499
تحفة الأولياء ج3

۲۱۶۴.از او ، از پدرش ، از خلف بن حمّاد ، از اسحاق بن عمّار ، از ابوبصير ، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت است كه فرمود :«هر كه در حاجت برادر مسلمان خود سعى كند و نهايت جدّ و جهد در آن به عمل آورد و خدا روا شدن آن را بر دست او جارى گرداند ، خداى عز و جل ثواب يك حجّ و يك عمره و اعتكاف دو ماه كه در مسجدالحرام باشد و روزه آن دو ماه[را] از برايش بنويسد . و اگر سعى خود را به عمل آورد و خدا قضاى آن را بر دستش جارى نسازد ، ثواب حجّى و عمره اى از براى او بنويسد» .

۲۱۶۵.محمد بن يحيى ، از احمد بن محمد ، از حسن بن على ، از جميل بن درّاج ، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود :«مرد را در اعتماد كردن بر برادرش، همين بس است كه حاجت خويش را بر او فرود آورد» . ۱

۲۱۶۶.از او ، از احمد بن محمد ، از بعضى از اصحاب ما ، از صفوان جمّال روايت است كه گفت : با امام جعفر صادق عليه السلام نشسته بودم كه ناگاه مردى از اهل مكّه كه او را ميمون مى گفتند بر آن حضرت داخل شد، و به سوى آن حضرت شكايت نمود كه كرايه دادن خويش بر او دشوار شده ، كسى را نمى يابد كه خويش را كرايه دهد؛ پس حضرت به من فرمود كه :«برخيز و برادر خود را يارى كن». پس من برخاستم و با آن مرد همراه شدم و رفتم و خدا كرايه دادن او را ميسّر و آسان گردانيد . بعد از آن به جاى خود برگشتم . حضرت صادق عليه السلام فرمود كه : «در باب حاجت برادرت چه كردى؟» عرض كردم كه : پدر و مادرم فداى تو باد! خدا آن را روا كرد . فرمود كه : «بدان و آگاه باش! كه يارى كردن تو برادر مسلمان خود را، دوست تر است در نزد من از هفت شوط طواف خانه كعبه، در حالتى كه ابتداكننده باشى» . بعد از آن فرمود كه : «مردى به خدمت حضرت حسن بن على عليهماالسلام آمد و عرض كرد كه : پدر و مادرم فداى تو باد! مرا بر قضاى حاجتى اعانت كن . حضرت نعلين خويش را پوشيد و برخاست و با آن مرد همراه شد؛ پس در عرض راه به حضرت امام حسين عليه السلام گذشت و آن حضرت ايستاده بود و نماز مى كرد . حضرت امام حسن عليه السلام فرمود : چرا به نزد حضرت ابى عبداللّه الحسين عليه السلام نرفتى كه بر حاجت خويش از او استعانت و يارى جويى؟ عرض كرد : پدر و مادرم فداى تو باد! چنين كردم و به خدمتش رفتم و ذكر فرمود كه معتكف است . حضرت به آن مرد فرمود : بدان كه اگر آن حضرت تو را اعانت مى كرد، از برايش بهتر بود از آنكه يك ماه معتكف باشد» . ۲

1.چه ، اگر نهايت اعتماد بر او نداشته باشد و احتمال قوى ندهد كه حاجتش را روا مى كند ، از او خواهش نمى كند ، مگر كسى كه از روى اضطرار به احتمالات نيش غولى عمل كند اين خيال او را بر درِ هر درى دواند . (مترجم)

