و به ايشان عطا كردن ، و جهاد در راه خدا ، و طهارت از براى نمازها . و فرموده : «يا أَيُّها الَّذينَ امَنُوا اِذا قُمْتُمُ اِلىَ الصَّلوةِ فَاغْسِلُواُوجُوهَكُمْ وَأَيَديَكُمْ اِلىَ الْمرافِقِ وَامْسَحُوا بِرُؤوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ اِلىَ الْكَعْبَيْنِ»۱۹ يعنى : «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چون خواهيد كه برخيزيد به نماز، و محدِث [=بى وضو] باشيد ، پس بشوييد روى هاى خود را و دست هاى خود را تا آرنج ها؛ يعنى در حالتى كه دست ها تا آرنج ها باشد. ۲۰ و مسح كنيد بعض از سرها و پاى هاى خود را تا به استخوان ها [ى ]برآمده از ميان قدم (چنانچه اكثر علما گفته اند ، يا تا اصل ساق ،چنانچه بعضى گفته اند)» . و خدا فرموده : «فَاِذا لَقِيتُمُ الَّذينَ كَفَرُوا فَضَرْبُ الرِّقابِ حَتّى اِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فاِمَّا مَنّاً بَعْدُ وَاِمّا فِدآءً حَتّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها» ؛ ۲۱ يعنى : «پس هرگاه ببينيد در كارزار آنان را كه كافر شده اند ، پس بزنيد گردن هاى ايشان را ، و ايشان را بكشيد تا آنكه چون ايشان را بسيار كشتيد ، پس محكم كنيد بند را؛ يعنى بعد از اسير كردن ايشان ، تا نگريزند؛ پس يا منّت مى گذاريد بر ايشان ، منّت گذاشتنى بعد از آن ، و يا فداء مى گيريد از ايشان ، فداء گرفتنى؛ يعنى شما مخيّريد ميان منّت گذاشتن و فداء گرفتن ، تا جنگ سنگينى هاى خود را بر زمين گذارد؛ يعنى اهل جنگ اسلحه خود را بگذارند» . و حضرت فرمود : «اين است آنچه خدا بر دست ها واجب گردانيده؛ زيرا كه زدن از كار آنهااست .
و بر پاى ها واجب گردانيده كه به آنها رفتن به سوى چيزى از نافرمانى هاى خداى عز و جل به عمل نيايد ، و بر آنها رفتن به سوى آنچه خداى عز و جل را خوشْنود سازد ، واجب ساخته و فرموده : «وَلا تَمْشِ فِى الْاَرْضِ مَرَحا اِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْاَرْضَ وَلَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولاً»۲۲ . و فرموده كه : «وَاقْصُدْ فى مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ اِنَّ أَنْكَرَ الْاَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَميرْ»۲۳ ؛ يعنى : «و ميانه رو باش در رفتن خويش ، كه تند و آهسته مرو ، و فرو خوابان و كم گردان راز آواز خويش ، و فرياد مكن و نعره مزن . به درستى كه ناخوش ترين آوازها، هر آينه آواز خران است». وفرمود : «خدا در باب آنچه دست ها و پاى ها بر نفس خويش و بر صاحبان خويش شهادت مى دهند ، از آنكه آنها آنچه را كه خداى عز و جل به آن امر فرموده و آن را بر ايشان واجب نموده ضايع كرده اند ، فرموده كه : «أَلْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَيْديهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبَوْنَ»۲۴ ؛ يعنى : «آن روز مهر مى گذاريم بر دهان هاى ايشان ، و سخن مى گويند با ما دست هاى ايشان ، و گواهى مى دهند پاى هاى ايشان ، به آنچه بودند در دنيا كه كسب مى كردند». و حضرت فرمود : «اين نيز از جمله آن چيزى است كه خدا بر دست ها و پاى ها واجب ساخته ، و همين ، عمل آنها است . و آن از جمله ايمان و پاره اى از آن است .
