۲۰۲۰.از او ، از على بن حكم ، از سيف بن عميره ، از ابوالصّبّاح ، از جابر روايت است كه گفت : شنيدم از مردى كه به خدمت امام جعفر صادق عليه السلام عرض مى كرد كه : پدر و مادرى دارم كه مخالف اند . فرمود كه :«با ايشان نيكى كن ، چنان كه نيكى مى كنى با پدر و مادر مسلمان ، از آنان كه ما را دوست مى دارند» .
۲۰۲۱.على بن ابراهيم ، از پدرش و محمد بن يحيى ، از احمد بن محمد هر دو روايت كرده اند ، از ابن محبوب ، از مالك بن عطيّه ، از عنبسة بن مصعب ، از امام محمد باقر عليه السلام كه فرمود :«سه چيز است كه خداى عز و جل كسى را در ترك آنها رخصت نداده است : يكى اداى امانت به نيكوكار و بدكار؛ و ديگرى وفا كردن به عهد از براى نيكوكار و نابكار؛ و سيم نيكى با پدر و مادر ؛ خواه نيكوكار باشند و خواه نابكار و بدكردار» .
۲۰۲۲.على بن ابراهيم ، از پدرش ، از نوفلى ، از سكونى ، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود :«از جمله سنّت و طريقه پيغمبر و نيكى آن است كه ، مرد كنايه گويد به نام پدرش و تصريح به نام او نكند» .
۲۰۲۳.حسين بن محمد ، از معلىّ بن محمد و على بن محمد ، از صالح بن ابى حمّاد هر دو روايت كرده اند ، از وشّاء ، از احمد بن عائذ ، از ابوخديجه سالم بن مكرّم ، از معلّى بن خنيس ، از امام جعفر صادق عليه السلام كه فرمود :«مردى آمد و پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله را از نيكى با پدر و مادر سؤال كرد . پيغمبر سه مرتبه فرمود : با مادرت نيكى كن . و سه مرتبه فرمود : با پدرت نيكى كن . و به مادر و امر به نيكى با او ، ابتدا فرمود، پيش از پدر و امر به نيكى با او» .
۲۰۲۴.وشّا ، از احمد بن عائذ ، از ابوخديجه ، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود :«مردى به خدمت پيغمبر صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد كه : دخترى از من متولّد شد و او را تربيت كردم و پرورش دادم ، تا وقتى كه به حدّ بلوغ رسيد؛ پس او را لباس پاكيزه پوشانيدم و زيورش دادم . بعد از آن او را آوردم تا بر سر چاهى ، و او را در اندرون چاه انداختم ، و آخر سخنى كه از او شنيدم اين بود كه مى گفت : اى پدر! به دادم رس؛ پس كفّاره آن چه كرده ام چه چيز است؟ پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود كه : آيا مادرى دارى كه زنده باشد؟ عرض كرد : نه . فرمود : پس خاله اى دارى كه زنده باشد؟ عرض كرد : آرى . فرمود : پس با خاله خود نيكى كن؛ زيرا كه خاله به منزله مادر است ، تا بپوشاند از تو آن چه را كه كرده اى ، و كفّاره آن باشد» . ابوخديجه مى گويد كه : به حضرت صادق عليه السلام عرض كردم كه : اين در چه زمان بود؟ فرمود كه : «در زمان جاهليّت بود ، و عادت ايشان اين بود كه دختران خود را مى كشتند ، به جهت ترس آنكه اسير شوند و در گروه ديگر بزايند» (يعنى شوهرى غير از قبيله خود داشته باشند) .