239
تحفة الأولياء ج4

۲۹۸۵.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند ، از احمد بن محمد ، از ابن فضّال ، از آنكه او را ذكر كرده ، از امام جعفر صادق عليه السلام كه فرمود :«رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود كه : هر كه يك سال پيش از مردنش توبه كند ، خدا توبه او را قبول فرمايد؛ پس فرمود : به درستى كه يك سال ، بسيار است . هر كه يك ماه پيش از مردنش توبه كند ، خدا توبه او را قبول فرمايد . پس فرمود : به درستى كه يك ماه ، بسيار است . هر كه يك جمعه (يعنى يك هفته) پيش از مردنش توبه كند ، خدا توبه او را قبول فرمايد . پس فرمود : به درستى كه يك جمعه ، بسيار است . هر كه يك روز پيش از مردنش توبه كند ، خدا توبه او را قبول فرمايد؛ پس فرمود : به درستى كه يك روز ، بسيار است . هر كه توبه كند پيش از آنكه امور آخرت را معاينةً ببيند ، خدا توبه او را قبول فرمايد» .

۲۹۸۶.على بن ابراهيم ، از پدرش ، از ابن ابى عمير ، از جميل ، از زراره ، از امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است كه فرمود :«چون جان به اينجا رسد ـ و به دست خويش به سوى گلوى مباركش اشاره فرمود ـ ، عالِم را توبه اى نباشد ، و جاهل را توبه باشد» .

۲۹۸۷.محمد بن يحيى ، از احمد بن محمد بن عيسى ، از محمد بن سنان ، از معاويه بن وهب روايت كرده است كه گفت : به سوى مكّه بيرون رفتيم ، و همراه ما پيرى بود به غايت حق پرست ، و بسيار عبادت مى نمود ، و در عرض راه ، نماز را تمام مى كرد . و پسر برادرى داشت مسلمان ، كه با او بود؛ پس من به پسر برادرش گفتم كه : كاش اين امر ـ يعنى امر امامت ـ را بر عمويت عرضه مى دادى ، شايد كه خداى عز و جل او را خالص گرداند و شيعه شود؛ پس همه ايشان گفتند كه : اين پير را وا گذاريد كه بر حالى كه دارد ، بميرد؛زيرا كه او خوش شكل است؛ پس پسر برادرش هيچ صبر نكرد ، تا آنكه به او گفت كه : اى عمو! به درستى كه مردم بعد از رسول خدا صلى الله عليه و آله مرتد شدند و از دين برگشتند ، مگر جماعتى اندك . و از براى على بن ابى طالب عليه السلام از طاعت بود ، آنچه از براى رسول خدا صلى الله عليه و آله بود . و بعد از رسول خدا صلى الله عليه و آله ، حق و طاعت ، از براى آن حضرت بود . راوى مى گويد : پس آن پير آه سردى كشيد ، و بانگ زد و گفت كه : من بر اين اعتقاد و اين مذهبم ، و جانش بيرون آمد . بعد از آن ، بر امام جعفر صادق عليه السلام داخل شديم ، و على بن سرّى اين كلام را بر حضرت صادق عليه السلام عرضه داد . فرمود كه :«آن پيرمردى است از اهل بهشت» . على بن سرّى به آن حضرت عرض كرد كه : او چيزى از اين امر را نشناخت ، غير از يك ساعت كه در آن بود . فرمود : «پس چه چيز از او مى خواهيد؟ به خدا سوگند كه داخل بهشت شد» .


