167
تحفة الأولياء ج4

تحفة الأولياء ج4
166

۲۸۹۱.على بن ابراهيم ، از محمد بن عيسى ، از يونس ، از مردى ، از زراره ، از امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است كه گفت : به آن حضرت عرض كردم كه : چه مى فرمايى در باب نكاح كردن با مردمان؛ زيرا كه من به اين سن رسيده ام كه مى بينى ، و هرگز زن نگرفته ام . فرمود كه :«چه چيز تو را از اين منع مى كند» . عرض كردم كه : چيزى مرا منع نمى كند ، غير از آنكه مى ترسم كه نكاح ايشان از براى من حلال نباشد . پس به چه چيز مرا امر مى فرمايى؟ فرمود كه : «چه كار مى كنى و تو جوان و برنايى؟ آيا صبر مى كنى؟» عرض كردم كه : كنيزان را فرا مى گيرم . فرمود كه : «اكنون بياور آنچه دارى . پس كنيزان را به چه حلال مى دارى؟» عرض كردم : زيرا كه كنيز ، به منزله زن آزاد نيست . اگر مرا به چيزى در شك افكند ، و كارى بكند كه موجب قلق و اضطراب من باشد ، او را مى فروشم و از او دورى مى گزينم . فرمود : «پس مرا خبر ده كه به چه چيز او را حلال داشته اى؟» زراره مى گويد كه : پس در نزد من جوابى نبود .
بعد از آن ، به آن حضرت عرض كردم كه : چه صلاح مى دانى؟ آيا زن بگيرم؟ فرمود كه : «پروا ندارم از آنكه تو اين را به فعل آورى» . عرض كردم كه : مرا خبر ده از معنى گفتار خويش ، كه پروا ندارم از آنكه تو اين را به فعل آورى؛ زيرا كه اين قول ، دو وجه دارد . آيا مى فرمايى كه : پروا ندارم از آنكه گنهكار شوى ، بى آنكه من تو را به آن امر كنم؟ و لهذا ، مرا امر نمى فرمايى كه اين را به امر تو به فعل آورم ۱ .
تتمّه حديث ، پس حضرت به من فرمود كه : «رسول خدا صلى الله عليه و آله زن گرفت . و به حقيقت كه از امر زن نوح و زن لوط بود ، آنچه بود ، و شد ، آنچه شد . به درستى كه اين دو زن ، در تحت فرمان دو بنده شايسته از بندگان ما بودند» ۲ . زراره مى گويد كه : پس من عرض كردم كه : رسول خدا صلى الله عليه و آله در اين باب ، به منزله من نيست . جز اين نيست كه آن زن (يعنى عايشه يا غير او) ، در زير دست آن حضرت بود ، و او به حكم آن حضرت اقرار داشت ، و به دين آن حضرت اعتراف مى نمود . زراره مى گويد كه : حضرت به من فرمود كه : «چه مى بينى از خيانت ، در قول خداى عز و جل : «فَخانَتاهُما»۳ . و خدا از اين خيانت ، غير از فاحشه و زنا ، چيزى را قصد نمى فرمايد» ۴ . تتمّه روايت: «و رسول خدا صلى الله عليه و آله ، دختر را به زن فلان داد» .
زراره مى گويد كه : عرض كردم : خدا تو را به اصلاح آورد! مرا به چه چيز امر مى فرمايى؟ آيا بروم و به فرمان تو زن بگيرم؟ به من فرمود كه : «اگر مى كنى ، بر تو باد كه بُلَهاى از زنان را بگيرى» . عرض كردم كه : بلهاء چيستند؟ و چه صفت دارند؟ فرمود كه : «صاحبان پرده ها؛ يعنى زنان مخدّره عفيفه» ۵ . زراره مى گويد كه : پس من عرض كردم كه : آيا مصداق آن كسى است كه بر دين سالم بن ابى حفصه ۶ باشد؟ فرمود : «نه» . عرض كردم كه : كسى است كه بر دين ربيعة الرّاى ۷ باشد؟ فرمود : «نه» ، و حضرت فرمود : «وليكن مصداق آن ، زنان نوجوانند كه تازه به حدّ بلوغ رسيده باشند ، و كفر را برپا نكنند ، و آنچه را كه شما مى شناسيد ، نشناسند» .
عرض كردم : پس آيا زن ، از اين دو قسم درمى گذرد ، كه يا مؤمنه باشد يا كافره؟ فرمود كه : «روزه مى گيرد و نماز مى كند و از خداى عز و جل پرهيز مى كند ، و نمى داند كه امر شما چيست؟» عرض كردم كه : خداى عز و جل فرموده است كه : «هُوَ الَّذى خَلَقَكُمْ فَمِنْكُمْ كافِرٌ وَ مِنْكُمْ مُؤْمِنٌ»۸ . نه ، به خدا سوگند كه هيچ يك از مردمان نيست كه نه مؤمن باشد و نه كافر . زراره مى گويد كه : حضرت باقر عليه السلام فرمود كه : «فرموده خداى عز و جل ، از گفتار تو راست تر است . اى زراره! آيا قول خداى عز و جل را ديده اى كه مى فرمايد : «خَلَطُوا عَمَلاً صالِحا وَاخَرَ سَيِّئا عَسَى اللّه ُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ»۹ ؛ يعنى : (و گروهى ديگر از متخلّفان كه غير منافقانند ، اعتراف كردند به گناهان خود و به آنها مقر شدند ، و به معاذير دروغ از تخلّف اعتذار نكردند ، چنان كه اهل نفاق كردند) آميختند كردار نيك را با كارى ديگر كه بد بود . شايد آنكه خدا توبه ايشان را بپذيرد ، و بر ايشان رجوع كند به مغفرت و آمرزش» . زراره مى گويد كه : [حضرت فرمود] : «چون فرمود : عسى؛ يعنى شايد» ، گفتم كه : ايشان نيستند ، مگر مؤمنان يا كافران . زراره مى گويد كه : فرمود : «پس چه مى گويى در قول خداى عز و جل : «اِلّاَ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرَّجالِ وَالنِّسآءِ وَالْوِلْدانِ لا يَسْتَطيعُونَ حيلَةً وَلا يَهْتَدُونَ سَبيلاً»۱۰ ؛ يعنى : به سوى ايمان» (چنان كه گذشت) .
پس من عرض كردم كه : ايشان نيستند ، مگر مؤمنان يا كافران . فرمود : «به خدا سوگند كه ايشان ، نه مؤمن اند و نه كافر» . بعد از آن ، رو به من فرمود كه : «چه مى گويى در اصحاب اعراف ...» تا آخر آنچه در باب اوّل اصحاب اعراف مى آيد ۱۱ .

