723
تحفة الأولياء ج3

۲۵۳۶.از او ، از اسماعيل بن مهران ، از سيف بن عميره روايت است از آنكه شنيد از امام جعفر صادق عليه السلام كه مى فرمود :«هر كه خشم خود را بازدارد ، خدا زشتى هاى او را بپوشاند» .

۲۵۳۷.از او ، از ابن محبوب ، از هشام بن سالم ، از حبيب سجستانى ، از امام محمد باقر عليه السلام روايت است كه فرمود :«در تورات نوشته است ، در آن چه خداى عز و جل با موسى عليه السلام به آن راز گفت كه : اى موسى! خشم خود را نگاهدار ، از آنكه من تو را بر او تسلّط داده و مالك گردانيده ام ، تا من خشم خود را از تو باز دارم» .

۲۵۳۸.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند ، از سهل بن زياد ، از محمد بن عبد الحميد ، از يحيى بن عمرو ، از عبد اللّه بن سنان كه گفت : امام جعفر صادق عليه السلام فرمود :«خداى عز و جل به سوى بعضى از پيغمبران خود وحى فرمود كه : اى فرزند آدم! مرا ياد كن در وقت خشم خود ، تا من تو را در هنگام خشم خويش ياد كنم ، و تو را در ميان آنها كه هلاك مى كنم ، هلاك نكنم ، و راضى باش كه من انتقام كشم؛ زيرا كه انتقام كشيدن من از براى تو ، بهتر است از آنكه تو خود از براى خود انتقام بكشى» .

۲۵۳۹.ابو على اشعرى ، از محمد بن عبد الجبّار ، از ابن فضّال ، از على بن عقبه ، از عبد اللّه بن سنان ، از امام جعفر صادق عليه السلام مثل اين را روايت كرده است ، و در آن ، اين را زياد كرده است كه :«چون به مظلمه اى بر تو ستم شود ، به انتقام كشيدن من از برايت راضى باش؛ زيرا كه انتقام كشيدن من از براى تو ، بهتر است از آنكه تو خود از براى خود انتقام بكشى» .

۲۵۴۰.محمد بن يحيى ، از احمد بن محمد بن عيسى ، از ابن محبوب ، از اسحاق بن عمّار روايت كرده است كه گفت : شنيدم از امام جعفر صادق عليه السلام كه مى فرمود :«به درستى كه در تورات نوشته است كه : اى فرزند آدم! مرا ياد كن در هنگامى كه خشم مى گيرى ، تا تو را در نزد خشم گرفتن خويش ياد كنم ، پس تو را در ميان آنها كه هلاك مى كنم ، هلاك نكنم . و چون به مظلمه اى بر تو ستم شود ، به انتقام كشيدن من از برايت راضى باش؛ زيرا كه انتقام كشيدن من از براى تو ، بهتر است از آنكه تو خود از براى خود انتقام بكشى» .

۲۵۴۱.حسين بن محمد روايت كرده است ، از معلّى بن محمد و على بن محمد ، از صالح بن ابى حمّاد و هر دو ، از وشّاء ، از احمد بن عائذ ، از ابو خديجه ، از معلّى بن خنيس ، از امام جعفر صادق عليه السلام كه فرمود :«مردى به خدمت پيغمبر صلى الله عليه و آله عرض كرد كه : يا رسول اللّه ! مرا تعليم كن و آن چه بايد به من بياموز . فرمود : برو و خشم مگير . آن مرد گفت كه : به اين اكتفا نمودم . و به جانب اهل خويش برگشت ، ناگاه ديد كه در ميان قومش جنگ واقع است و با قومى ديگر دعوى دارند ، و صفّ ها ايستاده اند و سلاح و آلت كارزار پوشيده اند . چون چنان ديد ، او نيز سلاح خود را پوشيد و با ايشان ايستاد . بعد از آن ، گفتار رسول خدا صلى الله عليه و آله را به خاطر آورد كه به او فرموده بود كه : خشم مگير . پس سلاح را انداخت و به سوى آن گروهى كه دشمن قومش بودند روانه شد ، و آمد تا به نزد ايشان رسيد و گفت كه : اى جماعت! آنچه از براى شما است از زخم و كشتن و زدن كه در آن نشانه اى نمانده ، و از قوم من طلب داريد ، همه آنها بر من است در مال من ، كه آنها را ضامنم ، و من آن را تمام و كمال به شما مى دهم . آن گروه گفتند كه : آنچه اتّفاق افتاده از براى شما و ما ، از سر آن گذشتيم؛زيرا كه ما به اين از شما سزاوارتريم» . حضرت فرمود : «پس آن گروه با يكديگر آتشى كردند و خشمى كه داشتند برطرف شد» .