2.و ظاهر اين است كه ترك اعانت از حضرت امام حسين ـ صلوات اللّه عليه ـ ، مبنى بر مصلحت بيان خاصيت سعى در حاجت مؤمن باشد؛ چه به علم لدنّى مى دانست كه آن چه اتّفاق افتاد ، اتّفاق خواهد افتاد . يا عذرى داشت كه نمى توانست در حاجت سائل سعى كند و همان عذر با سعى معارضه نمود و بر آن راجح آمد؛ زيرا كه هرگز خلاف اولى از آن حضرت و غير او از ائمه ـ صلوات اللّه عليهم ـ سر نزد ، و كلام حضرت امام حسن عليه السلام با اين منافاتى ندارد؛ چه بناى آن بر معارضه سعى و اعتكاف است ، بلكه بنابر وجه اوّل مبيّن مطلب است؛ چه مجالس و افعال و اقوال ايشان در حكم يك مجلس و يك فعل و يك قول است . (مترجم)


تحفة الأولياء ج3
498

۲۱۶۴.عَنْهُ ، عَنْ أَبِيهِ ، عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ عليه السلام ، قَالَ :«مَنْ سَعى فِي حَاجَةِ أَخِيهِ الْمُسْلِمِ ، فَاجْتَهَدَ فِيهَا ، فَأَجْرَى اللّهُ عَلى يَدَيْهِ قَضَاءَهَا ، كَتَبَ اللّهُ ـ عَزَّ وَجَلَّ ـ لَهُ حَجَّةً وَعُمْرَةً وَاعْتِكَافَ شَهْرَيْنِ فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَصِيَامَهُمَا ، وَإِنِ اجْتَهَدَ فِيهَا وَلَمْ يُجْرِ اللّهُ قَضَاءَهَا عَلى يَدَيْهِ ، كَتَبَ اللّهُ ـ عَزَّ وَجَلَّ ـ لَهُ حَجَّةً وَعُمْرَةً» .

۲۱۶۵.مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ، عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ عليه السلام ، قَالَ :«كَفى بِالْمَرْءِ اعْتِمَاداً عَلى أَخِيهِ أَنْ يُنْزِلَ بِهِ حَاجَتَهُ» .

۲۱۶۶.عَنْهُ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا ، عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ ، قَالَ :
كُنْتُ جَالِساً مَعَ أَبِي عَبْدِ اللّهِ عليه السلام إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ مَكَّةَ ـ يُقَالُ لَهُ : مَيْمُونٌ ـ فَشَكَا إِلَيْهِ تَعَذُّرَ الْكِرَاءِ عَلَيْهِ ، فَقَالَ لِي :
«قُمْ ، فَأَعِنْ أَخَاكَ» فَقُمْتُ مَعَهُ ، فَيَسَّرَ اللّهُ كِرَاهُ ، فَرَجَعْتُ إِلى مَجْلِسِي ، فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللّهِ عليه السلام : «مَا صَنَعْتَ فِي حَاجَةِ أَخِيكَ؟» فَقُلْتُ : قَضَاهَا اللّهُ ، بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي ، فَقَالَ : «أَمَا إِنَّكَ أَنْ تُعِينَ أَخَاكَ الْمُسْلِمَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ طَوَافِ أُسْبُوعٍ بِالْبَيْتِ مُبْتَدِئاً».
ثُمَّ قَالَ : «إِنَّ رَجُلاً أَتَى الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ عليهماالسلام ، فَقَالَ : بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي ، أَعِنِّي عَلى قَضَاءِ حَاجَةٍ ، فَانْتَعَلَ وَقَامَ مَعَهُ ، فَمَرَّ عَلَى الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللّهِ عَلَيْهِ ـ وَ هُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي ـ فَقَالَ لَهُ : أَيْنَ كُنْتَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ عليه السلام تَسْتَعِينُهُ عَلى حَاجَتِكَ؟ قَالَ : قَدْ فَعَلْتُ بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي ، فَذُكِرَ أَنَّهُ مُعْتَكِفٌ ، فَقَالَ لَهُ : أَمَا إِنَّهُ لَوْ أَعَانَكَ كَانَ خَيْراً لَهُ مِنِ اعْتِكَافِهِ شَهْراً» .

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 168337
صفحه از 764
پرینت  ارسال به