145
تحفة الأولياء ج4

168 . باب در بيان صفت نفاق و منافق ۱

۲۸۶۷.و كلينى رضى الله عنه فرموده است كه : آن حضرت فرمود :«و نفاق ، بر چهار ستون بنا شده : بر هوا ، و هُوَينا؛ يعنى خواهش نفس و آنچه آسان ترك باشد ۲ ، و حفيظه؛ يعنى خشم گرفتن و ننگ و عار داشتن ، و طمع .
پس هوا ، بر چهار شعبه است : بر بغى و عدوان و شهوت و طغيان . پس هر كه بغى و ستم كند ، سختى ها و بدى هاى او بسيار شود ، و (دنيا) از لوث وجودش خالى گردد ، و ستمديده بر او يارى داده شود . و هر كه تعدّى كند و از حدّ درگذرد ، از بدى هاى او ايمن نتوان بود ، (يا از بدى هاى خويش ايمن نباشد و حوادث زمانه به او رسد) و دلش سالم نباشد ، و مالك نفس خود نشود از خواهش هاى آن . و هر كه نفس خود را در شهوت ها ميل ندهد ۳ ، در پليدى ها فرو رود . و هر كه طغيان كند از روى عمد ، گمراه شود ، بى آنكه حجّتى داشته باشد .
و هُوَيْنا و آنچه آسان ترك باشد ، بر چهار شعبه است : بر فريفتگى و غفلت و اميدوارى و ترسيدن و دفع الوقت . و اينك ، به جهت آن است كه ترس ، اين كس را از حق برمى گرداند ، و دفع الوقت ، موجب تفريط و كوتاهى كردن در عمل مى شود ، تا وقتى كه مرگ بر او وارد شود . و اگر اميدوارى نبود ، آدمى حسب آنچه را كه او در آن است ، مى دانست ، و اگر حسب آنچه را كه او در آن است ، مى دانست ، به مرگ ناگهانى مى مرد ، به جهت هول و ترس . و غفلت و فريفتگى ، مرد را از عمل منع مى كند (و چنان مى كند كه دستش به آن نرسد) .
و حفيظه ، بر چهار شعبه است : بر تكبّر و فخر و حميّت و عصبيّت پس هر كه تكبّر ورزد ، از حقّ رو بگرداند و به آن پشت كند . و هر كه فخر كند و بنازد ، نابكار گردد . و هر كه حميّت داشته باشد ، بر گناه اصرار كند . و هر كه عصبيّت او را فرا گيرد ، از راه راست ميل كند . پس بد امرى است ، امرى كه در ميان پشت كردن از حق و نابكارى و اصرار بر گناه و ميل كردن از راه راست باشد ، كه خالى نباشد از يكى از اينها .
و طمع ، بر چهار شعبه است : فرح و مرح (يعنى شادى و شدّت شادى و نشاط و خرّمى) ، و لجاجت و تكاثر؛ (يعنى ستيزه و مفاخرت بر يكديگر ، بر بسيارى قبيله و عشيره) . و فرح ، در نزد خداى عز و جل مكروه و ناخوش است ، و مرح ، تكبّر است ، و لجاجت و ستيزه ، بلاء و زحمت است از براى كسى كه ناچار كند او را به سوى برداشتن گناهان ، و تكاثر و مفاخرت ، بازى و بازيچه و باعث مشغول شدن دِل ، و بَدَل كردن آن چيزى است كه آن فروتر و زبون تر است به چيزى كه آن بهتر و نيكوتر است.
پس آنچه مذكور شد ، نفاق و ستون ها و شعبه هاى آن است . و خداى عز و جل قاهر و غالب است بر بالاى بندگان خويش (يعنى بر همه كس غالب است ، و هيچ كس بر او غلبه نتواند كرد) ، ذكر آن جناب برتر ، و ذات مقدّسش بزرگوارتر از آن است كه كسى درك آن تواند كرد . و نيكو گردانيد هر چيزى را كه آفريد ، و دست هايش گشاده (كه كنايه است از جود و بخشش) . و رحمتش هر چيزى را فرا گرفته ، و امرش ظاهر و هويدا ، و نورش تابان و درخشان ، و بركتش سرريز ، و حكمتش روشن گرديده ، و كتابش شاهد و رقيب بر ساير كتاب ها ، و حجّتش راست و برپا ، و دينش خالص ، و سلطانش قوى ، و سخنش ثابت شده ، و ترازوهاى عدلش راست ايستاده (كه حيف و ميلى در آن نيست) ، و رسولان او تبليغ رسالتش كردند؛ پس بدى را گناه قرار داده ، و گناه را فتنه ، و فتنه را چركى و كثافت ، و خوبى را رضاجويى گردانيده ، و رضاجويى را توبه ، و توبه را طهور و آلت پاكى قرار داده؛ پس هر كه توبه كند ، راه راست يابد . و هر كه فريفته شود ، گمراه شود ، مادامى كه به سوى خداى عز و جل بازگشت و توبه نكند ، و به گناه خود اعتراف و اقرار ننمايد . و بر خداى عز و جلهلاك نمى شود ، مگر كسى كه فى الحقيقه هالك باشد .
از خدا بترسيد و فضل او را اميد داريد؛ پس چه بسيار گشاده است آنچه در نزد او است ، از توبه و رحمت و بشارت و بردبارى بزرگ . و چه بند سختى است آنچه در نزد او است ، از بندها و دوزخ و گرفتن سخت ، كه در نهايت سختى است؛ پس هر كه به طاعت آن جناب فيروزى يابد ، كرامت او را در نزد خود كشد . و هر كه در معصيتش داخل شود ، وبال سختى و عقوبتش را بچشَد ، و از پس اندك زمانى ، هر آينه پشيمان خواهند گرديد» .

