۳۰۳۸.على بن ابراهيم ، از پدرش ، از ابن محبوب ، از ابو ايّوب ، از محمد بن مسلم ، از امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است كه گفت : شنيدم از آن حضرت كه مى فرمود :«چه نيكو است نيكى ها بعد از بدى ها ، و ثواب ها بعد از گناهان ، و چه زشت است بدى هابعد از نيكى ها ، و گناهان بعد از ثواب ها» .
۳۰۳۹.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند ، از احمد بن ابى عبداللّه ، از ابن فضّال ، از آنكه او را ذكر كرده ، از امام جعفر صادق عليه السلام كه فرمود :«به درستى كه شما در مدّت هاى گرفته شده و روزهاى شمرده شده ايد (يعنى زمانى كم كه زود تمام شده يا مى شود) . مرگ ، ناگاه و بى خبر مى آيد . هر كه خوبى را كِشت وزراعت كند ، خوشحالى و شادى را درو كند ، و هر كه بدى را زراعت كند ، پشيمانى را درو كند . و از براى هر زراعت كننده اى است ، آنچه زراعت نموده . بهره و نصيب آنكه كاهل است از شما ، بر او پيشى نگيرد ، و حريص ، آنچه را كه از برايش مقدّر نشده ، در نيابد . هر كه خير و خوبى به او عطا شده ، خدا به او عطا فرموده ، و هر كه از بدى نگاه داشته شده ، خدا او را نگاهدارى نموده است» .
۳۰۴۰.محمد بن يحيى ، از احمد بن محمد ، از بعضى از اصحاب خويش ، از حسن بن على بن ابى عثمان ، از واصل ، از عبد اللّه بن سنان ، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود :«مردى به نزد ابوذر ـ رحمة اللّه عليه ـ آمد و گفت كه : اى ابوذر! ما را چه مى شود كه مرگ را ناخوش داريم؟ ابوذر گفت : از براى آنكه شما دنيا را آبادان كرده ايد ، و آخرت را ويران ساخته ايد پس ناخوش داريد كه از آبادى به سوى ويرانه منتقل شويد؛ پس به ابوذر گفت كه : آمدن و ورود ما را بر خداى عز و جلچگونه مى بينى؟ ابوذر گفت : امّا نيكوكار ، چون غائب و مسافرى است كه از سفر باز آيد ، و بر كسان خود وارد شود . و امّا بدكار ، چون غلام گريخته است كه بر آقاى خود وارد گردد . آن مرد گفت كه : حالِ ما را در نزد خداى ـ تعالى ـ چگونه مى بينى؟ ابوذر گفت كه : عمل هاى خود را بر كتاب خدا عرضه داريد . به درستى كه خداى ـ تعالى ـ مى فرمايد كه : «اِنَّ الْاَبْرارَ لَفى نَعيمٍ * وَاِنَّ الفُجّارَ لَفى جَحيمٍ» » . ۱ حضرت فرمود كه : «آن مرد گفت : پس رحمت خدا در كجا است؟ ابوذر گفت كه : رحمت خدا نزديك است بر نيكوكاران» . و حضرت صادق عليه السلام فرمود كه : «مردى به سوى ابوذر رضى الله عنه نوشت كه : اى ابوذر! چيزى از علم را به من عطا كن كه طرفه و تازه باشد . ابوذر به سوى او نوشت كه : علم بسيار است ، وليكن اگر توانى كه بدى نكنى با كسى كه او را دوست مى دارى ، چنان كن؛ پس آن مرد به ابوذر گفت كه : آيا كسى را ديده اى كه با كسى كه او را دوست مى دارد ، بد كند؟ ابوذر به او گفت : آرى ، نفس تو در نزد تو از همه نفس ها دوست تر است . پس چون تو خداى ـ تعالى ـ را معصيت كنى ، به حقيقت كه با آن بد كرده اى» .