199
تحفة الأولياء ج4

۲۹۲۷.على بن ابراهيم ، از پدرش ، از ابن ابى عمير ، از حفص بن بخترى و غير او ، از عيسى شلقان روايت كرده است كه گفت : نشسته بودم كه ابو الحسن ، حضرت امام موسى كاظم عليه السلام گذشت ، و بره گوسفندى همراه او بود . عيسى مى گويد كه : گفتم : اى پسر! نمى بينى كه پدرت چه مى كند؟ ما را به چيزى امر مى كند ، بعد از آن ، ما را از آن نهى مى كند . ما را امر كرد كه ابو الخطّاب را دوست داريم ، بعد از آن ، ما را امر كرد كه او را لعنت كنيم و از او بيزارى جوييم .
پس حضرت كاظم عليه السلام فرمود ـ و آن حضرت ، در آن حال ، كودكى بود ـ كه :
«خدا خلقى را از براى ايمان آفريده ، كه آن را زوالى نيست ، و خلقى را از براى كفر آفريده ، كه آن را زوالى نيست ، و خلقى را در ميان اين و آن آفريده ، كه ايمان را به عاريه به ايشان داده ، و ايشان ، معارين ناميده مى شوند . چون خواهد ، آن را از ايشان مى ربايد . و ابو الخطّاب ، از آنها بود كه ايمان به عاريه به او داده شده بود» .
عيسى مى گويد كه : پس بر امام جعفر صادق عليه السلام داخل شدم ، و آن حضرت را خبر دادم به آنچه به حضرت كاظم عليه السلام گفته بودم ، و آنچه به من گفته بود . حضرت صادق عليه السلام فرمود : «به درستى كه او نَبْعَه ى ۱ پيغمبرى است» .

۲۹۲۸.على بن ابراهيم ، از پدرش ، از اسماعيل بن مرّار ، از يونس ، از بعضى از اصحاب ما ، از امام موسى كاظم عليه السلام روايت كرده است كه فرمود :«به درستى كه خداى ـ تبارك و تعالى ـ ، پيغمبران را بر صفت پيغمبرى آفريد؛ پس نمى باشند ، مگر پيغمبران . و مؤمنان را بر صفت ايمان آفريد؛ پس نمى باشند ، مگر مؤمنان . و ايمان را به رسم عاريه به گروهى داد؛ پس اگر خواهد ، آن را از براى ايشان تمام مى كند ، و اگر خواهد ، آن را از ايشان مى ربايد» . و فرمود كه : «در ايشان ، اين آيه جارى شد كه : «فَمُسْتَقَرٌ وَمُسْتَوْدَعٌ»۲ ؛ يعنى : پس ايمانى است مستقر و ثابت ، و ايمانى است به وديعه و عاريه سپرده شده» ۳ .
تتمّه حديث ، و فرمود : «به درستى كه فلانى ، ايمانش مستودع بود (كه به وديعت به او سپرده شده بود) . پس در هنگامى كه بر ما دروغ گفت ، همان ايمانش ربوده شد» (يا آن دروغ ، ايمانش را ربود و باعث زوال آن گرديد) .

1.و نبعه ـ به فتح نون كلمن و سكون باء ابجد ـ ، درختى است كه از آن چوب كمان گيرند ، و از شاخه هاى آن تير سازند . و مراد حضرت صادق عليه السلام اين است كه : آن حضرت ، درختى است روينده در كوهسار نبوّت ، و از آن ، تيرهاى حجّت ، و كمان هاى محجّت ، كه سواران ابحاث و شبهات خصم را كه بر مركب خيالات و وهم سوارند ، از پا به در مى آورد ، مى توان گرفت . (مترجم)

2.انعام، ۹۸.

