183
تحفة الأولياء ج3

۱۵۸۷.على بن ابراهيم ، از پدرش ، از قاسم بن محمد ، از منقرى ، از على بن هاشم بن بريد ، از پدرش روايت كرده است كه گفت : حضرت على بن الحسين ـ عليهماالسّلام ـ فرمود كه :«زهد و بى رغبتى در دنيا ده جزء است . و درجه بلندتر زهد ، پست ترين درجه پارسايى است ، و درجه بلندتر پارسايى ، پست ترين درجه يقين است ، و درجه بلندتر يقين ، پست ترين درجه رضا و خوشنودى به قضاى خداى تعالى است» .

۱۵۸۸.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند ، از احمد بن محمد بن خالد ، از محمد بن على ، از على بن اسباط ، از آنكه او را ذكر كرده اند ، از امام جعفر صادق عليه السلام كه فرمود :«حضرت حسن بن على ـ عليهماالسّلام ـ عبداللّه بن جعفر را ملاقات نمود ، و فرمود كه : اى عبداللّه ! چگونه آن كه اظهار ايمان مى كند مؤمن باشد ، و حال آنكه از قسمت خويش خشنود نباشد ، و مرتبه خويش را حقير شمارد ، و حاكم بر او خدا است ، (و غير را مدخليّتى نيست)؟! و من ضامنم از براى كسى كه غير از رضا در دلش درنيايد ، آنكه خدا را بخواند و دعا كند ، و براى او مستجاب شود» (كه آن چه از آن جناب طلب كند ، اجابت فرمايد) .

۱۵۸۹.از او ، از پدرش ، از ابن سنان ، از آن كه او را ذكر كرده ، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت است كه گفت : به آن حضرت عرض كردم كه : به چه چيز ايمان كسى كه اظهار ايمان مى كند دانسته مى شود ، و معلوم مى گردد كه مؤمن ظاهرى ، در حقيقت و نفس الأمر ، مؤمن است؟ فرمود :«به تسليم كردن و گردن نهادن از براى خدا ، و راضى بودن در آن چه بر او وارد شود از شادى و خشم»؛ يعنى آن چه باعث آن باشد .

۱۵۹۰.از او ، از پدرش ، از ابن سنان ، از حسين بن مختار ، از عبداللّه بن ابى يعفور ، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت است كه فرمود :«رسول خدا صلى الله عليه و آله هرگز براى چيزى كه گذشته بود ، نمى فرمود كه : كاش غير آن مى بود» .

32 . باب در بيان تفويض و وا گذاشتن امر به سوى خدا و توكّل بر او ۱

۱۵۹۱.محمد بن يحيى ، از احمد بن محمد ، از محمد بن سنان ، از مفضّل ، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود :«خداى عز و جل به سوى داود وحى فرمود كه : هرگز هيچ بنده اى از بندگان من به من چنگ در نزده ، بى آنكه به يكى از آفريدگان من اعتماد داشته باشد ، و اين امر را از نيّت او شناخته باشم ، بعد از آن، آسمان ها و زمين و هر كه در آنها مى باشد ، با او مكر و حيله كنند ، مگر آن كه جاى بيرون شدن از ميان آنها و خلاصى از مكر ايشان ، از برايش قرار مى دهم . و هرگز هيچ بنده اى از بندگان من ، به يكى از آفريدگان من چنگ در نزده ، كه اين امر را از نيّت او شناخته باشم ، مگر آنكه راه هايى كه باعث حصول مطلوب او باشد ، خواه در آسمان ها باشد و خواه در زمين ، از دست هاى او قطع مى كنم ، و آن اسباب را مى بُرم ، و زمين را از زير پايش فرو مى برم، و به هر وادى و رودخانه اى كه درافتد ، باك ندارم» .