و بر رو واجب گردانيده سجده كردن را از براى او در شب و روز در اوقات نمازها . و فرموده كه : «يا أَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا ارْكَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»۲۵ » . و حضرت فرمود : «اين فريضه ، فريضه اى است جامع و مشتمل بر فعل رو و دست ها و پاى ها . و در جاى ديگر (يعنى سوره جن) فرموده كه : «وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلّهِ فَلاتَدْعُوا مَعَ اللّهِ أَحَدَا»۲۶ ». ۲۷ و ترجمه هر دو آيه مذكور شد . و حضرت فرمود : «يعنى در آنچه خداى ـ تعالى ـ بر اعضا واجب گردانيده ، از طهارت و نماز در آنها . و بيان اين، آن است كه : چون خداى عز و جلپيغمبر صلى الله عليه و آله خود را از بيت المقدس كه قبله او بود ، به سوى كعبه گردانيده و آن را قبله او قرار داد ، بر او فرو فرستاد كه : «وَ ما كانَ اللّهُ لِيُضيعَ ايمانَكُمْ اِنَّ اللّهَ بِالنّاسِ لَرَؤوْفٌ رَحيمٌ»۲۸ ؛ يعنى : «و خداى ـ تعالى ـ چنان نيست كه ضايع گرداند ايمان شما را . به درستى كه خدا نسبت به مردمان، به غايت مهربان و بخشاينده است». و حضرت فرمود : «پس خدا نماز را ايمان ناميد» ، چنانچه در تفاسير بيان آن مذكور است . و فرمود : «هر كه خداى عز و جل را ملاقات كند و اعضا و جوارح خود را محافظت كرده باشد ، و هر عضوى از اعضاى او به آنچه خداى عز و جل بر آن واجب گردانيده وفا نموده باشد ، ملاقات مى كند خداى عز و جل را ، در حالتى كه ايمانش به سر حدّ كمال است ، و چنين كسى از اهل بهشت است . و هر كه در چيزى از آنها خيانت كرده باشد ، يا تجاوز نموده باشد از آنچه خداى عز و جل در آنها امر فرموده ، خدا را ملاقات كند و ايمانش كم و ناتمام باشد» . راوى مى گويد : عرض كردم : ناتمامى و تمامى ايمان را فهميدم ، اما زياد شدن آن از كجا آمد و از چه معلوم شد؟ فرمود : «قول خداى عز و جل : «وَاِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ أَيُّكُمْ زادَتْهُ هذِهِ ايمانا فَأَمَّا الَّذينَ امَنُوا فَزادَتَهُمْ ايمانا وَهُمْ يَسْتَبْشِرُونَ * وَأَمَّا الَّذينَ فى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْسا اِلىَ رِجْسِهِمْ»۲۹ ؛ يعنى : «و چون فرو فرستاده شود سوره اى با پاره اى از قرآن ، پس از جمله منافقان كسى هست كه مى گويد با منافقى ديگر از روى انكار و ريشخند ، يا با ضعفاى مؤمنان كه : كدام يك از شما ، اين سوره ، ايمان او را افزود و زياد نمود؟ خداى ـ تعالى ـ در جواب او فرمود : پس امّا آنان كه ايمان آورده اند ، پس اين سوره ايمان ايشان را زياد كرد ، و حال آنكه ايشان شاد مى شوند به نزول آن . و امّا آنان كه در دل هاى ايشان بيمارى شك و نفاق است ، پس اين سوره پليدى ايشان را افزود ، در حالى كه آن پليدى منضمّ است به پليدى ايشان كه پيش از آن داشتند» . و فرموده : «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ اِنَّهُمْ فِتْيَةٌ امَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْناهُمْ هُدىً»۳۰ ؛ يعنى : «ما قصّه مى كنيم و مى خوانيم بر تو خبر ايشان را ـ يعنى اصحاب كهف ـ به راستى و دوستى . به درستى كه ايشان جوانان و مؤمنانى چند بودند كه ايمان آوردند به پروردگار خويش ، و زياد كرديم راه نمونى ايشان را». و حضرت فرمود : «و اگر ايمان ، همه آن يكى بود كه هيچ زيادتى و نقصانى در آن نبود ، يكى از مؤمنان را بر ديگرى فضيلت و زيادتى نبود ، و هر آينه نعمت ها در آن برابر بود ، و مردمان همه مساوى بودند ، و تفضيل و افزونى دادن بعضى ازايشان بر بعضى باطل بود ، وليكن به تمامى ايمان ، مؤمنان داخل بهشت مى شوند ، و به زيادتى در ايمان ، مؤمنانى كه داخل بهشت مى شوند، از يكديگر به درجات در نزد خدا افزون مى آيند ، كه هر كه ايمانش بيشتر ، درجه اش در نزد خدا رفيع تر باشد . و آنان كه در محافظت اجزاى ايمان كوتاهى كردند ، و حقّ آن را ضايع نمودند ، به نقصانِ ايمان داخل آتش جهنّم خواهند شد» .

