۱۸۳۰.حميد بن زياد ، از خشّاب ، از ابن بقّاح ، از معاذ بن ثابت ، از عمرو بن جميع ، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود :«حضرت مسيح عيسى بن مريم عليه السلام فرمود : سخن را در غير ياد خدا بسيار مكنيد؛ زيرا آنان كه سخن را در غير ذكر خدا بسيار مى كنند ، دل هاى ايشان سخت و سنگين است ، وليكن نمى دانند» .
۱۸۳۱.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند ، از اسماعيل بن زياد ،از ابن ابى نجران ، از ابوجميله ، از آنكه او را ذكر كرده ، از امام جعفر صادق عليه السلام كه فرمود :«هيچ روزى نمى آيد ، مگر آنكه هر عضوى از اعضاى تن از براى زبان سر فرود مى آورد و كرنش مى كند؛ يعنى آن را تعظيم مى نمايد و خوارى و فروتنى به ظهور مى رساند ، و مى گويد : تو را به خدا سوگند مى دهم كه مبادا ما به سبب تو معذّب شويم ـ يعنى چيزى نگويى كه موجب عذاب ما باشد ـ ».
۱۸۳۲.محمد بن يحيى ، از احمد بن محمد بن عيسى ، از على بن حكم ، از ابراهيم بن مهزم اسدى ، از ابوحمزه ، از حضرت على بن الحسين عليهماالسلام روايت كرده است كه فرمود :«به درستى كه زبان فرزند آدم در صبح هر روز بر همه اعضاى او مشرف مى شود و مى گويد : چگونه صبح كرده ايد؟ و چه حال داريد؟ در جواب مى گويند كه : صبح كرده ايم به خير و خوبى ، اگر تو ما را به حال خود وا گذارى . و مى گويند : از خدا بترس در حقّ ما ، و خدا خدا مى كنند و او را سوگند مى دهند و مى گويند كه : ما مثاب و معاقب نمى شويم ، مگر به سبب تو كه آلت و اسباب ثواب و عقاب مايى» .
۱۸۳۳.على بن ابراهيم روايت كرده است ، از پدرش و محمد بن اسماعيل ، از فضل بن شاذان و هر دو ، از ابن ابى عمير ، از ابراهيم بن عبدالحميد ، از قيس پدر اسماعيل ـ و ابراهيم ذكر كرده كه : قيس ناخوشى و باكى ندارد ، و از جمله اصحاب ما است ـ و قيس اين روايت را مرفوع ساخته و گفته است كه : مردى به خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد كه : يا رسول اللّه ! مرا وصيّت فرما . فرمود :«زبان خويش را نگاه دار» . عرض كرد : يا رسول اللّه ! مرا وصيّت فرما . فرمود : «زبان خود را نگاه دار» . عرض كرد : يا رسول اللّه ! مرا وصيّت فرما . فرمود : «زبانت را نگاه دار . واى بر تو! آيا چيزى مردم را سرنگون مى سازد بر سوراخ هاى بينى ايشان ـ يعنى برو در آتش جهنم ـ ، غير از حاصل سخنان ايشان كه به داس زبان هاى خويش آنها را درو كرده اند» .