1.و توكّل بر خدا ، اعتماد كردن بر او است و امر خود را به او وا گذاشتن ، با اعتراف به عجز خويش و ساير خلايق در تمام امور ، از جلب منافع و دفع مضارّ . (مترجم)


تحفة الأولياء ج3
182

۱۵۸۷.عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ ، عَنْ أَبِيهِ ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنِ الْمِنْقَرِيِّ ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ هَاشِمِ بْنِ الْبَرِيدِ ، عَنْ أَبِيهِ ، قَالَ :
قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللّهِ عَلَيْهِمَا :
«الزُّهْدُ عَشَرَةُ أَجْزَاءٍ ؛ أَعْلى دَرَجَةِ الزُّهْدِ أَدْنى دَرَجَةِ الْوَرَعِ ، وَأَعْلى دَرَجَةِ الْوَرَعِ أَدْنى دَرَجَةِ الْيَقِينِ ، وَأَعْلى دَرَجَةِ الْيَقِينِ أَدْنى دَرَجَةِ الرِّضَا» .

۱۵۸۸.عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ ، عَمَّنْ ذَكَرَهُ ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ عليه السلام ، قَالَ :«لَقِيَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عليهماالسلامعَبْدَ اللّهِ بْنَ جَعْفَرٍ ، فَقَالَ : يَا عَبْدَ اللّهِ ، كَيْفَ يَكُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً وَهُوَ يَسْخَطُ قِسْمَهُ ، وَيُحَقِّرُ مَنْزِلَتَهُ ، وَالْحَاكِمُ عَلَيْهِ اللّهُ؟ وَأَنَا الضَّامِنُ لِمَنْ لَمْ يَهْجُسْ فِي قَلْبِهِ إِلَا الرِّضَا أَنْ يَدْعُوَ اللّهَ ، فَيُسْتَجَابَ لَهُ» .

۱۵۸۹.عَنْهُ ، عَنْ أَبِيهِ ، عَنِ ابْنِ سِنَانٍ ، عَمَّنْ ذَكَرَهُ ،
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ عليه السلام ، قَالَ : قُلْتُ لَهُ : بِأَيِّ شَيْءٍ يَعْلَمُ الْمُؤْمِنُ بِأَنَّهُ مُؤْمِنٌ؟
قَالَ :
«بِالتَّسْلِيمِ لِلّهِ ، وَالرِّضَا فِيمَا وَرَدَ عَلَيْهِ مِنْ سُرُورٍ أَوْ سَخَطٍ» .

۱۵۹۰.عَنْهُ ، عَنْ أَبِيهِ ، عَنِ ابْنِ سِنَانٍ ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ ، عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ عليه السلام ، قَالَ :«لَمْ يَكُنْ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقُولُ لِشَيْءٍ قَدْ مَضى : لَوْ كَانَ غَيْرُهُ» .

32 ـ بَابُ التَّفْوِيضِ إِلَى اللّهِ وَالتَّوَكُّلِ عَلَيْهِ

۱۵۹۱.مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ مُفَضَّلٍ ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ عليه السلام ، قَالَ :«أَوْحَى اللّهُ ـ عَزَّ وَجَلَّ ـ إِلى دَاوُدَ عليه السلام : مَا اعْتَصَمَ بِي عَبْدٌ مِنْ عِبَادِي دُونَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِي عَرَفْتُ ذلِكَ مِنْ نِيَّتِهِ ، ثُمَّ تَكِيدُهُ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ ، إِلَا جَعَلْتُ لَهُ الْمَخْرَجَ مِنْ بَيْنِهِنَّ ؛ وَمَا اعْتَصَمَ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِي بِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِي عَرَفْتُ ذلِكَ مِنْ نِيَّتِهِ ، إِلَا قَطَعْتُ أَسْبَابَ السَّمَاوَاتِ مِنْ يَدَيْهِ ، وَأَسَخْتُ الْأَرْضَ مِنْ تَحْتِهِ ، وَلَمْ أُبَالِ بِأَيِّ وَادٍ هَلَكَ» .

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 165902
صفحه از 764
پرینت  ارسال به