1.نحل، ۱۰۶.

2.رعد، ۲۸.

3.مائده، ۴۱.

4.بقره، ۲۸۴.

5.بقره، ۸۳.

6.عنكبوت، ۴۶.

7.نساء، ۱۴۰.

8.انعام، ۶۸.

9.زمر، ۱۷ و ۱۸.

10.. و بشارت ده بندگان مرا ، آنان كه سخن را مى شنوند و نيكوترين آن را دنبال مى كنند اينان كسانى اند كه خدا هدايتشان نموده و اينان اند خردمندان . (مترجم)

11.مؤمنون، ۱ـ۴.

12.. يعنى در اين فعل كه عبارت است از زكات دادن ، اهتمام و شدّتى دارند . و مراد از زكات ، قدرى از مال كه آن را بيرون مى كنند ، نيست . (مترجم)

13.قصص، ۵۵.

14.فرقان، ۷۲.

15.نور، ۳۰.

16.نور، ۳۱.

17.فصّلت، ۲۲.

18.اسرا، ۲۶.

19.مائده، ۶.

20.. نه تا دوش ، و نه تا بند دست ، و نه تا اصل انگشتان؛ چه دست در همه اينها استعمال مى شود؛ پس آرنج ها ، غايتِ مراد از دست است ، نه [غايت ]شستن ،چنانچه سنّيان فهميده اند . و مراد اين است كه اين قدر از دست را در وضو بشوييد . و شستن متعارف از بالا به پايين آمدن است ، نه به عكس؛ پس وضوسازنده به طريقه اى كه در غير وضو دست خود را مى شويد ، در وضو نيز مى شويد . و اگر غير آن واجب مى بود ، خداى ـ تعالى ـ اِشعارى مى فرمود . و آنچه توهّم مى شود كه آيه ظاهر در مذهب سنّيان است ، محض خطا است . (مترجم)

21.محمد، ۴.

22.اسرا، ۳۷.

23.لقمان، ۱۹.

24.يس، ۶۵.

25.. حج، ۷۷.اى مؤمنان ركوع كنيد و سجده بگذاريد و خدايتان را عبادت كنيد ، شايد رستگار شويد . (مترجم)

26.جن، ۱۸.

27.. سجده ها ويژه خدا است پس كس ديگرى را با خدا مخوانيد . (مترجم)

28.بقره، ۱۴۳.

29.توبه، ۱۲۴ و ۱۲۵.

30.كهف، ۱۳.


