127
تحفة الأولياء ج3

۱۵۲۷.بعضى از اصحاب ما ، از على بن عبّاس ، از على بن يسرّ ، از حمادّ بن عثمان يا حمّاد بن عمرو نصيبى روايت كرده است كه گفت : مردى از امام جعفر صادق عليه السلام سؤال نمود و عرض كرد : اى عالم! مرا خبر ده كه كدام يك از عمل ها در نزد خدا بهتر است؟ فرمود :«آنچه خدا هيچ عملى را قبول نمى فرمايد ، مگر به آن» . سائل عرض كرد : آن چه چيز است؟ فرمود : «ايمان به خدا ، كه آن درجه اش از همه عمل ها بالاتر ، و بهره اش از آنها بلندتر ، و منزله اش از آنها بزرگوارتر است» .
من عرض كردم : مرا خبر ده از ايمان ، كه آيا گفتار و كردار است ، يا گفتارى است بى كردار؟ و فرمود : «ايمان ، همه آن كردار است ، و گفتار ، پاره اى از آن كردار است به وجوبى كه از جانب خدا است ، و آن را در كتاب خويش بيان فرموده ، و نور آن روشن و حجّت آن ثابت است ، و كتاب خدا به آن گواهى مى دهد و به سوى آن مى خواند» . به آن حضرت عرض كردم كه : اين را از براى من وصف كن تا من آن را بفهمم . فرمود : «ايمان، حالت ها و درجه ها و طبقه ها و منزل ها است؛ پس بعضى از آن ، ايمانى است تمام كه تماميّت آن به انتها رسيده ، و پاره اى از آن ، ايمانى است ناتمام كه ناتمامى آن به انتها رسيده ، و برخى از آن ، ايمانى است زائد كه زيادتى آن افزونى دارد» .
عرض كردم : ايمان، تمام مى باشد و زياد و كم مى شود؟ فرمود : «آرى» . عرض كردم : اين چگونه است؟ فرمود : «به درستى كه خداى ـ تبارك و تعالى ـ ايمان را بر همه اعضاى فرزندان آدم واجب گردانيده ، و آن را بر آنها قسمت فرموده ، و بر آنها تفريق نموده؛پس هيچ عضوى از اعضاى ايشان نيست ، مگر آنكه از جانب ايمان گماشته است بر چيزى ، كه غير از آن چيزى است كه عضو ديگر كه مانند آن است بر آن گماشته شده؛ پس از جمله آن اعضا، دل او است كه به آن درمى آيد و دانش به هم مى رساند و مى فهمد ، و آن پادشاه بدن او است كه همه اين اعضا در چيزى وارد نمى شوند و از چيزى به آن نمى گردند ، مگر از رأى و فرمانى كه از او ناشى شده باشد . و از جمله آنها دست هاى او است كه به آنها سخت مى گيرد ، و پاى هاى او است كه به آنها مى رود ، و فرج او است كه جماع كردن از جانب آن است ، و زبان او است كه نوشته را به آن مى گويد و به آن بر اينها گواهى مى دهد ، و چشم هاى او است كه به آنها مى بيند ، و گوش هاى او است كه به آنها مى شنود . و بر دل واجب ساخته ، غير از آنچه بر زبان واجب ساخته ، و بر زبان واجب ساخته ، غير از آنچه بر چشم ها واجب ساخته ، و بر چشم ها واجب ساخته ، غير از آنچه بر گوش واجب ساخته ، و بر گوش واجب ساخته ، غير از آنچه بر دست ها واجب ساخته ، و بر دست ها واجب ساخته ، غير از آنچه بر پاى ها واجب ساخته ، و بر پاى ها واجب ساخته ، غير از آنچه بر فرج واجب ساخته ، و بر فرج واجب ساخته ، غير از آنچه بر رو واجب ساخته . و امّا آنچه بر دل واجب ساخته از ايمان، اقرار و معرفت و تسليم و تصديق و اعتقاد و رضا است به اينكه خدايى نيست ، مگر خدا ، در حالتى كه تنها است و او را شريكى نيست ، و يگانه و پناه نيازمندان است ، و هيچ زن و فرزندى را فرا نگرفته ، و آنكه محمد صلى الله عليه و آله بنده و رسول او است» . ۱

1.. و مخفى نماند كه اين حديث صدر حديثى است كه پيش از اين مذكور شد ، و چون فى الجمله اختلافى در ميانه آنها بود ، لهذا حواله ننمود . (مترجم)


