۲۱۳۷.ابوعلى اشعرى ، از محمد بن عبدالجبّار ، از حسن بن على بن فضّال ، از منصور ، از عمّار؛ يعنى ابواليقظان ، از ابان بن تغلب روايت كرده است كه گفت : امام جعفر صادق عليه السلام را سؤال كردم از حقّ مؤمن بر مؤمن . فرمود كه :«حقّ مؤمن بر مؤمن از آن عظيم تر است كه كسى از آن سؤال كند . و اگر شما را خبر دهم كافر مى شويد . به درستى كه مؤمن چون از قبرش بيرون آيد ، مثالى با او بيرون آيد از قبرش و به او مى گويد كه : بشارت باد تو را به نوازش از جانب خدا و سرور و خوشحالى؛ پس مؤمن به آن مثال مى گويد كه : خدا تو را به خير و خوبى بشارت دهد» . حضرت فرمود : «پس آن مثال با مؤمن مى رود و او را بشارت مى دهد به مثل آن چه در اوّل گفته بود . و چون به چيزى بگذرد كه موجب هول و ترس باشد مى گويد كه : اين از براى تو نيست و به تو رجوعى ندارد . و چون به چيز خوبى بگذرد مى گويد كه : اين از براى تو است؛ پس پيوسته با او باشد و او را از آن چه مى ترسد ايمنى دهد و به آن چه دوست مى دارد او را بشارت دهد تا آنكه با او در نزد خداى عز و جل بايستد . و چون امر مى شود كه او را به بهشت برند ، مثال با وى مى گويد : بشارت باد تو را كه خداى عز و جل امر فرمود كه تو را به سوى بهشت برند» . حضرت فرمود كه : «مؤمن مى گويد : خدا تو را رحمت كند! تو كيستى كه پيوسته مرا بشارت مى دهى از آن وقتى كه از قبرم بيرون آمده ام ، و در راه كه آمدم با من خو كردى و انيس و مونس من بودى و مرا از جانب پروردگارم خبر دادى؟» فرمود : «پس آن مثال مى گويد كه : منم آن سرور و شادى كه تو آن را بر برادرانت در دار دنيا داخل مى كردى . از آن آفريده شده ام كه تو را بشارت دهم و در وحشت و تنهايى به تو خو كنم و انيس و مونس تو باشم» .
محمد بن يحيى ، از احمد بن محمد ، از ابن فضّال مثل اين را روايت كرده است .
۲۱۳۸.محمد بن يحيى ، از احمد بن محمد ، از على بن حكم ، از مالك بن عطيّه ، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود :«رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود كه : دوست ترين اعمال در نزد خدا، سرورى است كه آن را بر مؤمنى داخل كنى؛ مانند آنكه گرسنگى او را از او برانى و به سيرى مبدّل گردانى ، و اندوهى كه دارد از او زائل كنى» .
۲۱۳۹.على بن ابراهيم ، از پدرش ، از ابن ابى عمير ، از حكم بن مسكين ، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود :«هر كه سرورى را بر مؤمنى داخل كند ، خداى عز و جلاز آن سرور خلقى را بيافريند كه در هنگام مردنش او را ملاقات كند و به او بگويد كه : اى ولىّ! خدا بشارت باد تو را به نوازش و خشنودى از خدا؛ پس پيوسته با او باشد تا آنكه او را در قبرش داخل كند و مانند اين را با او بگويد . و چون مبعوث شود و از قبر بيرون آيد ، او را استِقبال كند و مثل آن را با وى بگويد . بعد از آن پيوسته با او باشد در نزد هر هولى و او را بشارت دهد و مثل آن را با او بگويد؛ پس به آن بشارت دهنده گويد كه : تو كيستى خدا تو را رحمت كند؟! مى گويد كه : منم آن سرورى كه تو آن را بر فلان كس داخل گردانيدى» .