۱۹۵۵.ابن محبوب ، از ابواسامة روايت كرده است كه گفت : امام جعفر صادق عليه السلام فرمود كه :«مؤمن به چيزى آزموده نشد كه بر او سخت تر باشد از سه خصلت كه از آنها محروم مى شود» . عرض شد كه : آن خصلت ها چيست؟ فرمود : «مواسات كردن در آن چه در دست او است ، و انصاف دادن از نفس خويش ، و بسيار خدا را ياد كردن . و بدان كه من اين را نمى گويم كه : «سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَلا اِلهَ اِلَا اللّهُ وَ اللّهُ أَكْبَرْ» ، وليكن ياد خدا در نزد آن چه از برايش حلال كرده ، و ذكر خدا در نزد آن چه بر او حرام گردانيده» . (و مراد از ياد خدا در آن هنگام، آن است كه آن جناب، داعى و مانع او در فعل و ترك شود) .
۱۹۵۶.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند ، از احمد بن ابى عبداللّه ، از يحيى بن ابراهيم بن ابى البلاد ، از پدرش ، از جدّش ابوالبلاد ، كه آن را مرفوع ساخته و گفته است كه : يكى از باديه نشينان به خدمت پيغمبر صلى الله عليه و آله آمد، و آن حضرت اراده داشت كه به جنگى از جنگ هاى خويش بيرون رود؛ پس آن اعرابى ركاب پالان شتر سوارى آن حضرت را كه از پوست يا چوب ساخته بودند گرفت ، و عرض كرد كه : يا رسول اللّه ! كارى را به من بياموز كه به واسطه آن داخل بهشت شوم . فرمود كه :«آن چه دوست مى دارى كه مردم با تو بكنند ، همان را با مردم بكن . و آن چه ناخوش دارى كه مردم با تو بكنند ، آن را با ايشان مكن» . و فرمود كه : «راه شتر را وا گذار و بگذار كه برود» .
۱۹۵۷.ابوعلى اشعرى ، از حسن بن على كوفى ، از عيسى بن هشام ، از عبدالكريم ، از حلبى ، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود :«عدل، شيرين تر است از آبى كه تشنه اى كه از غايت تشنگى لبهايش خشكيده باشد ، به آن رسد . و عدل، بسيار وسيع و گشاده است ، هرگاه در آن عدالت شود و اگرچه كم باشد» .
۱۹۵۸.على بن ابراهيم ، از پدرش ، از ابن محبوب ، از بعضى از اصحاب خويش ، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود :«هر كه با مردم از نفس خود انصاف دهد ، به او رضامندى به عمل مى آيد كه حاكم باشد از براى غير خويش» .
۱۹۵۹.محمد بن يحيى ، از احمد بن محمد بن عيسى ، از محمد بن سنان ، از يوسف بن عمران بن ميثم ، از يعقوب بن شعيب ، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود :«خداى عز و جل به سوى آدم عليه السلام وحى فرمود كه زود باشد كه من همه سخن ها را از برايت جمع كنم در چهار سخن . عرض كرد كه : اى پروردگار من! آنها چيست؟ فرمود : يك سخن از براى من و يك سخن از براى تو، و يكى در ميانه من و تو، و يكى در ميانه تو و مردمان است . عرض كرد كه :اى پروردگار من! آنها را بيان فرما تا من آنها را بدانم . فرمود : امّا يك سخن كه از براى من است ، آن است كه مرا عبادت كنى و چيزى را با من شريك نگردانى ، و امّا آن يكى كه از براى تو است ، آن است كه من تو را به عملت جَزا دهم در وقتى كه از همه اوقات به سوى آن محتاج تر باشى ، و امّا آنكه در ميان من و تو است ، آن است كه تو دعا كنى و من اجابت نمايم؛ پس دعا كردن بر تو است ، و اجابت نمودن بر من . و امّا آن چه در ميان تو و مردمان است ، آن است كه از براى مردم راضى شوى ، به آن چه از براى خويش راضى مى شوى ، و ناخوش دارى از براى ايشان ، آن چه را كه از براى خود ناخوش دارى» .(از كس مپسند ، آن چه تو را نيست پسند) .