۱۹۰۴.على بن ابراهيم ، از پدرش ، از ابن ابى عمير ، از ابن بكير ، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود :«رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : به درستى كه در طلب كردن دنيا ، گزند رسانيدن است به آخرت . و در طلب كردن آخرت ، ضرر رسانيدن است به دنيا؛ پس به دنيا ضرر برسانيد؛ زيرا كه آن سزاوارتر است به ضرر رسانيدن به آن» .
۱۹۰۵.محمد بن يحيى ، از احمد بن محمد بن عيسى ، از على بن حكم ، از ابوايّوب خزّاز ، از ابوعبيده حذّاء روايت كرده است كه گفت : به خدمت امام محمد باقر عليه السلام عرض كردم كه : مرا حديث فرما به چيزى كه به آن منتفع شوم . فرمود كه :«اى ابوعبيده! بسيار مرگ را ياد كن؛ زيرا كه هيچ آدمى مرگ را بسيار ياد نكند ، مگر آنكه در دنيا بى رغبت شود» .
۱۹۰۶.از او ، از على بن حكم ، از حكم بن ايمن ، از داود ابزارى روايت است كه گفت : امام محمد باقر عليه السلام فرمود كه :«فرشته اى هست كه پيوسته ندا مى كند در هر روز ، كه اى فرزند آدم! بِزاى از براى مردن ، و جمع كن از براى نيست شدن ، و بساز از براى ويران گشتن» (چه عاقبت آنكه زاد ، مى ميرد ، و آن چه جمع شده ، فانى مى شود ، و آن چه ساخته شده ، ويران مى گردد) .
۱۹۰۷.از او ، از على بن حكم ، از عمر بن ابان ، از ابوحمزه ، از امام محمد باقر عليه السلام روايت است كه فرمود :«حضرت على بن الحسين ـ صلوات اللّه عليهما ـ فرمود كه : دنيا ، بار بسته ، پشت به شما نموده ، و آخرت ، بار بسته ، رو به شما مى آيد . و هر يك از دنيا و آخرت را پسرانى چند هستند؛ يعنى كسانى كه به هر يك از اينها منسوبند؛ پس از جمله پسران آخرت و اهل آن باشيد ، و از پسران دنيا و اهل آن مباشيد . و از جمله زاهدان در دنيا باشيد كه در آخرت رغبت دارند . و به درستى كه زاهدان در دنيا ، زمين را فرش و خاك را فراش ـ يعنى رختخواب ـ خويش گردانيدند ، و آب را داروى خوشبو فرا گرفتند ، و به مقر امن جدايى از دنيا به غايت بريده شدند . و بدانيد كه هر كه به سوى بهشت مشتاق باشد ، از خواهش هاى نفس بگذرد و عشقش به آنها تمام شود . و هر كه از آتش جهنّم بترسد ، از محرّمات الهى باز گردد و رو به آن نرود . و هر كه در دنيا رغبت نداشته باشد ، مصيبت هاى دنيا بر او سهل و آسان باشد . به درستى كه خدا را بندگانى چند هستند كه در يقين به امور آخرت ، چون كسى هستند كه اهل بهشت را در بهشت مخلّد و جاويد ديده باشد ، و مانند كسى هستند كه اهل دوزخ را در دوزخ معذّب ديده باشد . بدى هاى ايشان مأمون است كه مردم از آنها ايمن و در امانند ، و دل هاى ايشان اندوهناك و نفس هاى ايشان با عفّت ، و حاجت هاى ايشان در غايت آسانى و خفّت . چند روز كمى صبر كردند ، پس به عاقبتِ نيكو كه خوشى و آسايش طولانى است منتقل شدند . امّا در شب مى ايستند و پاى هاى خود را به صف مى كشند ـ يعنى جفت مى كنند ـ ، و قطرات آبِ ديده هاى ايشان بر رخسارهاى ايشان روان مى گردد ، و ايشان به سوى پروردگار خويش تضرّع و زارى مى نمايند و فرياد و استغاثه مى كنند ، و در آزادى تن و رهايى كردن خويش از آتش و قيد عذاب سعى و كوشش به جا مى آورند . و امّا در روز بردبارانى چندند ، دانايان و نيكان وپرهيزگاران كه در باريكى و لاغرى شباهت به تيرها دارند ، و خوف از عبادت ، ايشان را تراشيده ، و ناخن ترس ، صفحه بدن ايشان را خراشيده است . آنكه به سوى ايشان نظر مى كند مى گويد كه : ايشان بيمارند ، و حال آنكه با ايشان هيچ دردى نيست و بيمارى ندارند ، يا مى گويد كه : ديوانه شده اند ، و اين گروه را امر عظيمى آميخته ، از ياد آتش جهنّم و آن چه در آن است» .