184 . باب در بيان غفلت و فراموشى دل
۲۹۳۱.على بن ابراهيم ، از پدرش ، از ابن ابى عمير ، از جعفر بن عثمان ، از سماعه ، از ابو بصير و غير او روايت كرده است كه گفت : امام جعفر صادق عليه السلام فرمود :«به درستى كه دل ، در ساعتى از شب و روز چنان مى باشد ، كه هيچ كفر و ايمان در آن نباشد ، مانند جامه كهنه» .
راوى مى گويد كه : پس به من فرمود كه : «آيا اين حالت را از نفس خود نمى يابى؟» و فرمود كه : «بعد از آن ، نقطه و نشانى از جانب خداى عز و جل در دل موجود مى شود ، و هستى به هم مى رساند ، به آنچه خدا خواهد ، از كفر و ايمان» .
چند نفر از اصحاب ما مثل اين را روايت كرده اند ، از سهل بن زياد ، از محمد بن حسين ، از ابن ابى عمير .
۲۹۳۲.محمد بن يحيى ، از احمد بن محمد بن عيسى ، از عبّاس بن معروف ، از حمّاد بن عيسى ، از حسين بن مختار ، از ابو بصير روايت كرده است كه گفت : شنيدم از امام محمد باقر عليه السلام كه مى فرمود :«دل ، چنان مى باشد كه هيچ يك از ايمان و كفر در آن نمى باشد ، مانند پارچه اى گوشت خواييده ۱ . آيا يكى از شما اين را نمى يابد؟» .
۲۹۳۳.محمد بن يحيى ، از عمركى بن على ، از على بن جعفر ، از ابو الحسن حضرت امام موسى كاظم عليه السلام روايت كرده است كه فرمود :«به درستى كه خداى عز و جل دل هاى مؤمنان را آفريده ، در حالتى كه پيچيده و در بسته اند بر ايمان؛ پس چون اراده فرمايد كه آوازه آنچه را كه در آنها است ، بلند گرداند به بارانِ حكمت ، آنها را نَم فرمايد و آب دهد ، و به تخم علم ، آنها را كشت و زراعت كند ، و زراعت كننده آنها ، و قيّم و دهقانى كه بر سر آنها ايستاده و سرپرستى آنها مى كند ، پروردگار عالميان است» ۲ .