1.و نفاق ـ به كسر نون ـ ، كردار منافق است ، و آن دورويى كردن است؛ چه منافق ، در دين ، كفر را پنهان مى كند ، و در آشكار ، اظهار ايمان مى نمايد . و زمخشرى گفته است كه : امّا ناميدن آنكه چيزى را مرتكب شود كه به واسطه آن به فسق منسوب شود و فاسق باشد ، به منافق ، به جهت تغليظ و سخت گيرى است . و از جمله آن است قول پيغمبر كه فرموده : سه چيز است كه هر كه آنها در او باشد ، منافق است ، و اگرچه روزه گيرد و نماز را به جا آورد ، و گمان كند كه او مسلمان است : كسى كه چون خبر دهد ، دروغ گويد ، و چون وعده دهد ، خلف كند ، و چون امين داشته شود كه او را امين گردانى ، خيانت كند . (مترجم)

2.هُوَيْنا ـ به ضمّ هاء ـ ، تصغير «هوُنى» است كه مؤنّث «أَهْوَن» به معنى آسان تر است .

3.در متن عربى «يعذل» به معناى سرزنش است ولى گويى نسخه مترجم «يعدل» بوده كه يكى از معانى آن ميل و انحراف است .


تحفة الأولياء ج4
144

168 ـ بَابُ صِفَةِ النِّفَاقِ وَ الْمُنَافِقِ

۲۸۶۷.قَالَ عليه السلام :«وَ النِّفَاقُ عَلى أَرْبَعِ دَعَائِمَ: عَلَى الْهَوى، وَ الْهُوَيْنَا، وَ الْحَفِيظَةِ، وَ الطَّمَعِ .
فَالْهَوى عَلى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى الْبَغْيِ، وَ الْعُدْوَانِ، وَ الشَّهْوَةِ، وَ الطُّغْيَانِ؛ فَمَنْ بَغى كَثُرَتْ غَوَائِلُهُ، وَ تُخُلِّيَ مِنْهُ، وَ قُصِرَ عَلَيْهِ؛ وَ مَنِ اعْتَدَى لَمْ يُؤْمَنْ بَوَائِقُهُ، وَ لَمْ يَسْلَمْ قَلْبُهُ، وَ لَمْ يَمْلِكْ نَفْسَهُ عَنِ الشَّهَوَاتِ؛ وَ مَنْ لَمْ يَعْذِلْ نَفْسَهُ فِي الشَّهَوَاتِ خَاضَ فِي الْخَبِيثَاتِ؛ وَ مَنْ طَغى ضَلَّ عَلى عَمْدٍ بِلَا حُجَّةٍ.
وَ الْهُوَيْنَا عَلى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى الْغِرَّةِ، وَ الْأَمَلِ، وَ الْهَيْبَةِ، وَ الْمُمَاطَلَةِ؛ وَ ذلِكَ بِأَنَّ الْهَيْبَةَ تَرُدُّ عَنِ الْحَقِّ، وَ الْمُمَاطَلَةَ تُفَرِّطُ فِي الْعَمَلِ حَتّى يَقْدَمَ عَلَيْهِ الْأَجَلُ؛ وَ لَوْ لَا الْأَمَلُ عَلِمَ الْاءِنْسَانُ حَسَبَ مَا هُوَ فِيهِ، وَ لَوْ عَلِمَ حَسَبَ مَا هُوَ فِيهِ، مَاتَ خُفَاتاً مِنَ الْهَوْلِ وَ الْوَجَلِ؛ وَ الْغِرَّةَ تَقْصُرُ بِالْمَرْءِ عَنِ الْعَمَلِ.
