۱۴۹۵.محمد بن يحيى ، از احمد بن محمد ، از صفوان بن يحيى ، از عيسى بن سرّى ـ يعنى ابو اليسع ـ روايت كرده است كه گفت : به خدمت امام جعفر صادق عليه السلام عرض كردم : مرا خبر ده به ستون هاى دين اسلام كه كسى را نمى رسد كه از شناختن چيزى از آنها كوتاهى كند ، و آنچه هر كس از شناختن چيزى از آن كوتاهى كند ، دينش بر او تباه شود ، و عملش از او مقبول نگردد . و هر كه آنها را بشناسد و به آنها عمل كند ، دينش از برايش درست شود ، و عملش از او مقبول گردد ، و تنگى و گناهى به او نرسد از آنچه در آن است ، به جهت جهالت به چيزى از امور دين كه آن را ندانسته .
فرمود :«شهادت دادن است به آنكه خدايى نيست ، مگر خدا ، و ايمان آوردن به اينكه محمد رسول خدا صلى الله عليه و آله است ، و اقرار كردن به آنچه محمد آن را از نزد خدا آورده ، و در اموال حقّى هست كه عبارت است از زكات ، و ولايت و دوستى كه خداى عز و جلبه آن امر فرموده؛ يعنى ولايت آل محمد صلى الله عليه و آله ، كه طاعت و معرفت ايشان است» .
راوى مى گويد : به حضرت عرض كردم : آيا در باب ولايت چيزى هست از كتاب و سنّت يا غير آن ، از چيزى ديگر كه عبارت است ازفضل و كمال مخصوصى كه شناخته شود از براى آن ، كه به او متمسّك مى شود؟ فرمود : «آرى ، خداى عز و جل فرموده است : «يا أَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا أَطيعُوا اللّهَ وَأَطيعُوا الرَّسُولَ وَاُولِى الْأَمْرِ مِنْكُمْ»۱ . و رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : هر كه بميرد در حالى كه امام خود را نشناسد ، مى ميرد به روش مردن جاهليت (كه بر كفر مى مردند) . و آن كس رسول خدا صلى الله عليه و آله بود و على عليه السلام بود ، و ديگران گفتند كه : معاويه بود . بعد از آن، امام حسن بود . بعد از آن، امام حسين بود . و ديگران گفتند كه : يزيد، پسر معاويه، بود . و در ميان اين دو [گونه ]امام ، به هيچ نوع تسويه و برابرى نيست» .
راوى مى گويد : پس حضرت ساكت شد . بعد از آن فرمود : «زيادتر به تو بگويم؟» حكم اعور به حضرت عرض كرد : آرى ، فداى تو گردم!
فرمود : «بعد از آن، على بن الحسين بود . بعد از آن، ابوجعفرمحمد بن على بود . و پيش از آنكه ابوجعفر موجود شود ، شيعيان بودند ، و ايشان مناسك حج و حلال و حرام خويش را نمى شناختند ، تا آنكه ابوجعفر عليه السلام به وجود آمد و درِ علم را از براى ايشان گشود ، و مناسك حج و حلال و حرام ايشان را از براى ايشان بيان فرمود ، به مرتبه اى كه مردم به ايشان محتاج گرديدند ، بعد از آنكه ايشان به مردم محتاج بودند . و امر همچنين خواهد بود ، و زمين نمى باشد ، مگر به امام ، كه بدون وجود ذى جودش برپا نخواهد بود . و هر كه بميرد و امام خود را نشناسند ، به روش مردن جاهليت خواهد مرد . و وقتى كه از همه اوقات احتياجت بيشتر است به سوى آنچه تو بر آن هستى از اعتقاد حق ، آن وقتى است كه جانت برسد به اينجا ـ و به دست خود اشاره به گلوى مبارك خويش فرمود ـ ، و دنيا از تو بريده شود ، و در آن هنگام خواهى گفت : هر آينه بر امر خوبى بوده ام و اعتقاد درستى داشته ام» .
ابوعلى اشعرى ، از جعفر صادق عليه السلام مثل اين را روايت كرده است .