1.و احتمال دارد كه معنى اين باشد كه ، پس مرا به چه چيز امر مى فرمايى؟ آيا اين را به امر تو به فعل آورم؟ و زراره ، وجه ديگر را به جهت ظهور آن عرض نكرد ، و آن ، اين است كه : اين فعل ضررى ندارد . (مترجم)

2.و حضرت ، اين را از آيه سوره تحريم اقتباس فرموده ، و نظم آيه چنين است كه : «ضَرَبَ اللّه ُ مَثَلاً لِلَّذينَ كَفَرُوا امْرَاَةَ نُوحٍ وَامْرَاَةَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبَدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما» ، تا آخر آيه . يعنى : «بيان كرد خدا داستانى را از براى آنان كه كافر شدند؛ يعنى داستان واعِله ، زن نوح ، و داستان واهله ، زن لوط . بودند اين هر دو زن ، در زير فرمان دو بنده از بندگان ما ، كه شايستگان بودند در جميع امور ، پس خيانت كردند به آن دو بنده» . (مترجم)

3.تحريم، ۱۰.

4.و اكثر مفسّرين ، از اين معنى اباء و امتناع دارند . و از ابن عبّاس نقل كرده اند كه گفت : اين خيانت از ايشان ، به زنا نبود؛ بلكه به نفاق و كفر بود ، چنان كه تفصيل آن در تفاسير مذكور است . (مترجم)

5.و اهل لغت ، بلهاء را به زن بى عقل تفسير كرده اند . (مترجم)

6.و سالم بن ابى حفصه ، زيدى مذهب ، و از جمله رؤساى ايشان بوده ، و حضرت صادق عليه السلام او را لعنت فرموده . (مترجم)

7.و ربيعه ، پسر عبد الرحمان مدنى است . (مترجم)

8.تغابن، ۲.

9.توبه، ۱۰۲.

10.نساء، ۹۸.

11.و چون از اينجا تا آخر حديث ، محض تكرار بود ، لهذا حواله نمود به آنكه ذكرش در آنجا ، به جهت عقد باب از براى آن ، اولى و انسب مى نمود . (مترجم)

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج4
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 291933
صفحه از 791
پرینت  ارسال به