183
تحفة الأولياء ج4

176 . باب در بيان مؤلّفة قلوبهم ۱

۲۹۱۴.محمد بن يحيى ، از احمد بن محمد ، از على بن حكم ، از موسى بن بكر؛ و على بن ابراهيم ، از محمد بن عيسى ، از يونس ، از مردى ، هر دو[طريق] روايت كرده اند ، از زراره ، از امام محمد باقر عليه السلام كه فرمود :« «مؤلّفة قلوبهم» ، گروهى اند كه به يگانگى خداى عز و جلاقرار كردند ، و از عبادت كسى كه غير خداى ـ تعالى ـ است دورى كردند ، و در دل هاى ايشان ، اين معرفت داخل نشد كه محمد صلى الله عليه و آله ، رسول خدا است ، و رسول خدا صلى الله عليه و آله ، با ايشان مدارا مى فرمود و بخشش مى كرد ، تا ايشان را الفت دهد ، و ايشان را مى شناسانيد ، تا بشناسند ، و ايشان را تعليم مى داد» .

۲۹۱۵.على بن ابراهيم ، از پدرش ، از ابن ابى عمير ، از عمر بن اذينه ، از زراره ، از امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است كه گفت : آن حضرت را سؤال كردم از قول خداى عز و جل :«وَالْمُؤلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ»۲. فرمود كه :«ايشان ، گروهى اند كه به يگانگى خداى عز و جلاقرار كردند ، و از عبادت كسى كه پرستيده مى شود از غير خدا ، دورى كردند ، و گواهى دادند به اينكه غير از خدا ، خدايى نيست ، و به اينكه محمد صلى الله عليه و آله ، رسول خدا است ، و حال آنكه ايشان در آن ، صاحبان شك بودند ، كه يقين نداشتند در پاره اى از آنچه محمد صلى الله عليه و آله آورده بود . پس خداى عز و جلپيغمبر صلى الله عليه و آله خود را امر فرمود كه : ايشان را به مال و بخشش الفت دهد ، تا آنكه اسلام ايشان نيكو شود ، و ثابت باشند بر دين خويش كه در آن داخل شدند و به آن اقرار كردند . و به درستى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در روز حنين ، كه موضعى است در ميان مكّه و طائف ، بزرگانى چند را از بزرگان عرب تالّف فرمود ، و وضعى كرد كه الفت به هم رسانند و به آن حضرت ميل كنند ، از قريش و ساير قبيله مضر ، كه از جمله ايشان ، ابوسفيان ، پسر حرب بود ، و عينية بن حصن فزارى ، و امثال ايشان از مردمان . پس قبيله انصار غضب كردند ، و در نزد سعد بن عباده جمع شدند ، و سعد ، ايشان را به خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله برد ، در جعرانه» ۳ .
تتمّه حديث «پس سعد عرض كرد كه : يا رسول اللّه ! آيا مرا دستورى مى دهى در سخن گفتن؟ فرمود : آرى . عرض كرد كه : اگر اين امر ، در باب اين مال ها كه در ميان قوم خود تقسيم فرمودى ، چيزى باشد كه خداى عز و جل آن را فرو فرستاده است ، ما به آن راضى و خشنوديم . و اگر غير از اين باشد ، راضى نيستيم» . زراره مى گويد كه : شنيدم از امام محمد باقر عليه السلام كه مى فرمود : «رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود كه : اى گروه انصار! آيا همه شما بر گفتار سيّد و بزرگ خويش ، سعديد؟ عرض كردند كه : سيّد ما خدا و رسول اويند؛ پس در مرتبه سيم عرض كردند كه : ما بر مثل قول و رأى اوييم» . زراره مى گويد كه : شنيدم از امام محمد باقر عليه السلام كه مى فرمود : «پس خدا جوش ۴ ايشان را فرو نشانيد ، يا در همان ساعت ، آيه را فرو فرستاد ، و بهره اى را از براى «مؤلّفة قلوبهم» در قرآن واجب گردانيد» .

1.يعنى طائفه اى كه الفت داده شده است دل هاى ايشان . و بعضى از مفسّرين ، در شرح اين كلام ، در آيه زكات گفته است كه : قول معتمد آن است كه : مؤلّفه ، اعّم از كفّار و ضعفا اهل اسلام اند . اگرچه اختصاص ايشان به اهل كفر ، اشهر است ميان اصحاب . و در قاموس مذكور است كه : مؤلّفة قلوبهم ، از سادات و بزرگان عرب اند ، كه پيغمبر صلى الله عليه و آله مأمور شد به تأليف ايشان ، و عطا كردن به ايشان؛ يعنى به مدارايى كردن و دل ايشان را به دست آوردن ، و به ايشان پيوستن و آميخته شدن ، تا آنكه راغب گردانند كسانى را كه در پس ايشان بودند ، در دين اسلام ، و ايشان ، اين جماعت مذكوره اند : اقرع بن حابس ، و جبير بن مطعم ، و حدّ بن قيس ، و حرث بن هشام ، و حكيم بن حزام ، و حكيم بن طليق ، و حويطب بن عبد العزّى ، و خالد بن اسيد ، و خالد بن قيس ، و زيد الخيل ، و سعد بن يربوع ، و سهيل بن عمرو بن عبد شمس عامرى ، و سهيل بن عمرو جمحى ، و صخر بن اميّه ، و صفوان بن اميّه جمحى ، و عبّاس بن مرداس ، و عبد الرحمان بن يربوع ، و علاء بن حارثه ، و علقمة بن علاته ، و ابو السّنابل عمرو بن بعكك ، و عمرو بن مرداس ، و عمير بن وهيب ، و عينية بن حصن ، و قيس بن عدى ، و قيس بن مخرمه ، و مالك بن عوف ، و مخرمة بن نوفل ، و معاوية بن ابى سفيان ، و مغيرة بن حارث ، و نضير بن حرث بن علقمه ، و هشام بن عمرو . و مراد كلينى رضى الله عنه ، از باب از عنوان باب ، معلوم است . (مترجم)