تحفة الأولياء ج3
722

۲۵۳۶.عَنْهُ ، عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ، عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ، عَمَّنْ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللّهِ عليه السلام يَقُولُ:«مَنْ كَفَّ غَضَبَهُ، سَتَرَ اللّهُ عَوْرَتَهُ».

۲۵۳۷.عَنْهُ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ، عَنْ حَبِيبٍ السِّجِسْتَانِيِّ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام ، قَالَ:«مَكْتُوبٌ فِي التَّوْرَاةِ فِيمَا نَاجَى اللّهُ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ بِهِ مُوسى عليه السلام : يَا مُوسى، أَمْسِكْ غَضَبَكَ عَمَّنْ مَلَّكْتُكَ عَلَيْهِ؛ أَكُفَّ عَنْكَ غَضَبِي».

۲۵۳۸.عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ، عَنْ يَحْيَى بْنِ عَمْرٍو، عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ سِنَانٍ، قَالَ :
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللّهِ عليه السلام :
«أَوْحَى اللّهُ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ إِلى بَعْضِ أَنْبِيَائِهِ : يَا ابْنَ آدَمَ، اذْكُرْنِي فِي غَضَبِكَ؛ أَذْكُرْكَ فِي غَضَبِي ، لَا أَمْحَقْكَ فِيمَنْ أَمْحَقُ، وَ ارْضَ بِي مُنْتَصِراً؛ فَإِنَّ انْتِصَارِي لَكَ خَيْرٌ مِنِ انْتِصَارِكَ لِنَفْسِكَ».

۲۵۳۹.أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ، عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ، عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ سِنَانٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ عليه السلام مِثْلَهُ ، وَ زَادَ فِيهِ:«وَ إِذَا ظُلِمْتَ بِمَظْلِمَةٍ فَارْضَ بِانْتِصَارِي لَكَ، فَإِنَّ انْتِصَارِي لَكَ خَيْرٌ مِنِ انْتِصَارِكَ لِنَفْسِكَ».

۲۵۴۰.مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ عليه السلام يَقُولُ :«إِنَّ فِي التَّوْرَاةِ مَكْتُوباً: يَا ابْنَ آدَمَ، اذْكُرْنِي حِينَ تَغْضَبُ؛ أَذْكُرْكَ عِنْدَ غَضَبِي، فَلَا أَمْحَقْكَ فِيمَنْ أَمْحَقُ، وَ إِذَا ظُلِمْتَ بِمَظْلِمَةٍ فَارْضَ بِانْتِصَارِي لَكَ؛ فَإِنَّ انْتِصَارِي لَكَ خَيْرٌ مِنِ انْتِصَارِكَ لِنَفْسِكَ».

۲۵۴۱.الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ ؛ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِي حَمَّادٍ جَمِيعاً، عَنِ الْوَشَّاءِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ، عَنْ أَبِي خَدِيجَةَ، عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ عليه السلام ، قَالَ :«قَالَ رَجُلٌ لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله : يَا رَسُولَ اللّهِ عَلِّمْنِي، قَالَ : اذْهَبْ وَ لَا تَغْضَبْ، فَقَالَ الرَّجُلُ: قَدْ اكْتَفَيْتُ بِذَاكَ، فَمَضى إِلى أَهْلِهِ، فَإِذَا بَيْنَ قَوْمِهِ حَرْبٌ قَدْ قَامُوا صُفُوفاً، وَ لَبِسُوا السِّلَاحَ، فَلَمَّا رَأى ذلِكَ لَبِسَ سِلَاحَهُ، ثُمَّ قَامَ مَعَهُمْ، ثُمَّ ذَكَرَ قَوْلَ رَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله : لَا تَغْضَبْ، فَرَمَى السِّلَاحَ، ثُمَّ جَاءَ يَمْشِي إِلَى الْقَوْمِ الَّذِينَ هُمْ عَدُوُّ قَوْمِهِ، فَقَالَ: يَا هؤُلَاءِ، مَا كَانَتْ لَكُمْ مِنْ جِرَاحَةٍ أَوْ قَتْلٍ أَوْ ضَرْبٍ لَيْسَ فِيهِ أَثَرٌ، فَعَلَيَّ فِي مَالِي أَنَا أُوفِيكُمُوهُ، فَقَالَ الْقَوْمُ: فَمَا كَانَ فَهُوَ لَكُمْ، نَحْنُ أَوْلى بِذلِكَ مِنْكُمْ».
قَالَ : «فَاصْطَلَحَ الْقَوْمُ، وَ ذَهَبَ الْغَضَبُ».

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 181952
صفحه از 764
پرینت  ارسال به