۲۲۹۸.ابوعلى اشعرى ، از محمد بن عبدالجبّار ، از حسن بن على ، از ابوكهمس ، از سليمان بن خالد ، از امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است كه فرمود :«رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : آيا نمى خواهيد كه شما را خبر دهم كه مؤمن كيست؟ مؤمن كسى است كه مؤمنان او را بر جان ها و مال هاى خويش امين دارند . آيا نمى خواهيد كه شما را خبر دهم كه مسلمان كيست؟ مسلمان كسى است كه مسلمانان از زبان و دستش سالم باشند . و مهاجر كسى است كه از گناهان هجرت و دورى كرده و آن چه را كه خدا حرام گردانيده ترك نموده باشد . و بر مؤمن حرام است كه بر مؤمنى ستم كند ، يا او را وا گذارد و يارى نكند ، يا او را غيبت كند ، يا او را به شدّت دفع كند» .
۲۲۹۹.محمد بن يحيى ، از احمد بن محمد بن عيسى ، از محمد بن سنان ، از مفضّل بن عمر ، از ابوايّوب عطّار ، از جابر روايت كرده است كه گفت : امام محمد باقر عليه السلام فرمود :«جز اين نيست كه شيعيان على عليه السلام بردبارانى هستند دانايان ، كه لب هاى ايشان از تشنگى خشكيده ، و رهبانيّت و آثار عبادت در روى هاى ايشان شناخته مى شود» .
۲۳۰۰.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند ، از احمد بن محمد بن خالد ، از حسن بن محبوب ، از عبداللّه بن سنان ، از معروف بن خَرَّبوُذ ، از امام محمد باقر عليه السلام كه فرمود :«اميرالمؤمنين ـ صلوات اللّه عليه ـ در عراق نماز صبح را با مردم به جا آورد ، و چون از نماز فارغ شد ، ايشان را موعظه و نصيحت كرد و از ترس خدا خود گريست و ايشان را گريانيد . بعد از آن فرمود : بدانيد به خدا سوگند كه در زمان خليل خود ، رسول خدا صلى الله عليه و آله ، گروهى چند را ديدم ، و حال آنكه ايشان صبح و شام مى كردند ژوليده و غبارآلوده و شكم هاى ايشان به پشت چسبيده بود و در ميان چشم هاى ايشان پينه ها بود چون زانوهاى بز ، و شب را به روز مى آوردند از براى رضاى پروردگار خويش ، سجده كنندگان و ايستادگان . به اين طور در ميان پاى ها و پيشانى هاى خود مراوحه مى كردند كه گاهى بر پا ايستاده بودند به عبادت و خواندن آن چه در نماز شب در حال قيام در كار است و پيشانى را راحت مى دارند ، و گاهى سجده مى كردند و پاى ها را به آسايش مى انداختند ۱ . و با پروردگار خويش مناجات مى كردند و از آن جنابِ مالك رقاب سؤال مى كردند كه گردن هاى ايشان را از بند بندگى آتش آزاد كند و ايشان را از آن نجات دهد . و به خدا سوگند كه با اين حال ، ايشان را ديدم كه ترسان بودند و نهايت ترس داشتند» .