تحفة الأولياء ج3
108

18 ـ بَابٌ فِي أَنَّ الْاءِيمَانَ مَبْثُوثٌ لِجَوَارِحِ الْبَدَنِ كُلِّهَا

۱۵۲۱.عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ ، عَنْ أَبِيهِ ، عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ بُرَيْدٍ ، قَالَ : حَدَّثَنَا أَبُو عَمْرٍو الزُّبَيْرِيُّ ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ عليه السلام ، قَالَ : قُلْتُ لَهُ : أَيُّهَا الْعَالِمُ، أَخْبِرْنِي أَيُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ عِنْدَاللّهِ؟
قَالَ :
«مَا لَا يَقْبَلُ اللّهُ شَيْئاً إِلَا بِهِ».
قُلْتُ : وَمَا هُوَ؟
قَالَ : «الْاءِيمَانُ بِاللّهِ ـ الَّذِي لَا إِلهَ إِلَا هُوَ ـ أَعْلَى الْأَعْمَالِ دَرَجَةً ، وَأَشْرَفُهَا مَنْزِلَةً ، وَأَسْنَاهَا حَظّاً».
قَالَ : قُلْتُ : أَ لَا تُخْبِرُنِي عَنِ الْاءِيمَانِ : أَ قَوْلٌ هُوَ وَعَمَلٌ ، أَمْ قَوْلٌ بِلَا عَمَلٍ؟
فَقَالَ : «الْاءِيمَانُ عَمَلٌ كُلُّهُ ، وَالْقَوْلُ بَعْضُ ذلِكَ الْعَمَلِ بِفَرْضٍ مِنَ اللّهِ بَيِّنٍ فِي كِتَابِهِ ، وَاضِحٍ نُورُهُ ، ثَابِتَةٍ حُجَّتُهُ ، يَشْهَدُ لَهُ بِهِ الْكِتَابُ ، وَيَدْعُوهُ إِلَيْهِ».
قَالَ : قُلْتُ : صِفْهُ لِي جُعِلْتُ فِدَاكَ ، حَتّى أَفْهَمَهُ .
قَالَ : «الْاءِيمَانُ حَالَاتٌ وَدَرَجَاتٌ وَطَبَقَاتٌ وَمَنَازِلُ ؛ فَمِنْهُ التَّامُّ الْمُنْتَهِي تَمَامُهُ ، وَمِنْهُ النَّاقِصُ الْبَيِّنُ نُقْصَانُهُ ، وَمِنْهُ الرَّاجِحُ الزَّائِدُ رُجْحَانُهُ».
قُلْتُ : إِنَّ الْاءِيمَانَ لَيَتِمُّ وَيَنْقُصُ وَيَزِيدُ؟
قَالَ : «نَعَمْ». قُلْتُ : كَيْفَ ذلِكَ؟ قَالَ : «لِأَنَّ اللّهَ ـ تَبَارَكَ وَتَعَالى ـ فَرَضَ الْاءِيمَانَ عَلى جَوَارِحِ ابْنِ آدَمَ ، وَقَسَّمَهُ عَلَيْهَا ، وَفَرَّقَهُ فِيهَا ؛ فَلَيْسَ مِنْ جَوَارِحِهِ جَارِحَةٌ إِلَا وَقَدْوُكِّلَتْ مِنَ الْاءِيمَانِ بِغَيْرِ مَا وُكِّلَتْ بِهِ أُخْتُهَا ، فَمِنْهَا قَلْبُهُ الَّذِي بِهِ يَعْقِلُ وَيَفْقَهُ وَيَفْهَمُ ، وَهُوَ أَمِيرُ بَدَنِهِ الَّذِي لَا تَرِدُ الْجَوَارِحُ وَلَا تَصْدُرُ إِلَا عَنْ رَأْيِهِ وَأَمْرِهِ ، وَمِنْهَا عَيْنَاهُ اللَّتَانِ يُبْصِرُ بِهِمَا ، وَأُذُنَاهُ اللَّتَانِ يَسْمَعُ بِهِمَا ، وَيَدَاهُ اللَّتَانِ يَبْطِشُ بِهِمَا ، وَرِجْلَاهُ اللَّتَانِ يَمْشِي بِهِمَا ، وَفَرْجُهُ الَّذِي الْبَاهُ مِنْ قِبَلِهِ ، وَلِسَانُهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ ، وَرَأْسُهُ الَّذِي فِيهِ وَجْهُهُ ، فَلَيْسَ مِنْ هذِهِ جَارِحَةٌ إِلَا وَ قَدْ وُكِّلَتْ مِنَ الْاءِيمَانِ بِغَيْرِ مَا وُكِّلَتْ بِهِ أُخْتُهَا بِفَرْضٍ مِنَ اللّهِ تَبَارَكَ اسْمُهُ يَنْطِقُ بِهِ الْكِتَابُ لَهَا وَيَشْهَدُ بِهِ عَلَيْهَا .
فَفَرَضَ عَلَى الْقَلْبِ غَيْرَ مَا فَرَضَ عَلَى السَّمْعِ ، وَفَرَضَ عَلَى السَّمْعِ غَيْرَ مَا فَرَضَ عَلَى الْعَيْنَيْنِ ، وَفَرَضَ عَلَى الْعَيْنَيْنِ غَيْرَ مَا فَرَضَ عَلَى اللِّسَانِ ، وَفَرَضَ عَلَى اللِّسَانِ غَيْرَ مَا فَرَضَ عَلَى الْيَدَيْنِ ، وَفَرَضَ عَلَى الْيَدَيْنِ غَيْرَ مَا فَرَضَ عَلَى الرِّجْلَيْنِ ، وَفَرَضَ عَلَى الرِّجْلَيْنِ غَيْرَ مَا فَرَضَ عَلَى الْفَرْجِ ، وَفَرَضَ عَلَى الْفَرْجِ غَيْرَ مَا فَرَضَ عَلَى الْوَجْهِ .
