163
تحفة الأولياء ج4

تحفة الأولياء ج4
162

171 . باب در بيان گمراهان

۲۸۹۰.على بن ابراهيم ، از پدرش ، از ابن ابى عمير ، از عبد الرحمان بن حجّاج ، از هاشم صاحب بريد روايت كرده است كه گفت : من و محمد بن مسلم و ابو الخطّاب ، با هم مجتمع بوديم . پس ابو الخطّاب به محمد بن مسلم گفت كه : چه مى گوييد در باب كسى كه اين امر ـ يعنى امامت ـ را نشناسند . من گفتم كه : هر كه اين امر را نمى شناسد ، كافر است . ابوالخطّاب گفت كه : كافر نيست ، تا آنكه حجّت بر او اقامه شود؛ پس چون حجّت بر او اقامه شود و بعد از آن نشناسد ، كافر است . پس محمد بن مسلم به ابوالخطّاب گفت : سبحان اللّه ! او را چه مى شود كه چون شناسند و انكار نكند ، كافر باشد؟ و كافر نيست ، چون انكار نكند؟
هاشم مى گويد كه : پس چون به حج رفتم ، بر امام جعفر صادق عليه السلام داخل شدم و آن حضرت را به اين امر خبر دادم . فرمود كه :
«تو حاضر شده اى و ايشان غائب اند ، وليكن زمان وعده شما ، امشب است ، در نزد جمره وسطى در منى» پس چون شب شد ، من و ابوالخطّاب و محمد بن مسلم ، در نزد آن حضرت جمع شديم؛ پس بالشى را فرا گرفت و آن را در سينه خود گذاشت . بعد از آن ، به ما فرمود كه : «در باب خدمتكاران و زنان و فرزندان و كسان خود چه مى گوييد؟ آيا گواهى نمى دهند كه خدايى نيست ، مگر خدا؟» عرض كردم : بلى ، گواهى مى دهند . فرمود كه : «آيا گواهى نمى دهند كه محمد ، رسول خدا صلى الله عليه و آله است؟» عرض كردم : بلى ، گواهى مى دهند . فرمود كه : «آيا نماز نمى كنند و روزه نمى گيرند و حج را به جا نمى آورند؟» عرض كردم : بلى ، همه اينها را مى كنند . فرمود : «پس آنچه را كه شما برآنيد ، مى شناسند؟» عرض كردم : نه . فرمود : «پس ايشان ، در نزد شما چه حكم دارند؟» عرض كردم كه : هر كه اين امر را نشناسد ، كافر است .
فرمود : «سبحان اللّه ! آيا آنها كه در اين راه ها و آنها كه بر سر آبها مى باشند ، نديده اى؟» عرض كردم : بلى ، ديده ام . فرمود : «آيا نماز نمى كنند و روزه نمى گيرند و حجّ را به جا نمى آورند؟ آيا گواهى نمى دهند به اينكه غير از خدا ، خدايى نيست؟ و به اينكه محمد ، رسول و فرستاده خدا است؟» عرض كردم : بلى . فرمود : «پس مى شناسند ، آنچه را كه شما بر آنيد؟» عرض كردم : نه . فرمود : «پس ايشان ، در نزد شما چه حكم دارند؟» عرض كردم كه : هر كه اين امر را نشناسد ، كافر است .
فرمود : «سبحان اللّه ! آيا خانه كعبه و طواف در دور آن ، و اهل يمن و چسبيدن ايشان را به پرده هاى كعبه ، نديده اى؟» عرض كردم : بلى ، ديده ام . فرمود : «آيا گواهى نمى دهند به اينكه خدايى غير از خدا نيست ، و به اينكه محمد ، رسول خدا است؟ و آيا نماز نمى كنند و روزه نمى گيرند و حجّ نمى گذارند؟» عرض كردم : بلى ، همه اينها ، از ايشان صادر مى شود . فرمود : «پس مى شناسند ، آنچه را كه شما بر آنيد؟» عرض كردم : نه . فرمود : «پس در حقّ ايشان چه مى گوييد؟» عرض كردم كه : هر كه اين امر را نشناسد ، كافر است .
فرمود : «سبحان اللّه ! اين قول ، قول خارجى ها ۱ است» . بعد از آن فرمود : «اگر خواهيد ، شما را خبر دهم؟» عرض كردم كه : من نمى خواهم . فرمود : «بدانيد و آگاه باشيد! كه بد است از براى شما و شما را زيان مى رساند ، آنكه به چيزى قائل شويد ، مادامى كه آن را از ما نشنيده باشيد» . هاشم مى گويد كه : پس من گمان كردم كه آن حضرت ما را مى گرداند ـ و بنا بر بعضى از نسخ كافى : مى خواهد كه ما را بر سر گفتار محمد بن مسلم فرود آورد ـ .

1.يعنى خوارج كه نگاهى سختگيرانه به دين داشتند و ارتكاب گناه را موجب كفر مى دانستند .

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج4
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 291948
صفحه از 791
پرینت  ارسال به