۳۰۱۸.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند ، از سهل بن زياد و على بن ابراهيم ، از پدرش و هر دو ، از ابن محبوب ، از ابن رئاب ، از بعضى از اصحاب خويش كه گفت : از امام جعفر صادق عليه السلام ، از استدراج سؤال شد . فرمود كه :«مصداق آن ، بنده اى است كه گناه مى كند و مهلت داده مى شود ، و از برايش در نزد آن معصيت ، نعمت هاى تازه به هم مى رسد ، و او را از استغفار از گناهان مشغول مى گرداند . پس چنين كسى ، مستدرج است كه خدا او را استدراج فرموده ، از آنجا كه نمى داند» .
۳۰۱۹.محمد بن يحيى ، از احمد بن محمد بن عيسى ، از محمد بن سنان ، از عمّار بن مروان ، از سماعة بن مهران روايت كرده است كه گفت : امام جعفر صادق عليه السلام را سؤال كردم از قول خداى عز و جل :«سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ». فرمود كه :«مصداق آن ، بنده اى است كه گناه مى كند . پس با آن گناه ، نعمت از برايش تازه مى شود ، و آن نعمت ، او را از استغفار از آن گناه مشغول مى سازد» .
۳۰۲۰.على بن ابراهيم ، از پدرش ، از قاسم بن محمد ، از سليمان منقرى ، از حفص بن غياث ، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود :«بسيار كسى است كه گول خورده به آنچه خداى عز و جل بر او انعام فرموده ، و بسيار مستدرج است كه خدا او را به پرده و پوشيدن خويش بر او استدراج نموده ، و بسيار كسى است كه به ثناى مردمان بر او فريفته شده» .
203 . باب محاسبه و حساب عمل
۳۰۲۱.على بن ابراهيم روايت كرده است ، از پدرش و چند نفر از اصحاب ما ، از سهل بن زياد و هر دو ، از حسين بن محبوب ، از على بن رئاب ، از ابو حمزه ، از حضرت على بن الحسين عليهماالسلامكه فرمود :«اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمود : جز اين نيست كه دنيا و روزگار ، سه روز است كه تو در ميانه آنهايى . ديروز كه گذشت با آنچه در آن بود ، و هرگز برنخواهد گشت؛ پس اگر خوبى را در آن عمل كرده اى ، براى رفتن آن اندوه ندارى ، و شاد باشى به آنچه آن را استقبال كرده اى از آن ، و اگر چنانى كه در آن كوتاهى و تقصير كرده اى ، حسرتت سخت است از براى رفتن آن ، و كوتاهى كه در آن كرده اى . و تو در روز خود كه در آن صبح مى كنى در فردا ، در غفلت و بى خبرى ، و نمى دانى شايد كه به آن نرسى ، و اگر به آن برسى ، شايد كه بهره ات در آن در كوتاهى ، مانند بهره ات در ديروز گذشته از تو باشد؛ پس يك روز ، از سه روز ، گذشته ، كه تو در آن مقصّرى و كوتاهى كرده اى ، و يك روز را انتظار مى برى و تو از آن بر يقين نيستى از ترك تقصير و كوتاهى . و جز اين نيست كه همه روزگار ، همان روز تو است كه صبح كرده اى در آن ، و سزاوار است تو را كه عاقل شوى و فكر كنى در آنچه تقصير كرده اى در ديروز گذشته ، از آنچه تو را فوت شده در آن از ثواب هاى چند ، كه چرا چنان نبودى كه آنها را كسب كرده باشى ، و از گناهانى چند ، كه چرا چنان نبودى كه از آنها باز ايستاده باشى ، و تو با اين حال ، با رو آوردن فردا ، اعتمادى ندارى كه به آن برسى ، و بر يقين نيستى از كسب كردن حسنه ، يا باز ايستادن از گناهى كه عمل را فرو مى ريزد؛ پس تو نسبت به آن روزى كه رو به آن مى روى بر طريقه و روش ، مثل آن روزى كه پشت به آن كرده يا پس ، عمل كن ، مانند عمل كردن مردى كه اميدوارى ندارد از روزها ، مگر آن روز را كه صبح كرده در آن ، و شب همان روز؛ پس عمل خير را به جا آور يا وا گذار ، و خداى عز و جليارى كننده است بر آن» .