فَأَمَّا مَا فَرَضَ عَلَى الْقَلْبِ مِنَ الْاءِيمَانِ ، فَالْاءِقْرَارُ وَالْمَعْرِفَةُ وَالْعَقْدُ وَالرِّضَا وَالتَّسْلِيمُ بِأَنْ لَا إِلهَ إِلَا اللّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ ، إِلهاً وَاحِداً لَمْ يَتَّخِذْ صَاحِبَةً وَلَا وَلَداً ، وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ ـ صَلَوَاتُ اللّهِ عَلَيْهِ وَآلِهِ ـ وَالْاءِقْرَارُ بِمَا جَاءَ مِنْ عِنْدِ اللّهِ مِنْ نَبِيٍّ أَوْ كِتَابٍ .
فَذلِكَ مَا فَرَضَ اللّهُ عَلَى الْقَلْبِ مِنَ الْاءِقْرَارِ وَالْمَعْرِفَةِ وَهُوَ عَمَلُهُ ، وَهُوَ قَوْلُ اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ : «إِلاّ مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْاءِيمانِ وَلكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْراً» وَقَالَ : «أَلا بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» وَقَالَ : «الَّذِينَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ» وَقَالَ : «وَإِنْ تُبْدُوا ما فِى أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللّهُ فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ» فَذلِكَ مَا فَرَضَ اللّهُ ـ عَزَّ وَجَلَّ ـ عَلَى الْقَلْبِ مِنَ الْاءِقْرَارِ وَالْمَعْرِفَةِ ، وَهُوَ عَمَلُهُ ، وَهُوَ رَأْسُ الْاءِيمَانِ .
وَ فَرَضَ اللّهُ عَلَى اللِّسَانِ الْقَوْلَ وَالتَّعْبِيرَ عَنِ الْقَلْبِ بِمَا عَقَدَ عَلَيْهِ وَأَقَرَّ بِهِ ؛ قَالَ اللّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالى : «وَ قُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً» قَالَ : قُولُوا آمَنّا بِاللّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنا وَأُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلهُنا وَإِلهُكُمْ واحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» فَهذَا مَا فَرَضَ اللّهُ عَلَى اللِّسَانِ وَهُوَ عَمَلُهُ.
وَ فَرَضَ عَلَى السَّمْعِ أَنْ يَتَنَزَّهَ عَنِ الِاسْتِمَاعِ إِلى مَا حَرَّمَ اللّهُ ، وَأَنْ يُعْرِضَ عَمَّا لَا يَحِلُّ لَهُ مِمَّا نَهَى اللّهُ ـ عَزَّ وَجَلَّ ـ عَنْهُ ، وَالْاءِصْغَاءِ إِلى مَا أَسْخَطَ اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ ، فَقَالَ فِي ذلِكَ : «وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِى الْكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللّهِ يُكْفَرُ بِها وَيُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتّى يَخُوضُوا فِى حَدِيثٍ غَيْرِهِ» ثُمَّ اسْتَثْنَى اللّهُ ـ عَزَّ وَجَلَّ ـ مَوْضِعَ النِّسْيَانِ ، فَقَالَ : «وَ إِمّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمِينَ» وَقَالَ : «فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللّهُ وَأُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ» وَقَالَ عَزَّ وَجَلَّ : «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِى صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكاةِ فاعِلُونَ» وَقَالَ : «وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَقالُوا لَنا أَعْمالُنا وَلَكُمْ أَعْمالُكُمْ» وَقَالَ : «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً» فَهذَا مَا فَرَضَ اللّهُ عَلَى السَّمْعِ مِنَ الْاءِيمَانِ أَنْ لَا يُصْغِيَ إِلى مَا لَا يَحِلُّ لَهُ ، وَهُوَ عَمَلُهُ ، وَهُوَ مِنَ الْاءِيمَانِ .
