۲۰۶۰.على بن ابراهيم ، از پدرش ، از حمّاد بن عيسى ، از ابراهيم بن عمر يمانى ، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود :«حقّ بر مسلمان آن است كه سير نباشد و حال آنكه برادرش گرسنه باشد ، و سيراب نباشد و برادرش تشنه باشد ، و جامه درنپوشد و برادرش برهنه باشد؛ پس چه بزرگ است حقّ مسلمان بر برادر مسلمانش» . و فرمود كه : «از براى برادر مسلمانت دوست دار ، آن چه را كه از براى خود دوست مى دارى . و چون محتاج شدى، از او بخواه ، و اگر از تو خواهد، به او بده . و او را در خير و خوبى انتظار مده ، و مدّت او را دراز مكن ، و بايد كه او نيز آن را از براى تو طول ندهد ، و مدّت آن را دراز نگرداند (و احتمال دارد كه معنى اين باشد كه خوبى را از او ميل مده و از او مگردان ، و او نيز آن را از تو ميل ندهد). و از براى او پشت و ياور باش ، كه او تو را پشت و ياور است . و چون غائب باشد ، او را در حال غيبتش محافظت كن ، و حفظ الغيب او را منظور دار . و چون حاضر باشد ، او را ديدن كن ، و او را اجلال و تعظيم نما و اكرام كن؛ زيرا كه او از تو است ، و تو از اويى؛ پس اگر بر تو عتاب كننده باشد ، از او مفارقت مكن ، تا از او درخواهى كه مسامحه كند ـ و بنابر بعضى از نسخ تا آنكه كينه او را از دلش بيرون كنى ـ . و اگر خوبى به او برسد، خدا را حمد كن ، و اگر به بلايى مبتلى شود، او را اعانت و نصرت ده ، و اگر با او حيله و مكرى شود، او را يارى كن . و چون مردى اُف به برادر خود بگويد ، آن چه در ميان ايشان است از دوستى بريده شود . و چون بگويد كه تو دشمن منى ، يكى از اين دو كافر شود (يعنى اگر راست گويد مخاطب كافر است ، و اگر دروغ گويد خود كافر است) . و چون او را متّهم سازد و بهتانى بر او بندد ، ايمان در دلش بگدازد ، چنان كه نمك در آب مى گدازد» . و ابراهيم مى گويد كه : خبر به من رسيد كه آن حضرت فرمود : «به درستى كه نور مؤمن از براى اهل آسمان مى درخشد ، چنانچه ستارگان آسمان از براى اهل زمين مى درخشند» . و فرمود : «به درستى كه مؤمن ولىّ و دوست خدا است ، كه خدا او را اعانت مى كند ، و از براى او كار مى كند ، و بر خدا دروغ نمى بندد ، و چيزى كه غير حق باشد بر او نمى گويد ، و از غير او نمى ترسد» .
۲۰۶۱.ابوعلى اشعرى ، از محمد بن عبدالجبّار ، از ابن فضّال ، از على بن عقبه ، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود :«از براى مسلمان بر برادر مسلمانش ، از جمله حقوقى كه هست ، آن است كه بر او سلام كند، چون او را ملاقات نمايد ، و او را عيادت كند، چون بيمار شود ، و از برايش خيرخواهى كند، چون پنهان باشد ، و او را دعا كند، چون عطسه كند (مانند آنكه بگويد : يَرْحَمَكُمُ اللّهُ) ، و او را اجابت نمايد، چون به ميهمانيش طلبد و او را به سوى طعام خواند ، و چون بميرد، در پى جنازه او رود» .
چند نفر از اصحاب ما ، از احمد بن محمد بن خالد ، از ابن فضّال ، از على بن عقبه مثل اين را روايت كرده اند .