159
تحفة الأولياء ج3

۱۵۵۰.محمد بن يحيى ، از احمد بن محمد بن عيسى ، از احمد بن محمد بن ابى نصر ، از امام رضا عليه السلام روايت كرده است كه فرمود :«ايمان يك درجه از اسلام بالاتر است ...» تا آخر آنچه در حديث دويم اين باب گذشت .

27 . باب در بيان حقيقت ايمان و يقين

۱۵۵۱.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند ، از احمد بن محمد بن خالد ، از محمد بن اسماعيل بن بزيع ، از محمد بن عذافر ، از پدرش ، از امام محمد باقر عليه السلام كه فرمود :«در بين اينكه رسول خدا صلى الله عليه و آله در بعضى ازسفرهاى خويش تشريف داشت ، ناگاه جمعى از سواران آن حضرت را ملاقات كردند و گفتند كه : السَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللّهِ؛ يعنى «سلام خدا يا سلام ما يا همه سلام ها بر تو باد ، اى فرستاده خدا! كه خدا تو را پيغمبرى به سوى خلايق فرستاده» . حضرت فرمود : شما كيستيد؟ و چه صفت داريد؟ عرض كردند : ما مؤمنانيم ، يا رسول اللّه ! فرمود : حقيقت و دليل ايمان شما چيست؟ عرض كردند : راضى بودن به قضاى خدا ، و تفويض كردن امور خويش به خدا ، و تسليم كردن و گردن نهادن از براى امر خدا . رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : ايشان دانايانى چندند ، حكيمان كه نزديك است كه به جهت حكمت ، پيغمبران باشند و به درجه ايشان رسند؛ پس اگر راست گويانيد ، آنچه را كه در آن ساكن نمى شويد مسازيد ، و آنچه را كه نمى خوريد جمع مكنيد . «وَاتَّقُوا اللّهَ الَّذى اِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»۱ . و ترجمه آن در نظير اين حديث گذشت .

۱۵۵۲.محمد بن يحيى ، از احمد بن محمد بن عيسى و على بن ابراهيم ، از پدرش هر دو روايت كرده اند ، از ابن محبوب ، از ابومحمد وابشى و ابراهيم بن مهزم ، از اسحاق بن عمّاد كه گفت : شنيدم از امام جعفر صادق عليه السلام كه مى فرمود :«رسول خدا صلى الله عليه و آله نماز صبح را با مردم به جا آورد . بعد از آن به جوانى كه در مسجد بود نظر فرمود . آن جوان در عالم پينكى ۲ سر خويش را مى جنباند و مكرّر آن را فرود مى آورد و به زير مى افكند ، و رنگش زرد شده و تنش لاغر و نزار گشته و چشمهايش در سرش فرو رفته؛ پس رسول خدا به آن جوان فرمود : بر چه حال صبح كرده اى اى فلان؟! عرض كرد : صبح كرده ام با يقين كه هيچ شك ندارم . رسول خدا از گفتار آن جوان تعجب فرمود ، و فرمود : هر چيز را حقيقتى و دليلى هست ، پس حقيقت يقين تو چيست؟ عرض كرد : يا رسول اللّه ! يقين من همان است كه مرا اندوهناك ساخته، و شب ، مرا بيدار گردانيد ، و ساعت هاى بسيار گرم ، مرا تشنه نموده است ۳ ، و دل خويش را از دنيا و آنچه در آن است بريده و بركنده ام و به آن هيچ رغبت ندارم ، تا آنكه گويا به عرش پروردگار خويش نظر مى كنم كه از براى حساب خلايق برپا شده ، و خلايق از براى حساب محشور شده اند . و گويا كه من نظر مى كنم به اهل بهشت كه در بهشت تنعّم مى كنند و يكديگر را مى شناسند و با هم تعارف مى نمايند و بر تخت هاى خويش تكيه زده اند . و گويا كه من به اهل جهنّم مى نگرم كه ايشان در آن معذّبند و فرياد مى كنند و مى خروشند . و گويا كه من الحال بانگ خروش آتش جهنم را مى شنوم كه در گوش هاى من مى گردد .
رسول خدا صلى الله عليه و آله به اصحاب خويش فرمود : اينك بنده اى است كه خدا دلش را به ايمان منوّر ساخته . بعد از آن به آن جوان فرمود : دست از آنچه بر آنى برمدار و هميشه بر اين حال و بدين منوال باش . آن جوان عرض كرد : يا رسول اللّه ! دعا كن كه مرا شهادت روزى شود و همراه تو در راه خدا شهيد شوم . رسول خدا از برايش دعا فرمود . بعد از آن پر مكث نكرد تا آنكه در بعضى ازجنگ هاى پيغمبر صلى الله عليه و آله بيرون رفت ، و بعد از آنكه نه نفر شهيد شدند ، شهيد شد ، و او دهم شهيدان آن جنگ بود» .

1.. مائده، ۹۶. «و بپرهيزيد از خدايى كه به سوى او بازگردانيده مى شويد».

2.. يعنى چرت و خواب سبك .

