۳۲۸۵.محمد بن يحيى ، از احمد بن محمد و ابوعلى اشعرى ، از محمد بن عبدالجبّار ، از حجّال ، از على بن عقبه و غالب بن عثمان ، از آنكه او را ذكر كرده ، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده اند كه فرمود :«چون شام كنى ، مى گويى : اَللّهُمَّ اِنىّ أَسْئَلُكَ عِنْدَ اِقْبالِ لَيْلِكَ وَاِدْبارِ نَهارِكَ وَحُضُورِ صَلَواتِكَ وَأَصْواتِ دُعآئِكَ أَنْ تُصَلِىَّ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِ مُحَمَّدٍ ؛ «خداوندا! به درستى كه من درمى خواهم از تو ، در نزد رو آوردن شب تو ، و پشت كردن روز تو ، و حاضر شدن نمازهاى تو ، و آوازهاى خواندن تو ، كه صلوات فرستى بر محمد و آل محمد» ، و دعا كن به آن چه دوست دارى و خواسته باشى» .
۳۲۸۶.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند ، از سهل بن زياد ، از جعفر بن محمد اشعرى ، از ابن قدّاح ، از امام جعفر صادق عليه السلام كه فرمود :«هيچ روزى نيست كه بر فرزند آدم بيايد ، مگر آنكه همان روز به او مى گويد كه : اى فرزند آدم! من روزى تازه ام و من بر تو گواهم ، پس در من خوب بگو و در من خوبى بكن ، تا در روز قيامت به آن از برايت گواهى دهم ، پس به درستى كه تو بعد از اين هرگز مرا نخواهى ديد» . و فرمود كه : «على عليه السلام چون شام مى كرد ، مى فرمود : مَرْحَبا بِاللَّيْلِ الْجَديدِ وَ الْكاتِبِ الشَّهيدِ اُكْتُبا عَلَى اسْمِ اللّهِ تَعالى ؛ «مرحبا به شب تازه! و خوش آمد و مرحبا به نويسنده گواه! بنويسيد بر نام خدا كه والاست» ، بعد از آن ، خداى ـ تعالى ـ را ذكر مى نمود و مشغول ياد آن جناب ـ تعالى ـ بود» .
۳۲۸۷.على بن ابراهيم ، از پدرش ، از صالح بن سندى ، از جعفر بن بشير ، از عبداللّه بن بكير ، از شهاب بن عبد ربّه روايت كرده است كه گفت : شنيدم از امام جعفر صادق عليه السلام كه مى فرمود :«چون آفتاب متغيّر شود و رنگش بگردد ، خداى عز و جل را ذكر كنيد ، و اگر با گروهى باشى كه تو را مشغول كنند ، برخيز و دعا كن» .
۳۲۸۸.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند ، از احمد بن محمد بن خالد ، از شريف بن سابق ، از فضل بن ابى قرّه ، از امام جعفر صادق عليه السلام كه فرمود :«سه چيز است كه پيغمبران از يكديگر فرا گرفته و از همديگر ميراث برده اند از آدم ، تا آنكه آنها به رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيده . چون صبح مى كرد ، مى فرمود : اَللّهُمَّ اِنّى أَسْئَلُكَ ايمانا تُباشِرُ بِهِ قَلْبى وَيَقينا حَتّى أَعْلَمَ أنَّهُ لا يُصيبُنى اِلّا ما كَتَبْتَ لى وَرِضىً بِما قَسَمْتَ لى ؛ خداوندا! به درستى كه من سؤال مى كنم از تو ايمانى را كه برسانى آن را به دل من ، و يقينى ، تا آنكه بدانم در نمى رسد به من ، مگر آن چه نوشته اى از برايم ، و خشنودى به آن چه بخشش كرده اى از برايم» ۱ . و بعضى از اصحاب ما اين را روايت كرده و در آن افزوده كه : «حَتّى لا أُحِبُّ ... وَصَلَّىَ اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ ؛ تا آنكه دوست ندارم شتابانيدن آن چه را كه پس افكنده اى ، و نه پس انداختن آن چه را كه شتابانيده اى . اى زنده! اى پاينده! به مهربانى تو فرياد مى خواهم . به صلاح آوربرايم كار و حال مرا ، همه آن را ، و مگذار مرا به سوى خودم يك چشم به هم زدن ، هرگز ، و صلوات فرست اى خدا! بر محمد و آل او» .