وَ فَرَضَ عَلَى الْبَصَرِ أَنْ لَا يَنْظُرَ إِلى مَا حَرَّمَ اللّهُ عَلَيْهِ ، وَأَنْ يُعْرِضَ عَمَّا نَهَى اللّهُ عَنْهُ مِمَّا لَا يَحِلُّ لَهُ ، وَهُوَ عَمَلُهُ ، وَهُوَ مِنَ الْاءِيمَانِ ، فَقَالَ تَبَارَكَ وَتَعَالى : «قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ» ، فَنَهَاهُمْ أَنْ يَنْظُرُوا إِلى عَوْرَاتِهِمْ ، وَأَنْ يَنْظُرَ الْمَرْءُ إِلى فَرْجِ أَخِيهِ ، وَيَحْفَظَ فَرْجَهُ أَنْ يُنْظَرَ إِلَيْهِ ، وَ قَالَ : «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ» مِنْ أَنْ تَنْظُرَ إِحْدَاهُنَّ إِلى فَرْجِ أُخْتِهَا ، وَتَحْفَظَ فَرْجَهَا مِنْ أَنْ يُنْظَرَ إِلَيْهَا ـ وَ قَالَ ـ : كُلُّ شَيْءٍ فِي الْقُرْآنِ مِنْ حِفْظِ الْفَرْجِ فَهُوَ مِنْ الزِّنى إِلَا هذِهِ الْايَةَ ؛ فَإِنَّهَا مِنَ النَّظَرِ .
ثُمَّ نَظَمَ مَا فَرَضَ عَلَى الْقَلْبِ وَاللِّسَانِ وَالسَّمْعِ وَالْبَصَرِ فِي آيَةٍ أُخْرى ، فَقَالَ : «وَما كُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ يَشْهَدَ عَلَيْكُمْ سَمْعُكُمْ وَلا أَبْصارُكُمْ وَلا جُلُودُكُمْ» يَعْنِي بِالْجُلُودِ الْفُرُوجَ وَالْأَفْخَاذَ ، وَقَالَ : «وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا» فَهذَا مَا فَرَضَ اللّهُ عَلَى الْعَيْنَيْنِ مِنْ غَضِّ الْبَصَرِ عَمَّا حَرَّمَ اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ ، وَهُوَ عَمَلُهُمَا ، وَهُوَ مِنَ الْاءِيمَانِ .
وَ فَرَضَ اللّهُ عَلَى الْيَدَيْنِ أَنْ لَا يَبْطِشَ بِهِمَا إِلى مَا حَرَّمَ اللّهُ ، وَأَنْ يَبْطِشَ بِهِمَا إِلى مَا أَمَرَ اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ ، وَفَرَضَ عَلَيْهِمَا مِنَ الصَّدَقَةِ وَصِلَةِ الرَّحِمِ وَالْجِهَادِ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالطَّهُورِ لِلصَّلَاةِ ، فَقَالَ : «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَامْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ» وَقَالَ : «فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمّا فِداءً حَتّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها» فَهذَا مَا فَرَضَ اللّهُ عَلَى الْيَدَيْنِ ؛ لِأَنَّ الضَّرْبَ مِنْ عِلَاجِهِمَا .
وَ فَرَضَ عَلَى الرِّجْلَيْنِ أَنْ لَا يَمْشِيَ بِهِمَا إِلى شَيْءٍ مِنْ مَعَاصِي اللّهِ ، وَفَرَضَ عَلَيْهِمَا الْمَشْيَ إِلى مَا يُرْضِي اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ ، فَقَالَ : «وَ لا تَمْشِ فِى الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَلَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولًا» وَقَالَ : «وَ اقْصِدْ فِى مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ» وَقَالَ ـ فِيمَا شَهِدَتِ الْأَيْدِي وَالْأَرْجُلُ عَلى أَنْفُسِهِمَا ، وَعَلى أَرْبَابِهِمَا مِنْ تَضْيِيعِهِمَا لِمَا أَمَرَ اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ بِهِ ، وَفَرَضَهُ عَلَيْهِمَا ـ : «الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَتُكَلِّمُنا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ» فَهذَا أَيْضاً مِمَّا فَرَضَ اللّهُ عَلَى الْيَدَيْنِ وَعَلَى الرِّجْلَيْنِ ، وَهُوَ عَمَلُهُمَا ، وَهُوَ مِنَ الْاءِيمَانِ .
