۲۸۶۸.محمد بن يحيى ، از حسين بن اسحاق ، از على بن مهزيار ، از محمد بن عبد الحميد و حسين بن سعيد ، هر دو از محمد بن فضيل روايت كرده است كه گفت : به خدمت امام موسى كاظم عليه السلام نوشتم و آن حضرت را از مسئله اى سؤال كردم . پس آن حضرت عليه السلام به سوى من نوشت كه :« «اِنَّ الْمُنافِقينَ يُخادِعُونَ اللّه َ وَهُوَ خادِعُهُمْ وَاِذا قامُوا اِلَى الصَّلوةِ قامُوا كُسالى يُرآؤُنَ النّاسَ وَلا يَذْكُرُونَ اللّه َ اِلّا قَليلاً * مُذَبْذَبينَ بَيْنَ ذلِكَ لا اِلى هؤُلاءِ وَلا اِلى هؤُلاءِ وَمَنْ يُضْلِلِ اللّه ُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبيلاً»۱ ؛ يعنى : «به درستى كه منافقان ، به اعتقاد خود فريب مى دهند خدا را (در اظهار اسلام ، و پنهان كردن كفر) ، و آن جناب ، در فريب دادن ، بر ايشان غالب است ۲ . و چون برخيزند به سوى نماز ، برخيزند ، در حالتى كه كاهلان و تنبل باشند (مانند كسى كه او را به زور بر كارى داشته باشند) . خود را به مردمان مى نمايند (و به ريا نماز مى گذارند ، تا اهل ايمان بپندارند كه ايشان مؤمنانند . و اگر كسى از اصحاب ايشان نبيند ، ترك نماز مى كنند) و ياد نمى كنند خدا را ، مگر ياد كردنى اندك (كه آن در زمانى است كه مردم ايشان را ببينند) ، در حالتى كه متحيّر و متردّدند در ميان ايمان و كفر . نه با گروه مؤمنانند (به جهت كفر باطن) و نه با جماعت كافرانند (به جهت اسلام ظاهر) . و هر كه را خداى ـ تعالى ـ فرو گذارد و خذلان نمايد (به جهت عناد و جحود او) ، پس نيابى از براى او راهى را به سوى حق و ثواب» .
و حضرت فرمود كه : «ايشان ، از جمله كافران نيستند ، و از جمله مؤمنان نيستند ، و از جمله مسلمانان نيستند ، ايمان را اظهار مى كنند و به سوى كفر و تكذيب باز مى گردند ، خدا ايشان را لعنت كند» .