585
تحفة الأولياء ج3

۲۳۰۵.از او ، از بعضى از اصحاب خويش كه از اهل عراق اند روايت است كه آن را مرفوع ساخته و گفته است كه : حضرت حسن بن على عليهماالسلام مردم را خطبه كرد و فرمود كه :«اى گروه مردمان! من شما را خبر مى دهم از حال برادرى كه داشتم و در چشم من از همه مردمان بزرگ تر بود ، و سرّ آن چه او را در چشم من بزرگ گردانيده بود اين بود كه ، دنيا در چشمش كوچك بود ، و از سلطنت شكم خويش بيرون بود و شكم بر او تسلّطى نداشت؛ پس آن چه را كه نمى يافت ، خواهش نمى نمود ، و چون مى يافت ، پُر نمى خورد ، و از سلطنت فرج خويش نيز خارج بود كه عقل و رأيش به جهت آن سبك نمى شد ، و از سلطنت جهالت نيز بيرون بود و دست خويش را نمى كشيد ، مگر بر كسى كه بر او اعتماد داشت به جهت منفعتى ، و چنان بود كه آرزوى چيزى نمى نمود و خشم نمى گرفت و ملول و غمگين نمى شد ، و در بيشتر روزگار خويش به غايت خاموش بود ، و چون سخن مى گفت ، بر همه سخن گويندگان پيشى مى گرفت و غالب مى شد ، و در ستيزه داخل نمى شد و در دعوى مشاركت نمى كرد ، و حجّتى را نمى آورد تا[آنگاه كه ]حاكمى را ببيند ، و از برادران خود غافل نمى شد و خود را به چيزى تخصيص نمى داد كه ايشان با او شريك نباشند ، و ضعيف و ناتوان بود كه مردم او را ضعيف مى شمردند ، و چون پاى جِدّ و حقيقت در ميان مى آمد ، شيرى بود درنده ، و كسى را ملامت نمى كرد در آن چه عذر و بهانه در مثل آن وقوع به هم مى رسانيد ، تا آنكه عذر خواستن را ببيند ، و آن چه مى گفت ، مى كرد ، و چيزى چند مى كرد كه نمى گفت ، و چون دو امر بر او وارد مى شد كه لا محاله[=ناگزير ]بايست كه يكى را به عمل آورد ، و ديگرى را وا گذارد ، و نمى دانست كه كدام يك از آنها بهتر است ، نظر مى كرد به آن چه هوا و هوس نفس نزديك تر بود از آنها ، پس آن را مخالفت مى كرد ، و عادتش اين بود كه از دردى نمى ناليد و شكايت نمى نمود ، مگر در نزد آن كس كه اميد بِهْ شدن در نزد او داشت ، و با كسى مشورت نمى كرد ، مگر كسى كه اميد خيرخواهى در نزد او داشت ، و چنان بود كه ملول و غمگين نمى شد ، و خشم نمى گرفت ، و شكايت و گله نمى كرد ، و آرزوى چيزى نمى نمود ، و انتقام نمى كشيد ، و از دشمن غافل نبود؛ پس بر شما باد كه مثل اين اخلاق نيك را داشته باشيد ، اگر همه اينها را طاقت داشته باشيد ، و اگر همه اينها را طاقت نداشته باشيد ، قرار گرفتن اندك ، بهتر است از آنكه بسيارى را وا گذاريد وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللّهِ» .


تحفة الأولياء ج3
584

۲۳۰۵.عَنْهُ ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ مِنَ الْعِرَاقِيِّينَ رَفَعَهُ ، قَالَ :
خَطَبَ النَّاسَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللّهِ عَلَيْهِمَا ، فَقَالَ :
«أَيُّهَا النَّاسُ ، أَنَا أُخْبِرُكُمْ عَنْ أَخٍ لِي كَانَ مِنْ أَعْظَمِ النَّاسِ فِي عَيْنِي ، وَكَانَ رَأْسُ مَا عَظُمَ بِهِ فِي عَيْنِي صِغَرَ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ ، كَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ ؛ فَلَا يَشْتَهِي مَا لَا يَجِدُ ، وَلَا يُكْثِرُ إِذَا وَجَدَ ، كَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ فَرْجِهِ ؛ فَلَا يَسْتَخِفُّ لَهُ عَقْلَهُ وَلَا رَأْيَهُ ، كَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ الْجَهَالَةِ ؛ فَلَا يَمُدُّ يَدَهُ إِلَا عَلى ثِقَةٍ لِمَنْفَعَةٍ ، كَانَ لَا يَتَشَهّى وَلَا يَتَسَخَّطُ وَلَا يَتَبَرَّمُ، كَانَ أَكْثَرَ دَهْرِهِ صَمَّاتا ، فَإِذَا قَالَ ، بَذَّ الْقَائِلِينَ ، كَانَ لَا يَدْخُلُ فِي مِرَاءٍ ، وَلَا يُشَارِكُ فِي دَعْوًى ، وَلَا يُدْلِي بِحُجَّةٍ حَتّى يَرى قَاضِيا ، وَ كَانَ لَا يَغْفُلُ عَنْ إِخْوَانِهِ ، وَ لَا يَخُصُّ نَفْسَهُ بِشَيْءٍ دُونَهُمْ ، كَانَ ضَعِيفا مُسْتَضْعَفا ، فَإِذَا جَاءَ الْجِدُّ كَانَ لَيْثا عَادِيا ، كَانَ لَا يَلُومُ أَحَداً فِيمَا يَقَعُ الْعُذْرُ فِي مِثْلِهِ حَتّى يَرَى اعْتِذَاراً ، كَانَ يَفْعَلُ مَا يَقُولُ ، وَيَفْعَلُ مَا لَا يَقُولُ ، كَانَ إِذَا ابْتَزَّهُ أَمْرَانِ لَا يَدْرِي أَيُّهُمَا أَفْضَلُ ، نَظَرَ إِلى أَقْرَبِهِمَا إِلَى الْهَوى فَخَالَفَهُ ، كَانَ لَا يَشْكُو وَجَعاً إِلَا عِنْدَ مَنْ يَرْجُو عِنْدَهُ الْبُرْءَ، وَلَا يَسْتَشِيرُ إِلَا مَنْ يَرْجُو عِنْدَهُ النَّصِيحَةَ ، كَانَ لَا يَتَبَرَّمُ وَلَا يَتَسَخَّطُ وَلَا يَتَشَكّى وَلَا يَتَشَهّى وَلَا يَنْتَقِمُ ، وَلَا يَغْفُلُ عَنِ الْعَدُوِّ ؛ فَعَلَيْكُمْ بِمِثْلِ هذِهِ الْأَخْلَاقِ الْكَرِيمَةِ إِنْ أَطَقْتُمُوهَا ، فَإِنْ لَمْ تُطِيقُوهَا كُلَّهَا ، فَأَخْذُ الْقَلِيلِ خَيْرٌ مِنْ تَرْكِ الْكَثِيرِ ، وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَا بِاللّهِ» .

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 183398
صفحه از 764
پرینت  ارسال به