213
تحفة الأولياء ج4

۲۹۴۵.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند ، از سهل بن زياد و محمد بن يحيى ، از احمد بن محمد و هر دو ، از على بن مهزيار كه گفت : به خدمت امام محمد تقى عليه السلام نوشت ، و به آن حضرت شكايت داشت از چيزى چند كه در خاطرش خطور مى كرد؛ پس حضرت او را در بعضى از سخنان خويش جواب فرمود كه :«خدا اگر خواهد ، تو را ثابت مى دارد؛ پس از براى شيطان ، بر تو راهى قرار نمى دهد كه بر تو مستولى شود . گروهى به خدمت پيغمبر صلى الله عليه و آله شكايت كردند از خطراتى چند كه ايشان را عارض مى شود ، و در خاطر ايشان درمى آيد ، كه هر آينه اگر باد ، ايشان را به زير مى افكند يا پاره پاره مى شدند ، به سوى ايشان دوست تر بود از آنكه به آن تكلّم كنند؛ پس رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود كه : آيا اين حالت را در خود مى يابند؟ عرض كردند : آرى . فرمود : به حقّ آن كسى كه جانم به دست قدرت او است ، كه اين صريح و خالص ايمان است؛ پس چون چنين امرى را در خود بيابيد ، بگوييد كه : امَنّا بِاللّه ِ وَرَسُولِهِ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللّه ِ ؛ يعنى : ايمان آورديم به خدا و رسول او ، و هيچ گشتنى (از گناهان) ، و هيچ توانايى بر طاعت نيست ، مگر به يارى خدا» .

۲۹۴۶.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند ، از احمد بن محمد بن خالد ، از اسماعيل بن محمد ، از محمد بن بكر بن جناح ، از زكريّا بن محمد ، از ابواليسع داود ابزارى ، از حمران ، از امام محمد باقر عليه السلام كه فرمود :«مردى به خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد كه : يا رسول اللّه ! به درستى كه من منافق شده ام . فرمود : به خدا سوگند كه منافق نشده اى ، و اگر منافق شده بودى ، به نزد من نمى آمدى كه مرا اعلام كنى ، كه چه چيز تو را در شك و گمان افكنده و مضطرب ساخته . گمان دارم كه دشمن حاضر؛ يعنى شيطان ، به نزد تو آمده و به تو گفته است كه : كى تو را خلق كرده؟ و تو گفته اى كه : خداى عز و جل مرا خلق كرده؛ پس به تو گفته است كه : كى خداى ـ تبارك و تعالى ـ را خلق كرده؟ آن مرد عرض كرد : آرى ، به حقّ آن كسى كه تو را به حق فرستاده است ، كه امر چنين بود . حضرت فرمود : به درستى كه شيطان به نزد شما آمده ، از راه اعمال و گناهان؛ پس بر شما غالب نشد و توانايى به هم نرسانيد؛ پس از اين راه به نزد شما آمده است ، تا شما را گمراه گرداند ، و قدم شما را از راه دين بلغزاند . و چون چنين امرى حادث شود ، بايد كه يكى از شما ، خداى يگانه را كه نظير ندارد ، ياد كند» .


تحفة الأولياء ج4
212

۲۹۴۵.عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ؛ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً، عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ، قَالَ:
كَتَبَ رَجُلٌ إِلى أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام يَشْكُو إِلَيْهِ لَمَماً يَخْطُرُ عَلى بَالِهِ، فَأَجَابَهُ فِي بَعْضِ كَلَامِهِ:
«إِنَّ اللّهَ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ إِنْ شَاءَ ثَبَّتَكَ، فَلَا يَجْعَلُ لِاءِبْلِيسَ عَلَيْكَ طَرِيقاً، قَدْ شَكَا قَوْمٌ إِلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله لَمَماً يَعْرِضُ لَهُمْ ، لَأَنْ تَهْوِيَ بِهِمُ الرِّيحُ أَوْ يُقَطَّعُوا أَحَبُّ إِلَيْهِمْ مِنْ أَنْ يَتَكَلَّمُوا بِهِ، فَقَالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أَ تَجِدُونَ ذلِكَ؟ قَالُوا: نَعَمْ، فَقَالَ: وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ، إِنَّ ذلِكَ لَصَرِيحُ الْاءِيمَانِ، فَإِذَا وَجَدْتُمُوهُ فَقُولُوا: آمَنَّا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ، وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَا بِاللّهِ».

۲۹۴۶.عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ بَكْرِ بْنِ جَنَاحٍ، عَنْ زَكَرِيَّا بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِي الْيَسَعِ دَاوُدَ الْأَبْزَارِيِّ، عَنْ حُمْرَانَ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام ، قَالَ:«إِنَّ رَجُلاً أَتى رَسُولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللّهِ، إِنَّنِي نَافَقْتُ، فَقَالَ: وَ اللّهِ، مَا نَافَقْتَ، وَ لَوْ نَافَقْتَ مَا أَتَيْتَنِي، تُعْلِمُنِي مَا الَّذِي رَابَكَ؟ أَظُنُّ الْعَدُوَّ الْحَاضِرَ أَتَاكَ، فَقَالَ لَكَ: مَنْ خَلَقَكَ؟ فَقُلْتَ: اللّهُ خَلَقَنِي، فَقَالَ لَكَ: مَنْ خَلَقَ اللّهَ؟
قَالَ: إِي وَ الَّذِي بَعَثَكَ بِالْحَقِّ ، لَكَانَ كَذَا.
فَقَالَ: إِنَّ الشَّيْطَانَ أَتَاكُمْ مِنْ قِبَلِ الْأَعْمَالِ، فَلَمْ يَقْوَ عَلَيْكُمْ، فَأَتَاكُمْ مِنْ هذَا الْوَجْهِ لِكَيْ يَسْتَزِلَّكُمْ، فَإِذَا كَانَ كَذلِكَ، فَلْيَذْكُرْ أَحَدُكُمُ اللّهَ وَحْدَهُ».

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج4
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 306507
صفحه از 791
پرینت  ارسال به