321
تحفة الأولياء ج3

۱۸۶۷.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند ، از احمد بن محمد بن خالد ، از ابن فضّال ، از علاء بن رزين ، از محمد بن مسلم كه گفت : شنيدم از امام محمد باقر عليه السلام كه ذكر مى فرمود كه :«فرشته اى به خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد كه : خداى ـ تعالى ـ تو را مخيّر ساخته كه بنده و رسول متواضع باشى يا پادشاه و رسول» . حضرت فرمود كه : «پيغمبر به جبرئيل عليه السلام نظر فرمود ، و جبرئيل به دست خويش اشاره كرد كه تواضع و فروتنى كن؛ پس پيغمبر فرمود كه : بنده متواضع و رسول مى باشم؛ پس آن فرشته اى كه خدا او را فرستاده بود به پيغمبر عرض نمود كه : با آنكه پادشاهى چيزى را از آن چه در نزد پروردگار تو است ، از تو كم نمى كند» . و حضرت فرمود كه : «با آن فرشته ، كليدهاى تمام خزينه هاى زمين بود» .

۱۸۶۸.على بن ابراهيم ، از پدرش ، از نوفلى ، از سكونى ، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود :«از جمله تواضع آن است كه راضى باشى به مجلس و نشستنگاهى كه پست تر باشد از جاى تو؛ و آنكه سلام كنى بر هر كه او را ملاقات نمايى؛ و آنكه ستيزه را ترك كنى ، و هر چند كه محق باشى و حق با تو باشد؛ و دوست ندارى كه كسى تو را بر تقوى و پرهيزگارى مدح و ثنا گويد» .

۱۸۶۹.على بن ابراهيم ، از پدرش ، از ابن ابى عمير ، از على بن يقطين ، از آنكه او را روايت كرده ، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود :«خداى عز و جل به سوى موسى عليه السلام وحى فرمود كه : اى موسى! آيا مى دانى كه چرا تو را به سخن گفتن با خويش بى واسطه برگزيدم ، و با ساير خلق خود چنين نكردم؟ موسى عرض كرد كه : اى پروردگار! چرا چنين كردى؟» حضرت فرمود : «مى فرمايد كه : خداى ـ تبارك و تعالى ـ به سوى او وحى فرمود كه : اى موسى! من همه بندگان خويش را گردانيدم و ايشان را پشت و رو كردم ، پس در ميانه ايشان يكى را نيافتم كه از تو ، خويش را خواركننده تر باشد از براى من . اى موسى! به درستى كه تو چون نماز را به جا مى آورى ، رخ خود را بر خاك مى گذارى ـ يا آنكه فرمود كه ـ بر زمين مى گذارى» .
(و اين ترديد از راوى حديث است نه از حضرت عليه السلام ) .

۱۸۷۰.على بن ابراهيم ، از پدرش ، از ابن ابى عمير ، از هشام بن سالم ، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود :«حضرت على بن الحسين عليهماالسلام به جماعتى گذشت كه خوره داشتند . و آن حضرت بر الاغ خويش سوار بود و آن جماعت چاشت مى خوردند؛ پس آن حضرت را به چاشت خوردن دعوت نمودند و تكليف كردند كه با ايشان طعام تناول فرمايد . فرمود : اگر نه اين بود كه من روزه دارم ، هر آينه [تناول]مى كردم و با شما چاشت مى خوردم؛ پس در هنگامى كه به منزل خويش رسيد ، امر فرمود كه طعامى بسازند ، و شروع شد به ساختن طعام . و امر فرمود كه در باب آن سعى بليغى به عمل آورند و نيكو بسازند . بعد از آن ايشان را طلبيد ، و در نزد آن حضرت چاشت خوردند و حضرت با ايشان چاشت ميل فرمود» .