تحفة الأولياء ج3
126

۱۵۲۷.بَعْضُ أَصْحَابِنَا ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْعَبَّاسِ ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُيَسِّرٍ ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عَمْرٍو النَّصِيبِيِّ ، قَالَ :
سَأَلَ رَجُلٌ الْعَالِمَ عليه السلام ، فَقَالَ : أَيُّهَا الْعَالِمُ ، أَخْبِرْنِي أَيُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ عِنْدَ اللّهِ؟
قَالَ :
«مَا لَا يُقْبَلُ عَمَلٌ إِلَا بِهِ» فَقَالَ : وَمَا ذلِكَ؟ قَالَ : «الْاءِيمَانُ بِاللّهِ الَّذِي هُوَ أَعْلَى الْأَعْمَالِ دَرَجَةً ، وَأَسْنَاهَا حَظّاً ، وَأَشْرَفُهَا مَنْزِلَةً».
قُلْتُ : أَخْبِرْنِي عَنِ الْاءِيمَانِ : أَ قَوْلٌ وَعَمَلٌ ، أَمْ قَوْلٌ بِلَا عَمَلٍ؟
قَالَ : «الْاءِيمَانُ عَمَلٌ كُلُّهُ ، وَالْقَوْلُ بَعْضُ ذلِكَ الْعَمَلِ ، بِفَرْضٍ مِنَ اللّهِ ، بَيَّنَهُ فِي كِتَابِهِ ، وَاضِحٍ نُورُهُ ، ثَابِتَةٍ حُجَّتُهُ ، يَشْهَدُ بِهِ الْكِتَابُ ، وَيَدْعُو إِلَيْهِ».
قُلْتُ : صِفْ لِي ذلِكَ حَتّى أَفْهَمَهُ .
فَقَالَ : «إِنَّ الْاءِيمَانَ حَالَاتٌ وَدَرَجَاتٌ وَطَبَقَاتٌ وَمَنَازِلُ ، فَمِنْهُ التَّامُّ الْمُنْتَهِي تَمَامُهُ ، وَمِنْهُ النَّاقِصُ الْمُنْتَهِي نُقْصَانُهُ ، وَمِنْهُ الزَّائِدُ الرَّاجِحُ زِيَادَتُهُ».
قُلْتُ : وَإِنَّ الْاءِيمَانَ لَيَتِمُّ وَيَزِيدُ وَيَنْقُصُ؟ قَالَ : «نَعَمْ» . قُلْتُ : وَ كَيْفَ ذلِكَ؟ قَالَ : «إِنَّ اللّهَ ـ تَبَارَكَ وَتَعَالى ـ فَرَضَ الْاءِيمَانَ عَلى جَوَارِحِ بَنِي آدَمَ ، وَقَسَّمَهُ عَلَيْهَا ، وَفَرَّقَهُ عَلَيْهَا ؛ فَلَيْسَ مِنْ جَوَارِحِهِمْ جَارِحَةٌ إِلَا وَهِيَ مُوَكَّلَةٌ مِنَ الْاءِيمَانِ بِغَيْرِ مَا وُكِّلَتْ بِهِ أُخْتُهَا ، فَمِنْهَا قَلْبُهُ الَّذِي بِهِ يَعْقِلُ وَيَفْقَهُ وَيَفْهَمُ ، وَهُوَ أَمِيرُ بَدَنِهِ الَّذِي لَا تُورَدُ الْجَوَارِحُ وَلَا تَصْدُرُ إِلَا عَنْ رَأْيِهِ وَأَمْرِهِ ، وَمِنْهَا يَدَاهُ اللَّتَانِ يَبْطِشُ بِهِمَا ، وَرِجْلَاهُ اللَّتَانِ يَمْشِي بِهِمَا ، وَفَرْجُهُ الَّذِي الْبَاهُ مِنْ قِبَلِهِ ، وَلِسَانُهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ الْكِتَابُ ، وَيَشْهَدُ بِهِ عَلَيْهَا ، وَعَيْنَاهُ اللَّتَانِ يُبْصِرُ بِهِمَا ، وَأُذُنَاهُ اللَّتَانِ يَسْمَعُ بِهِمَا .
وَ فَرَضَ عَلَى الْقَلْبِ غَيْرَ مَا فَرَضَ عَلَى اللِّسَانِ ، وَفَرَضَ عَلَى اللِّسَانِ غَيْرَ مَا فَرَضَ عَلَى الْعَيْنَيْنِ ، وَفَرَضَ عَلَى الْعَيْنَيْنِ غَيْرَ مَا فَرَضَ عَلَى السَّمْعِ ، وَفَرَضَ عَلَى السَّمْعِ غَيْرَ مَا فَرَضَ عَلَى الْيَدَيْنِ ، وَفَرَضَ عَلَى الْيَدَيْنِ غَيْرَ مَا فَرَضَ عَلَى الرِّجْلَيْنِ ، وَفَرَضَ عَلَى الرِّجْلَيْنِ غَيْرَ مَا فَرَضَ عَلَى الْفَرْجِ ، وَفَرَضَ عَلَى الْفَرْجِ غَيْرَ مَا فَرَضَ عَلَى الْوَجْهِ .
فَأَمَّا مَا فَرَضَ عَلَى الْقَلْبِ مِنَ الْاءِيمَانِ ، فَالْاءِقْرَارُ وَالْمَعْرِفَةُ وَالتَّصْدِيقُ وَالتَّسْلِيمُ وَالْعَقْدُ وَالرِّضَا بِأَنْ لَا إِلهَ إِلَا اللّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ ، أَحَداً صَمَداً ، لَمْ يَتَّخِذْ صَاحِبَةً وَلَا وَلَداً ، وَأَنَّ مُحَمَّداً صلى الله عليه و آله عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ» .

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 181762
صفحه از 764
پرینت  ارسال به