۲۹۸۲.ابو على اشعرى و محمد بن يحيى هر دو روايت كرده اند ، از حسين بن اسحاق و على بن ابراهيم ، از پدرش و همه ، از على بن مهزيار ، از نضر بن سويد ، از عبد اللّه بن سنان ، از حفص كه گفت : شنيدم از امام جعفر صادق عليه السلام كه مى فرمود :«هيچ مؤمنى نيست كه گناهى را مرتكب شود ، مگر آنكه خداى عز و جل هفت ساعت از روز ، او را مهلت دهد؛ پس اگر آن گناه كننده توبه كند ، چيزى بر او نوشته نشود ، و اگر توبه نكند ، يك گناه بر او نوشته شود» . پس عبّاد بصرى به خدمتش آمد و به آن حضرت عرض كرد كه : به ما رسيده كه تو گفته اى كه : «هيچ بنده اى نيست كه گناهى را مرتكب شود ، مگر آنكه خداى عز و جل هفت ساعت از روز ، او را مهلت دهد» . حضرت فرمود : «همچنين نگفتم ، وليكن گفتم كه : هيچ مؤمنى نيست ، و گفتار من همچنين بود» .
۲۹۸۳.محمد بن يحيى ، از احمد بن محمد عيسى ، از محمدبن سنان ، از عمّار بن مروان روايت كرده است كه گفت : امام جعفر صادق عليه السلام فرمود كه :«هر كه در روزى ، صد مرتبه بگويد : أَسْتَغْفِرُ اللّه َ ، خداى عز و جل هفتصد گناه را از برايش بيامرزد . و هيچ خوبى نيست در بنده اى كه در روزى ، هفتصد گناه را به عمل آورد» .
193 . باب در بيان عطا كردن خداى عز و جل وقت توبه را به آدم عليه السلام
۲۹۸۴.على بن ابراهيم ، از پدرش ، از ابن ابى عمير ، از جميل بن درّاج ، از بكير ، از امام جعفر صادق يا از امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است كه فرمود :«به درستى كه حضرت آدم عليه السلام گفت كه : اى پروردگار من! شيطان را بر من مسلّط گردانيدى ، و او را مانند خون در بدن من روان ساختى؛ پس از براى من چيزى قرار ده (يعنى چيزى كه به آن ، از شرّ او محفوظ باشم) . فرمود كه : اى آدم! از براى تو اين را قرار دادم كه ، هر كه از فرزندانت قصد معصيتى بكند ، بر او نوشته نشود . پس اگر آن را به عمل آورد ، يك گناه بر او نوشته شود . و هر كه از ايشان قصد ثوابى بكند ، پس اگر آن را به عمل نياورد ، يك ثواب از برايش نوشته شود ، و اگر آن را به عمل آورد ، ده ثواب از برايش نوشته شود . عرض كرد كه : اى پروردگار من! از براى من زياد كن . فرمود كه : از برايت قرار دادم كه ، هر كه از ايشان گناهى بكند ، بعد از آن ، طلب آمرزش كند ، او را بيامرزد . عرض كرد كه : اى پروردگار من! از براى من زياد كن . فرمود كه : توبه را از براى ايشان قرار دادم ، و توبه را از براى ايشان پهن كردم ، و در آن وسعتى دادم تا جان به اينجا؛ يعنى به حنجره برسد . عرض كرد كه : اى پروردگار من! مرا بس است» .