تحفة الأولياء ج4
238

۲۹۸۵.عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ، عَمَّنْ ذَكَرَهُ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ عليه السلام ، قَالَ:«قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : مَنْ تَابَ قَبْلَ مَوْتِهِ بِسَنَةٍ قَبِلَ اللّهُ تَوْبَتَهُ، ثُمَّ قَالَ: إِنَّ السَّنَةَ لَكَثِيرَةٌ؛ مَنْ تَابَ قَبْلَ مَوْتِهِ بِشَهْرٍ قَبِلَ اللّهُ تَوْبَتَهُ، ثُمَّ قَالَ: إِنَّ الشَّهْرَ لَكَثِيرٌ؛ مَنْ تَابَ قَبْلَ مَوْتِهِ بِجُمْعَةٍ قَبِلَ اللّهُ تَوْبَتَهُ، ثُمَّ قَالَ: إِنَّ الْجُمْعَةَ لَكَثِيرٌ؛ مَنْ تَابَ قَبْلَ مَوْتِهِ بِيَوْمٍ قَبِلَ اللّهُ تَوْبَتَهُ، ثُمَّ قَالَ: إِنَّ يَوْماً لَكَثِيرٌ، مَنْ تَابَ قَبْلَ أَنْ يُعَايِنَ قَبِلَ اللّهُ تَوْبَتَهُ».

۲۹۸۶.عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ جَمِيلٍ ، عَنْ زُرَارَةَ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام ، قَالَ:«إِذَا بَلَغَتِ النَّفْسُ هذِهِ ـ وَ أَهْوى بِيَدِهِ إِلى حَلْقِهِ ـ لَمْ يَكُنْ لِلْعَالِمِ تَوْبَةٌ، وَ كَانَتْ لِلْجَاهِلِ تَوْبَةٌ».

۲۹۸۷.مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ، قَالَ:
خَرَجْنَا إِلى مَكَّةَ، وَ مَعَنَا شَيْخٌ مُتَأَلِّهٌ مُتَعَبِّدٌ، لَا يَعْرِفُ هذَا الْأَمْرَ ، يُتِمُّ الصَّلَاةَ فِي الطَّرِيقِ، وَ مَعَهُ ابْنُ أَخٍ لَهُ مُسْلِمٌ، فَمَرِضَ الشَّيْخُ، فَقُلْتُ لِابْنِ أَخِيهِ: لَوْ عَرَضْتَ هذَا الْأَمْرَ عَلى عَمِّكَ لَعَلَّ اللّهَ أَنْ يُخَلِّصَهُ، فَقَالَ كُلُّهُمْ: دَعُوا الشَّيْخَ حَتّى يَمُوتَ عَلى حَالِهِ؛ فَإِنَّهُ حَسَنُ الْهَيْئَةِ، فَلَمْ يَصْبِرْ ابْنُ أَخِيهِ حَتّى قَالَ لَهُ: يَا عَمِّ، إِنَّ النَّاسَ ارْتَدُّوا بَعْدَ رَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله إِلَا نَفَراً يَسِيراً، وَ كَانَ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام مِنَ الطَّاعَةِ مَا كَانَ لِرَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وَ كَانَ بَعْدَ رَسُولِ اللّهِ الْحَقُّ وَ الطَّاعَةُ لَهُ، قَالَ: فَتَنَفَّسَ الشَّيْخُ وَ شَهَقَ، وَ قَالَ: أَنَا عَلى هذَا، وَ خَرَجَتْ نَفْسُهُ.
فَدَخَلْنَا عَلى أَبِي عَبْدِ اللّهِ عليه السلام ، فَعَرَضَ عَلِيُّ بْنُ السَّرِيِّ هذَا الْكَلَامَ عَلى أَبِي عَبْدِ اللّهِ عليه السلام ، فَقَالَ:
«هُوَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ». قَالَ لَهُ عَلِيُّ بْنُ السَّرِيِّ: إِنَّهُ لَمْ يَعْرِفْ شَيْئاً مِنْ هذَا غَيْرَ سَاعَتِهِ تِلْكَ؟! قَالَ: «فَتُرِيدُونَ مِنْهُ مَا ذَا؟ قَدْ دَخَلَ وَ اللّهِ الْجَنَّةَ».

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج4
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 291923
صفحه از 791
پرینت  ارسال به