۲۹۴۵.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند ، از سهل بن زياد و محمد بن يحيى ، از احمد بن محمد و هر دو ، از على بن مهزيار كه گفت : به خدمت امام محمد تقى عليه السلام نوشت ، و به آن حضرت شكايت داشت از چيزى چند كه در خاطرش خطور مى كرد؛ پس حضرت او را در بعضى از سخنان خويش جواب فرمود كه :«خدا اگر خواهد ، تو را ثابت مى دارد؛ پس از براى شيطان ، بر تو راهى قرار نمى دهد كه بر تو مستولى شود . گروهى به خدمت پيغمبر صلى الله عليه و آله شكايت كردند از خطراتى چند كه ايشان را عارض مى شود ، و در خاطر ايشان درمى آيد ، كه هر آينه اگر باد ، ايشان را به زير مى افكند يا پاره پاره مى شدند ، به سوى ايشان دوست تر بود از آنكه به آن تكلّم كنند؛ پس رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود كه : آيا اين حالت را در خود مى يابند؟ عرض كردند : آرى . فرمود : به حقّ آن كسى كه جانم به دست قدرت او است ، كه اين صريح و خالص ايمان است؛ پس چون چنين امرى را در خود بيابيد ، بگوييد كه : امَنّا بِاللّه ِ وَرَسُولِهِ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللّه ِ ؛ يعنى : ايمان آورديم به خدا و رسول او ، و هيچ گشتنى (از گناهان) ، و هيچ توانايى بر طاعت نيست ، مگر به يارى خدا» .
۲۹۴۶.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند ، از احمد بن محمد بن خالد ، از اسماعيل بن محمد ، از محمد بن بكر بن جناح ، از زكريّا بن محمد ، از ابواليسع داود ابزارى ، از حمران ، از امام محمد باقر عليه السلام كه فرمود :«مردى به خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد كه : يا رسول اللّه ! به درستى كه من منافق شده ام . فرمود : به خدا سوگند كه منافق نشده اى ، و اگر منافق شده بودى ، به نزد من نمى آمدى كه مرا اعلام كنى ، كه چه چيز تو را در شك و گمان افكنده و مضطرب ساخته . گمان دارم كه دشمن حاضر؛ يعنى شيطان ، به نزد تو آمده و به تو گفته است كه : كى تو را خلق كرده؟ و تو گفته اى كه : خداى عز و جل مرا خلق كرده؛ پس به تو گفته است كه : كى خداى ـ تبارك و تعالى ـ را خلق كرده؟ آن مرد عرض كرد : آرى ، به حقّ آن كسى كه تو را به حق فرستاده است ، كه امر چنين بود . حضرت فرمود : به درستى كه شيطان به نزد شما آمده ، از راه اعمال و گناهان؛ پس بر شما غالب نشد و توانايى به هم نرسانيد؛ پس از اين راه به نزد شما آمده است ، تا شما را گمراه گرداند ، و قدم شما را از راه دين بلغزاند . و چون چنين امرى حادث شود ، بايد كه يكى از شما ، خداى يگانه را كه نظير ندارد ، ياد كند» .