وَ الْحَفِيظَةُ عَلى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى الْكِبْرِ، وَ الْفَخْرِ، وَ الْحَمِيَّةِ، وَ الْعَصَبِيَّةِ؛ فَمَنِ اسْتَكْبَرَ أَدْبَرَ عَنِ الْحَقِّ؛ وَ مَنْ فَخَرَ فَجَرَ؛ وَ مَنْ حَمِيَ أَصَرَّ عَلَى الذُّنُوبِ؛ وَ مَنْ أَخَذَتْهُ الْعَصَبِيَّةُ جَارَ، فَبِئْسَ الْأَمْرُ أَمْرٌ بَيْنَ إِدْبَارٍ وَ فُجُورٍ، وَ إِصْرَارٍ وَ جَوْرٍ عَلَى الصِّرَاطِ .
وَ الطَّمَعُ عَلى أَرْبَعِ شُعَبٍ: الْفَرَحِ، وَ الْمَرَحِ، وَ اللَّجَاجَةِ، وَ التَّكَاثُرِ؛ فَالْفَرَحُ مَكْرُوهٌ عِنْدَ اللّهِ ، وَ الْمَرَحُ خُيَلَاءُ، وَ اللَّجَاجَةُ بَلَاءٌ لِمَنِ اضْطَرَّتْهُ إِلى حَمْلِ الْاثَامِ، وَ التَّكَاثُرُ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ شُغُلٌ وَ اسْتِبْدَالُ الَّذِي هُوَ أَدْنى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ.
فَذلِكَ النِّفَاقُ وَ دَعَائِمُهُ وَ شُعَبُهُ، وَ اللّهُ قَاهِرٌ فَوْقَ عِبَادِهِ، تَعَالى ذِكْرُهُ، وَ جَلَّ وَجْهُهُ، وَ أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ، وَ انْبَسَطَتْ يَدَاهُ، وَ وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَتُهُ، وَ ظَهَرَ أَمْرُهُ، وَ أَشْرَقَ نُورُهُ، وَ فَاضَتْ بَرَكَتُهُ، وَ اسْتَضَاءَتْ حِكْمَتُهُ، وَ هَيْمَنَ كِتَابُهُ، وَ فَلَجَتْ حُجَّتُهُ، وَ خَلَصَ دِينُهُ، وَ اسْتَظْهَرَ سُلْطَانُهُ، وَ حَقَّتْ كَلِمَتُهُ، وَ أَقْسَطَتْ مَوَازِينُهُ، وَ بَلَّغَتْ رُسُلُهُ، فَجَعَلَ السَّيِّئَةَ ذَنْباً، وَ الذَّنْبَ فِتْنَةً، وَ الْفِتْنَةَ دَنَساً؛ وَ جَعَلَ الْحُسْنى عُتْبى، وَ الْعُتْبى تَوْبَةً، وَ التَّوْبَةَ طَهُوراً؛ فَمَنْ تَابَ اهْتَدى؛ وَ مَنِ افْتُتِنَ غَوى مَا لَمْ يَتُبْ إِلَى اللّهِ، وَ يَعْتَرِفْ بِذَنْبِهِ، وَ لَا يَهْلِكُ عَلَى اللّهِ إِلَا هَالِكٌ.
اللّهَ اللّهَ؛ فَمَا أَوْسَعَ مَا لَدَيْهِ مِنَ التَّوْبَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْبُشْرى وَ الْحِلْمِ الْعَظِيمِ! وَ مَا أَنْكَلَ مَا عِنْدَهُ مِنَ الْأَنْكَالِ وَ الْجَحِيمِ وَ الْبَطْشِ الشَّدِيدِ! فَمَنْ ظَفِرَ بِطَاعَتِهِ اجْتَلَبَ كَرَامَتَهُ؛ وَ مَنْ دَخَلَ فِي مَعْصِيَتِهِ ذَاقَ وَبَالَ نَقِمَتِهِ، وَ عَمَّا قَلِيلٍ لَيُصْبِحُنَّ نَادِمِينَ».

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج4
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 305709
صفحه از 791
پرینت  ارسال به