167 . باب در بيان ستون هاى كفر و شعبه هاى آن
۲۸۶۶.على بن ابراهيم ، از پدرش ، از حمّاد بن عيسى ، از ابراهيم بن عمر يمانى ، از عمر بن اذينه ، از ابان بن ابى عيّاش ، از سليم بن قيس هلالى ، از اميرالمؤمنين عليه السلام روايت كرده است كه فرمود :«كفر ، بر چهار ستون بنا شده است و آنها : فسق ، و بيرون رفتن است از دايره فرمان خدا ، و غلوّ ، و شك و شبهه .
و فسق ، بر چهار شعبه است : بر جفا و كورى و غفلت و سركشى؛ پس هر كه جفا كند ، خلق را كوچك شمارد ، و فقها را دشمن دارد ، و بر گناه بزرگ اصرار كند . و هر كه كور باشد از دين حق ، ياد خدا را فراموش كند ، و گمان را پيروى نمايد ، و با آفريدگار خود به علانيه جنگ كند ، و شيطان بر او و گمراهى او اصرار كند ، و آمرزش گناهان را طلبد ، بى آنكه توبه كند ، يا تضرّع و زارى نمايد ، يا غفلتى داشته باشد (بلكه دانسته گناه كرده ، و از روى عمد و قصد آن را به جا آورده) ، و هر كه غفلت داشته باشد ، بر نفس خود جنايت كند و آسيب گناه به آن رساند ، و بر پشت خويش برگردد و پس پس رود ، و گمراهى خود را ، راه راست پندارد ، و آرزوها ، او را گول زند ، و حسرت و پشيمانى ، او را فرا گيرد ، چون امر گذارده شود و پرده غفلت از پيش رويش برطرف شود ، و از برايش ظاهر گردد آنچه نبود كه بپندارد ۱ . و هر كه از امر خداى عز و جل سركشى كند ، شك كند ، و هر كه شك كند ، خدا بر او بلندى و برترى جويد؛ پس او را به سلطنت و تسلّطى كه دارد ، خوار كند ، و به بزرگوارى خود ، او را حقير و بى مقدار كند ، چنان كه به پروردگار خويش كه صاحب كرم است فريفته شده ، و به اين سبب در امر او سهل انگارى و كوتاهى كرده است .
و غُلوّ ، بر چهار شعبه است : بر فرو رفتن در چيزى به رَأى خود ، و تنازع و دشمنى كردن در آن ، و ميل كردن از حق ، و مخالفت؛ پس هر كه در چيزى فرو رود ، به سوى حق بازگشت نكند ، و غير از غرق شدن در گرداب هاى باطل ، چيزى را نيفزايد ، و فتنه اى از او برطرف نشود ، مگر آنكه فتنه ديگر او را فرو گيرد و دينش دريده شود؛ پس او فرو مى رود در كارى شوريده و مضطرب و به هم برآمده . و هر كه در رأى خود منازعه نمايد و دشمنى كند ، به حماقت و بى عقلى مشهور شود ، به جهت طول لجاجت و ستيزه . و هر كه از حق ميل كند ، خوبى در نزد او زشت شود ، و بدى در نزد او نيكو شود . و هر كه مخالفت ورزد ، راه هاى او بر او كور و پوشيده گردد ۲ ، (كه هيچ نشانى در آن نباشد) ، و كارش بر او معرّض شود (كه حائل و مانع به هم رساند) ، و بيرون رفتنگاهش بر او تنگ شود ، چون راه مؤمنان را پيروى نكند .
و شكّ ، بر چهار شعبه است : بر مريه؛ يعنى شك بر امور ، (يا مجادله و خصومت) ، و خواهش نفس ، و تردّد و انقياد . و آن قول خداى عز و جل است كه : «فَبِأَىِّ الآءِ رَبِّكَ تَتَمارى»۳ ؛ يعنى : پس به كدام يك از نعمت هاى پروردگار خود شكّ مى كنى» ۴ .
و در روايت ديگر چنين است كه : «بر مريه ، و ترسيدن از حقّ ، و تردّد و انقياد ، و تسليم شدن از براى جهل و اهل آن» .
«پس هر كه او را در هول و ترس افكند ، آنچه در پيش روى او است ، بر پاشنه هاى خويش برگردد و پس پس رود . هر كه در دين به شك افتد ، در شكّ تردّد كند و سرگردان شود ، و پيشينيان از مؤمنان بر او پيشى گيرند ، و پسينيان او را دريابند و به او رسند ، و سُم هاى شيطان او را پامال كند (كه لگدكوب آن ملعون شود) . و هر كه از براى هلاكت دنيا و آخرت گردن نهد ، در ميان اين دو ، هلاك گردد . و هر كه از آن رهايى يابد ، از فضل يقين خواهد بود ، و خداى عز و جل خلقى را نيافريده كه از يقين كمتر باشد ۵ .
و شبهه ، بر چهار شعبه است : خوش آمدن به آرايش دنيا و آراستن نفس ، و چيزى را جلوه دادن در نظر اين كس ، و تأويل و بيان كجى ، و آميختن حق به باطل . و اين ، به سبب آن است كه زينت و آرايش دنيا ، از حجّت و گواه مى كيباند ۶ ، و آراستن نفس اين كس را به زور بر سر شهوت و خواهش نفس مى برد و در آن داخل مى كند ، و كجى ، صاحب خود را ميل مى دهد ، ميلى بزرگ ، و آميزش و آشفتگى ، تاريكى چند است كه بعضى از آنها در بالاى بعضى است ۷ پس آنچه مذكور شد ، كفر و ستون ها و شعبه هاى آن است» .
1.يعنى حتى به آن گمان نمى برد .
2.. و بنابر بعضى از نسخه هاى كافى ، راه هاى او بر او دشوار شود .
3.نجم، ۵۵.
4.. و خطاب با حضرت رسالت است ، و مراد از آن ، امّت . (مترجم)
5.يعنى افراد يقين دار اندك اند .
6.كيباندن ، حالت متعدى فعل كيبيدن به معناى برگرداندن و از راه به در بردن و منحرف كردن است . ر . ك : فرهنگ عميد و دهخدا .
7.اشاره به آيه قرآن است و معناى آن تاريكى بسيار زياد و روى هم است .