تحفة الأولياء ج3
320

۱۸۶۷.عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ ، عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ ، عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ ، قَالَ :
سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عليه السلام يَذْكُرُ أَنَّهُ :
«أَتى رَسُولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله مَلَكٌ ، فَقَالَ : إِنَّ اللّهَ ـ عَزَّ وَجَلَّ ـ يُخَيِّرُكَ أَنْ تَكُونَ عَبْداً رَسُولًا مُتَوَاضِعاً ، أَوْ مَلِكاً رَسُولًا» .
قَالَ : «فَنَظَرَ إِلى جَبْرَئِيلَ ، وَأَوْمَأَ بِيَدِهِ : أَنْ تَوَاضَعْ ، فَقَالَ : عَبْداً مُتَوَاضِعاً رَسُولًا ، فَقَالَ الرَّسُولُ : مَعَ أَنَّهُ لَا يَنْقُصُكَ مِمَّا عِنْدَ رَبِّكَ شَيْئاً» قَالَ : «وَ مَعَهُ مَفَاتِيحُ خَزَائِنِ الْأَرْضِ» .

۱۸۶۸.عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ ، عَنْ أَبِيهِ ، عَنِ النَّوْفَلِيِّ ، عَنِ السَّكُونِيِّ ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ عليه السلام ، قَالَ :«مِنَ التَّوَاضُعِ أَنْ تَرْضى بِالْمَجْلِسِ دُونَ الْمَجْلِسِ ، وَأَنْ تُسَلِّمَ عَلى مَنْ تَلْقى ، وَأَنْ تَتْرُكَ الْمِرَاءَ وَإِنْ كُنْتَ مُحِقّاً ، وَ لَا تُحِبَّ أَنْ تُحْمَدَ عَلَى التَّقْوى» .

۱۸۶۹.عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ ، عَنْ أَبِيهِ ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ ، عَمَّنْ رَوَاهُ ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ عليه السلام ، قَالَ :«أَوْحَى اللّهُ ـ عَزَّ وَجَلَّ ـ إِلى مُوسى عليه السلام : أَنْ يَا مُوسى ، أَ تَدْرِي لِمَ اصْطَفَيْتُكَ بِكَلَامِي دُونَ خَلْقِي؟ قَالَ : يَا رَبِّ ، وَلِمَ ذَاكَ؟» قَالَ : «فَأَوْحَى اللّهُ ـ تَبَارَكَ وَتَعَالى ـ إِلَيْهِ : يَا مُوسى ، إِنِّي قَلَّبْتُ عِبَادِي ظَهْراً لِبَطْنٍ ، فَلَمْ أَجِدْ فِيهِمْ أَحَداً أَذَلَّ لِي نَفْساً مِنْكَ ؛ يَا مُوسى ، إِنَّكَ إِذَا صَلَّيْتَ وَضَعْتَ خَدَّكَ عَلَى التُّرَابِ ـ أَوْ قَالَ: عَلَى الْأَرْضِ ـ » .

۱۸۷۰.عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ ، عَنْ أَبِيهِ ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ ، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ عليه السلام ، قَالَ :«مَرَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ـ صَلَوَاتُ اللّهِ عَلَيْهِمَا ـ عَلَى الْمُجَذَّمِينَ وَهُوَ رَاكِبٌ حِمَارَهُ وَهُمْ يَتَغَدَّوْنَ ، فَدَعَوْهُ إِلَى الْغَدَاءِ ، فَقَالَ : أَمَا إِنِّي لَوْ لَا أَنِّي صَائِمٌ لَفَعَلْتُ ، فَلَمَّا صَارَ إِلى مَنْزِلِهِ أَمَرَ بِطَعَامٍ ، فَصُنِعَ ، وَأَمَرَ أَنْ يَتَنَوَّقُوا فِيهِ ، ثُمَّ دَعَاهُمْ فَتَغَدَّوْا عِنْدَهُ ، وَتَغَدّى مَعَهُمْ» .

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 186628
صفحه از 764
پرینت  ارسال به