3.يا مستودع ، كسى است كه صاحب اين نوع ايمان است . و در تفسير على بن ابراهيم ، از امام جعفر صادق عليه السلام مروى است كه فرمود : مستقرّ ، ايمانى است كه در دل آدمى ثابت مى باشد ، تا آنكه بميرد . و مستودع ، كسى است كه ايمان از او ربوده شده است . و ظاهر اين حديث و حديث كتاب ، اين است كه مستقرّ ، به كسر قاف باشد ، چنان كه ابن كثير و ابو عمرو و يعقوب ، به روايت روح و زيد ، چنين قراءت كرده اند . و قراءت غير ايشان ، به فتح قاف است ، و معنى ظاهر آيه اين است كه : او است آنكه شما را ايجاد كرده و آفريده از يك تن ، كه حضرت آدم عليه السلام است؛ پس شما را است قرارگاهى و جاى وديعتى در رحم يا بالاى زمين ، و در صلب يا زير زمين . و بنابر كسر قافِ مستقر ، يعنى : پس بعضى از شما مستقر و ثابت ، و بعضى از شما به وديعه سپرده شده است . در آنچه مذكور شد . و كلينى رضى الله عنه ، همين حديث را در ديباچه كتاب ذكر كرده ، با اختلافى در متن . (مترجم)


تحفة الأولياء ج4
198

۲۹۲۷.عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ وَ غَيْرِهِ، عَنْ عِيسى شَلَقَانَ، قَالَ: كُنْتُ قَاعِداً، فَمَرَّ أَبُو الْحَسَنِ مُوسى عليه السلام وَ مَعَهُ بَهْمَةٌ، قَالَ: قُلْتُ : يَا غُلَامُ، مَا تَرى مَا يَصْنَعُ أَبُوكَ، يَأْمُرُنَا بِالشَّيْءِ، ثُمَّ يَنْهَانَا عَنْهُ، أَمَرَنَا أَنْ نَتَوَلّى أَبَا الْخَطَّابِ، ثُمَّ أَمَرَنَا أَنْ نَلْعَنَهُ وَ نَتَبَرَّأَ مِنْهُ؟
فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ عليه السلام ـ وَ هُوَ غُلَامٌ ـ :
«إِنَّ اللّهَ خَلَقَ خَلْقاً لِلْاءِيمَانِ لَا زَوَالَ لَهُ، وَ خَلَقَ خَلْقاً لِلْكُفْرِ لَا زَوَالَ لَهُ، وَ خَلَقَ خَلْقاً بَيْنَ ذلِكَ، أَعَارَهُمُ الْاءِيمَانَ، يُسَمَّوْنَ الْمُعَارِينَ، إِذَا شَاءَ سَلَبَهُمْ؛ وَ كَانَ أَبُو الْخَطَّابِ مِمَّنْ أُعِيرَ الْاءِيمَانَ».
قَالَ: فَدَخَلْتُ عَلى أَبِي عَبْدِ اللّهِ عليه السلام ، فَأَخْبَرْتُهُ مَا قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ عليه السلام وَ مَا قَالَ لِي، فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللّهِ عليه السلام : «إِنَّهُ نَبْعَةُ نُبُوَّةٍ».

۲۹۲۸.عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَرَّارٍ، عَنْ يُونُسَ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا ، عَنْ أَبِي الْحَسَنِ صَلَوَاتُ اللّه ِ عَلَيْهِ، قَالَ:«إِنَّ اللّهَ خَلَقَ النَّبِيِّينَ عَلَى النُّبُوَّةِ؛ فَلَا يَكُونُونَ إِلَا أَنْبِيَاءَ، وَ خَلَقَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْاءِيمَانِ؛ فَلَا يَكُونُونَ إِلَا مُؤْمِنِينَ، وَ أَعَارَ قَوْماً إِيمَاناً؛ فَإِنْ شَاءَ تَمَّمَهُ لَهُمْ، وَ إِنْ شَاءَ سَلَبَهُمْ إِيَّاهُ» قَالَ: «وَ فِيهِمْ جَرَتْ «فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ» » وَ قَالَ لِي: «إِنَّ فُلَاناً كَانَ مُسْتَوْدَعاً إِيمَانُهُ، فَلَمَّا كَذَبَ عَلَيْنَا سَلَبَ إِيمَانَهُ ذلِكَ».

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج4
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 305735
صفحه از 791
پرینت  ارسال به