۱۹۰۸.از او ، از على بن حكم ، از ابوعبداللّه مؤمن ، از جابر روايت است كه گفت : بر امام محمد باقر عليه السلام داخل شدم : فرمود كه :«اى جابر! به خدا سوگند كه من محزون و اندوهناكم و دلم مشغول است» . عرض كردم : فداى تو گردم! چه چيز تو را مشغول ساخته؟ و چه دلت را اندوهناك گردانيده است؟ فرمود كه : «اى جابر! به درستى كه كسى كه خالصِ دين خدا ، كه صاف و بى غش باشد ، در دلش داخل شود ، دل او را رو گردان كند ، از آن چه غير خدا باشد . اى جابر! دنيا چيست؟ و چه اميدوارى به دنيا مى باشد؟ آيا دنيا چيزى هست غير از طعامى كه آن را خورده اى ، يا جامه اى كه آن را پوشيده ، يا زنى كه به آن رسيده اى و با او جماع كرده اى؟ اى جابر! به درستى كه مؤمنان به سوى دنيا مطمئن نشدند به بقاى خويش در آن ، و از ورود و آمدن خويش در آخرت ايمنى ندارند . اى جابر! آخرت ، خانه اى است كه آماده گرديده از براى آرام گرفتن ، و دنيا ، خانه فنا و نيستى است ، وليكن اهل دنيا ، اهل غفلت اند ، و گويا مؤمنانند كه دانشمندانند و اهل انديشه و پندند ، كه آن چه به گوش هاى خويش شنيدند ، ايشان را از ذكر خدا ـ جلّ اسمه ـ كر نساخت ، و آن چه را كه ديدند به چشم هاى خويش از آرايش دنيا ، ايشان را از ياد خدا كور نگردانيد؛ پس به ثواب آخرت رستگارى يافتند ، چنان كه به اين علم و دانش رستگار شدند . و بدان اى جابر! كه صاحبان تقوى ، اخراجات(وهزينه هاى) ايشان از همه اهل دنيا آسان تر است ، و يارى ايشان، تو را از اهل دنيا بيشتر . حاجت خويش را ذكر مى كنى ، پس تو را يارى مى كنند ، و اگر فراموش نمايى ، به خاطرت مى آورند ، و به امر خدا بسيار سخن گويند ، و بر سر امر خدا به غايت ايستادگى داشته باشند و آن را محافظت نمايند . دوستى خود را به دوستى پروردگار خويش بريدند ، و به جهت طاعت پادشاه و مالك خويش از دنيا وحشت به هم رسانيدند ، و به سوى خداى عز و جل و به دوستى آن جناب به دل هاى خويش نظر نمودند ، و دانستند كه آن جناب كسى است كه بايد هر كسى به سوى او نظر كند ، به جهتِ شأن بزرگى كه دارد؛ پس دنيا را فرود آور ، مانند منزلى كه در آن فرود آمدى ، بعد از آن بار بربستى و از آن كوچ كردى، يا مانند مالى كه آن را در خواب خويش يافتى ، بعد از آن بيدار شدى و از آن مال چيزى با تو نيست . و من اين را از برايت مثل نزدم ، مگر از براى آنكه دنيا در نزد اهل لبّ و صاحبان مغز كه قشرى نيستند، و خداوندِ علم و معرفت به خدا ، چون برگشته از سايه ها است ۱ . اى جابر ، پس محافظت كن آن چه را كه خداى عز و جلرعايت آن را از تو خواسته از دين و حكمت خويش . و البتّه سؤال مكن از آن چه از براى تو در نزد او است از روزى ، وليكن سؤال كن آن چه را كه از براى او است در نزد تو از طاعت ، تا تو را بر اداى آن توفيق دهد» . (و عبادت احتمال غير از اين معنى نيز دارد ، وليكن آن چه مذكور شد ظاهرتر است) .
تتمّه حديث آنكه حضرت به جابر مى فرمايد : «پس اگر دنيا به وضعى ديگر باشد ، غير از آن چه من از برايت وصف كردم ، منتقل شو از آن و برو به خانه آنكه رضاجويى مى كند و آشتى مى طلبد ـ يعنى آخرت ـ ». چه هر يك از اهل دنيا و آنكه به آن ميل دارد ، در روز قيامت رضاجويى مى كند و آشتى مى طلبد ، و هر چند كه مقصود ايشان به عمل نيايد . و حضرت مى فرمايد : «پس به جان خودم سوگند كه بسا كسى هست كه حريص است در كارى ، كه در هنگامى كه بر او وارد شده ، به واسطه آن بدبخت شده . و بسا كسى هست كه امرى را ناخوش دارد ، و در هنگامى كه بر او وارد شده ، به سبب آن نيك بخت گرديده ، و اين است معنى قول خداى عز و جل «وَلِيُمَحِّصَ اللّهُ الَّذينَ امَنوُا وَيَمْحَقَ الْكافِرينَ»۲ ؛ يعنى : «و نيز گردانيدن دولت و عشرت و نكبت و عسرت در ميان مردمان ، از براى آن است كه پاك و پاكيزه گرداند خدا آنان را كه ايمان آورده اند ، و كافران را نيست سازد و هلاك گرداند» .