2.توبه، ۶۰.

3.و جعرانه ـ به فتح جيم و سكون عين ، و در قاموس گفته است كه : و گاه است كه عين آن كسر داده مى شود ، و راء آن مشدّد مى گردد . و شافعى گفته است كه : تشديد راء آن ، خطا است ـ ، موضعى است در ميان مكّه و طائف ، كه به اين نام ناميده مى شود ، به واسطه ريطه ، دختر سعد ، و ريطه ، ملقّب بود به جعرانه . (مترجم)

4.در متن عربى «نورهم» ، ولى گويى نسخه مترجم «فورهم» بوده است .


تحفة الأولياء ج4
182

176 ـ بَابُ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ

۲۹۱۴.مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ، عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ ؛ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى، عَنْ يُونُسَ، عَنْ رَجُلٍ جَمِيعاً، عَنْ زُرَارَةَ،
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام ، قَالَ:
« «الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ» قَوْمٌ وَحَّدُوا اللّهَ، وَ خَلَعُوا عِبَادَةَ مَنْ دُونَ اللّهِ، وَ لَمْ تَدْخُلِ الْمَعْرِفَةُ قُلُوبَهُمْ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، وَ كَانَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَتَأَلَّفُهُمْ وَ يُعَرِّفُهُمْ لِكَيْمَا يَعْرِفُوا، وَ يُعَلِّمُهُمْ» .

۲۹۱۵.عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ، عَنْ زُرَارَةَ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام ، قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ :«وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ»؟
قَالَ:
«هُمْ قَوْمٌ وَحَّدُوا اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ خَلَعُوا عِبَادَةَ مَنْ يُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللّهِ، وَ شَهِدُوا أَنْ لَا إِلهَ إِلَا اللّهُ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وَ هُمْ فِي ذلِكَ شُكَّاكٌ فِي بَعْضِ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلى الله عليه و آله ، فَأَمَرَ اللّهُ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ نَبِيَّهُ صلى الله عليه و آله أَنْ يَتَأَلَّفَهُمْ بِالْمَالِ وَ الْعَطَاءِ لِكَيْ يَحْسُنَ إِسْلَامُهُمْ، وَ يَثْبُتُوا عَلى دِينِهِمُ الَّذِي دَخَلُوا فِيهِ وَ أَقَرُّوا بِهِ، وَ إِنَّ رَسُولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَوْمَ حُنَيْنٍ تَأَلَّفَ رُؤَسَاءَ الْعَرَبِ مِنْ قُرَيْشٍ وَ سَائِرِ مُضَرَ، مِنْهُمْ أَبُو سُفْيَانَ بْنُ حَرْبٍ، وَ عُيَيْنَةُ بْنُ حِصْنٍ الْفَزَارِيُّ، وَ أَشْبَاهُهُمْ مِنَ النَّاسِ، فَغَضِبَتِ الْأَنْصَارُ، وَ اجْتَمَعَتْ إِلى سَعْدِ بْنِ عُبَادَةَ، فَانْطَلَقَ بِهِمْ إِلى رَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله بِالْجِعْرَانَةِ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللّهِ، أَ تَأْذَنُ لِي فِي الْكَلَامِ؟ فَقَالَ: نَعَمْ، فَقَالَ: إِنْ كَانَ هذَا الْأَمْرُ مِنْ هذِهِ الْأَمْوَالِ الَّتِي قَسَمْتَ بَيْنَ قَوْمِكَ شَيْئاً أَنْزَلَهُ اللّهُ، رَضِينَا؛ وَ إِنْ كَانَ غَيْرَ ذلِكَ، لَمْ نَرْضَ» .
قَالَ زُرَارَةُ: وَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عليه السلام يَقُولُ: «فَقَالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : يَا مَعْشَرَ الْأَنْصَارِ، أَكُلُّكُمْ عَلى قَوْلِ سَيِّدِكُمْ سَعْدٍ؟ فَقَالُوا: سَيِّدُنَا اللّهُ وَ رَسُولُهُ، ثُمَّ قَالُوا فِي الثَّالِثَةِ: نَحْنُ عَلى مِثْلِ قَوْلِهِ وَ رَأْيِهِ».
قَالَ زُرَارَةُ: فَسَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عليه السلام يَقُولُ: «فَحَطَّ اللّهُ نُورَهُمْ، وَ فَرَضَ لِلْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ سَهْماً فِي الْقُرْآنِ».

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج4
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 289669
صفحه از 791
پرینت  ارسال به