3.. و نظير اين عبارت در دعاى سجده الياس مذكور شد ، در باب اينكه همه كتاب ها كه از نزد خداى عز و جل فرود آمده در نزد ائمه عليهم السلام است . حاصل مراد آن كه ، يقين من باعث بيدارخوابى من شده در شب ها به عبادت ، و موجب تشنگى من گرديده در روزها به روزه داشتن . (مترجم)


تحفة الأولياء ج3
158

۱۵۵۰.مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ ، عَنِ الرِّضَا عليه السلام ، قَالَ :«الْاءِيمَانُ فَوْقَ الْاءِسْلَامِ بِدَرَجَةٍ ، وَالتَّقْوى فَوْقَ الْاءِيمَانِ بِدَرَجَةٍ ، وَالْيَقِينُ فَوْقَ التَّقْوى بِدَرَجَةٍ ، وَلَمْ يُقْسَمْ بَيْنَ الْعِبَادِ شَيْءٌ أَقَلُّ مِنَ الْيَقِينِ» .

27 ـ بَابُ حَقِيقَةِ الْاءِيمَانِ وَالْيَقِينِ

۱۵۵۱.عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ ، عَنْ أَبِيهِ ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام ، قَالَ :«بَيْنَا رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فِي بَعْضِ أَسْفَارِهِ إِذْ لَقِيَهُ رَكْبٌ ، فَقَالُوا : السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللّهِ ، فَقَالَ : مَا أَنْتُمْ؟ فَقَالُوا : نَحْنُ مُؤْمِنُونَ يَا رَسُولَ اللّهِ ، قَالَ : فَمَا حَقِيقَةُ إِيمَانِكُمْ؟ قَالُوا : الرِّضَا بِقَضَاءِ اللّهِ ، وَالتَّفْوِيضُ إِلَى اللّهِ ، وَالتَّسْلِيمُ لِأَمْرِ اللّهِ .
فَقَالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : عُلَمَاءُ ، حُكَمَاءُ ، كَادُوا أَنْ يَكُونُوا مِنَ الْحِكْمَةِ أَنْبِيَاءَ ، فَإِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ فَلَا تَبْنُوا مَا لَا تَسْكُنُونَ ، وَلَا تَجْمَعُوا مَا لَا تَأْكُلُونَ ، وَاتَّقُوا اللّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» .

۱۵۵۲.مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى ؛ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ ، عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْوَابِشِيِّ وَإِبْرَاهِيمَ بْنِ مِهْزَمٍ ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ ، قَالَ :
سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ عليه السلام يَقُولُ :
«إِنَّ رَسُولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله صَلّى بِالنَّاسِ الصُّبْحَ ، فَنَظَرَ إِلى شَابٍّ فِي الْمَسْجِدِ ، وَهُوَ يَخْفِقُ وَيَهْوِي بِرَأْسِهِ مُصْفَرّاً لَوْنُهُ ، قَدْ نَحِفَ جِسْمُهُ ، وَغَارَتْ عَيْنَاهُ فِي رَأْسِهِ ، فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : كَيْفَ أَصْبَحْتَ يَا فُلَانُ؟ قَالَ : أَصْبَحْتُ ـ يَا رَسُولَ اللّهِ ـ مُوقِناً .
فَعَجِبَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله مِنْ قَوْلِهِ ، وَقَالَ: إِنَّ لِكُلِّ يَقِينٍ حَقِيقَةً ، فَمَا حَقِيقَةُ يَقِينِكَ؟
فَقَالَ : إِنَّ يَقِينِي ـ يَا رَسُولَ اللّهِ ـ هُوَ الَّذِي أَحْزَنَنِي ، وَأَسْهَرَ لَيْلِي ، وَأَظْمَأَ هَوَاجِرِي ، فَعَزَفَتْ نَفْسِي عَنِ الدُّنْيَا وَمَا فِيهَا حَتّى كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلى عَرْشِ رَبِّي وَقَدْ نُصِبَ لِلْحِسَابِ ، وَحُشِرَ الْخَلَائِقُ لِذلِكَ وَأَنَا فِيهِمْ ، وَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلى أَهْلِ الْجَنَّةِ يَتَنَعَّمُونَ فِي الْجَنَّةِ وَيَتَعَارَفُونَ ، وَ عَلَى الْأَرَائِكِ مُتَّكِئُونَ ، وَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلى أَهْلِ النَّارِ وَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ مُصْطَرِخُونَ ، وَكَأَنِّي الْانَ أَسْمَعُ زَفِيرَ النَّارِ يَدُورُ فِي مَسَامِعِي .
فَقَالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله لِأَصْحَابِهِ : هذَا عَبْدٌ نَوَّرَ اللّهُ قَلْبَهُ بِالْاءِيمَانِ ، ثُمَّ قَالَ لَهُ : الْزَمْ مَا أَنْتَ عَلَيْهِ .
فَقَالَ الشَّابُّ : ادْعُ اللّهَ لِي يَا رَسُولَ اللّهِ أَنْ أُرْزَقَ الشَّهَادَةَ مَعَكَ .
فَدَعَا لَهُ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَلَمْ يَلْبَثْ أَنْ خَرَجَ فِي بَعْضِ غَزَوَاتِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، فَاسْتُشْهِدَ بَعْدَ تِسْعَةِ نَفَرٍ ، وَكَانَ هُوَ الْعَاشِرَ» .

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 181393
صفحه از 764
پرینت  ارسال به