وَ فَرَضَ عَلَى الْوَجْهِ السُّجُودَ لَهُ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ فِي مَوَاقِيتِ الصَّلَاةِ، فَقَالَ: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» فَهذِهِ فَرِيضَةٌ جَامِعَةٌ عَلَى الْوَجْهِ وَالْيَدَيْنِ وَالرِّجْلَيْنِ ، وَقَالَ فِي مَوْضِعٍ آخَرَ : «وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللّهِ أَحَداً» وَقَالَ فِيمَا فَرَضَ عَلَى الْجَوَارِحِ مِنَ الطَّهُورِ وَالصَّلَاةِ بِهَا وَذلِكَ أَنَّ اللّهَ ـ عَزَّ وَجَلَّ ـ لَمَّا صَرَفَ نَبِيَّهُ صلى الله عليه و آله إِلَى الْكَعْبَةِ عَنْ بَيْتِ الْمَقْدِسِ ، فَأَنْزَلَ اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ : «وَ ما كانَ اللّهُ لِيُضِيعَ إِيمانَكُمْ إِنَّ اللّهَ بِالنّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ» فَسَمَّى الصَّلَاةَ إِيمَاناً ، فَمَنْ لَقِيَ اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ حَافِظاً لِجَوَارِحِهِ ، مُوفِياً كُلَّ جَارِحَةٍ مِنْ جَوَارِحِهِ مَا فَرَضَ اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ عَلَيْهَا ، لَقِيَ اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ مُسْتَكْمِلاً لِاءِيمَانِهِ وَهُوَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ ؛ وَمَنْ خَانَ فِي شَيْءٍ مِنْهَا أَوْ تَعَدّى مَا أَمَرَ اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ فِيهَا ، لَقِيَ اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ نَاقِصَ الْاءِيمَانِ».
قُلْتُ : قَدْ فَهِمْتُ نُقْصَانَ الْاءِيمَانِ وَتَمَامَهُ ، فَمِنْ أَيْنَ جَاءَتْ زِيَادَتُهُ؟
فَقَالَ : «قَوْلُ اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ : «وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ أَيُّكُمْ زادَتْهُ هذِهِ إِيماناً فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَزادَتْهُمْ إِيماناً وَهُمْ يَسْتَبْشِرُونَ وَأَمَّا الَّذِينَ فِى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلى رِجْسِهِمْ» وَقَالَ : «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْناهُمْ هُدىً» وَلَوْ كَانَ كُلُّهُ وَاحِداً ، لَا زِيَادَةَ فِيهِ وَلَا نُقْصَانَ ، لَمْ يَكُنْ لِأَحَدٍ مِنْهُمْ فَضْلٌ عَلَى الْاخَرِ ، وَلَاسْتَوَتِ النِّعَمُ فِيهِ ، وَلَاسْتَوَى النَّاسُ ، وَبَطَلَ التَّفْضِيلُ ، وَلكِنْ بِتَمَامِ الْاءِيمَانِ دَخَلَ الْمُؤْمِنُونَ الْجَنَّةَ ، وَبِالزِّيَادَةِ فِي الْاءِيمَانِ تَفَاضَلَ الْمُؤْمِنُونَ بِالدَّرَجَاتِ عِنْدَ اللّهِ ، وَبِالنُّقْصَانِ دَخَلَ الْمُفَرِّطُونَ النَّارَ» .

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 168298
صفحه از 764
پرینت  ارسال به