467
تحفة الأولياء ج3

80 . باب در بيان بوسه دادن

۲۱۱۵.ابوعلى اشعرى ، از حسن بن على كوفى ، از عبيس بن هشام ، از حسين بن احمد منقرى ، از يونس بن ظبيان ، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود :«به درستى كه شما را نورى است كه به آن در دنيا شناخته مى شويد ، تا آنكه يكى از شما چون برادر خود را ملاقات كند ، در موضع نور از پيشانى او را بوسه مى دهد» .

۲۱۱۶.على بن ابراهيم ، از پدرش ، از ابن ابى عمير ، از رفاعة بن موسى ، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود :«بايد كه سر و دست كسى بوسه داده نشود ، مگر رسول خدا صلى الله عليه و آله يا كسى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله به او اراده شود» .

۲۱۱۷.على ، از پدرش ، از ابن ابى عمير ، از زيد نرسى ، از على بن مؤيّد صاحب جامه سابرى روايت كرده است كه گفت : بر امام جعفر صادق عليه السلام داخل شدم و دست آن حضرت را گرفتم و آن را بوسه دادم . فرمود :«به درستى كه اين بوسه دادن صلاحيّت ندارد ، مگر از براى پيغمبر يا وصىّ پيغمبر» .

۲۱۱۸.محمد بن يحيى ، از احمد بن محمد بن عيسى ، از حجّال ، از يونس بن يعقوب روايت كرده است كه گفت : به خدمت امام جعفر صادق عليه السلام عرض كردم كه : دست خود را به من ده تا آن را بوسه دهم؛ پس آن را به من عطا فرمود . عرض كردم كه : فداى تو گردم! سر خويش را نزديك آور؛ پس حضرت چنان كرد و من بوسه بر سر مباركش دادم . و عرض كردم كه : فداى تو گردم! پاهاى مباركت را بده تا ببوسم . سه مرتبه فرمود كه :«قسم ياد كرده اى؟» و سه مرتبه فرمود كه : «چيزى باقى مانده است» . ۱

1.و مراد حضرت ، چنان كه بعضى گفته اند ، آن است كه سوگند ياد كرده اى كه اين سه چيز را بوسه دهى ، و دو چيز از آنها را بوسه دادى و يك چيز مانده و آن پاها است؛ پس آنها را بوسه ده تا قَسَمت راست شود . و بعضى گفته اند كه : شايد اقسام از قسم ـ به كسر قاف ـ باشد ، و آن به معنى حظّ و نصيب است . و معنى اين است كه : حظّ و نصيب خود را فرا گرفتى ، و بايد كه يك چيز باقى باشد كه بوسه دادن بر آن روا نيست . و من مى گويم كه : اظهر به حسب لفظ و معنى آن است كه كلام بر وجه اخبار نباشد؛ بلكه به طريق استفهام و انكار باشد . و معنى اين باشد كه : آيا سوگند ياد كرده اى كه اين اعضا را بوسه دهى؟ كه در بوسه دادن يك عضو باقى مانده كه عبارت است از پا ، نيز دست برنمى دارى؟! . و اين معنى ، به حسب معنى ، قريب است به معنى دوم ، وليكن به حسب لفظ ، تفاوت دارند و خلاف ظاهرى كه در معنى دويم است به حسب لفظ بنابر وجهى ، در اين نيست و بنابر وجهى ديگر ، تفاوتى ندارند . و امّا معنى اوّل بسيار سست است . (مترجم)


تحفة الأولياء ج3
466

80 ـ بَابُ التَّقْبِيلِ

۲۱۱۵.أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ ، عَنْ عُبَيْسِ بْنِ هِشَامٍ ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَحْمَدَ الْمِنْقَرِيِّ ، عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ عليه السلام ، قَالَ :«إِنَّ لَكُمْ لَنُوراً تُعْرَفُونَ بِهِ فِي الدُّنْيَا ، حَتّى أَنَّ أَحَدَكُمْ إِذَا لَقِيَ أَخَاهُ ، قَبَّلَهُ فِي مَوْضِعِ النُّورِ مِنْ جَبْهَتِهِ» .

۲۱۱۶.عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ ، عَنْ أَبِيهِ ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ ، عَنْ رِفَاعَةَ بْنِ مُوسى ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ عليه السلام ، قَالَ :«لَا يُقَبَّلُ رَأْسُ أَحَدٍ وَلَا يَدُهُ إِلَا يَدُ رَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، أَوْ مَنْ أُرِيدَ بِهِ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله » .

۲۱۱۷.عَلِيٌّ ، عَنْ أَبِيهِ ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ ، عَنْ زَيْدٍ النَّرْسِيِّ ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَزْيَدٍ صَاحِبِ السَّابِرِيِّ ، قَالَ :
دَخَلْتُ عَلى أَبِي عَبْدِ اللّهِ عليه السلام ، فَتَنَاوَلْتُ يَدَهُ ، فَقَبَّلْتُهَا ، فَقَالَ :
«أَمَا إِنَّهَا لَا تَصْلُحُ إِلَا لِنَبِيٍّ أَوْ وَصِيِّ نَبِيٍّ» .

۲۱۱۸.مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى ، عَنِ الْحَجَّالِ ، عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ ، قَالَ :
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللّهِ عليه السلام : نَاوِلْنِي يَدَكَ أُقَبِّلْهَا ، فَأَعْطَانِيهَا ، فَقُلْتُ : جُعِلْتُ فِدَاكَ ، رَأْسَكَ ، فَفَعَلَ ، فَقَبَّلْتُهُ ، فَقُلْتُ : جُعِلْتُ فِدَاكَ ، رِجْلَاكَ ، فَقَالَ :
«أَقْسَمْتُ ، أَقْسَمْتُ ، أَقْسَمْتُ ـ ثَلَاثاً ـ وَبَقِيَ شَيْءٌ ، وَبَقِيَ شَيْءٌ ، وَبَقِيَ شَيْءٌ» .

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 164689
صفحه از 764
پرینت  ارسال به