۲۷۰۶.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند ، از احمد بن محمد بن خالد ، از عثمان بن عيسى ، از ابو شيبه ، از زهرى ، از امام محمد باقر عليه السلام كه فرمود :«بد بنده اى است بنده اى كه دورو و دو زبان باشد ، كه برادر خود را مدح كند ، در حالى كه حاضر باشد ، و در حالى كه غايب باشد ، او را بخورد و غيبت كند . اگر عطا شود ، بر او حسد برد ، و اگر به بلايى مبتلى شود ، او را وا گذارد و يارى نكند» .
۲۷۰۷.على بن ابراهيم ، از پدرش ، از على بن اسباط ، از عبد الرحمان بن حمّاد روايت كرده كه آن را مرفوع ساخته و گفته است كه :«خداى عز و جل به عيسى عليه السلام فرمود كه : اى عيسى! بايد كه زبانت در نهان و آشكار ، يك زبان باشد ، و همچنين دلت . به درستى كه من تو را از نفست مى ترسانم ، و كافى است كه من خبير و آگاه باشم . و دو زبان ، در يك دهان صلاحيّت ندارد و درست نمى آيد ، و نه دو شمشير ، در يك غلاف ، و نه دو دل ، در يك سينه ، و همچنين است ذهن ها» (يعنى دو خيال ، در يك نفس) .
141 . باب در بيان هجرت ۱
۲۷۰۸.حسين بن محمد روايت كرده است ، از جعفر بن محمد ، از قاسم بن ربيع و چند نفر از اصحاب ما ، از احمد بن محمد بن خالد كه آن را مرفوع ساخته و گفته است كه : در وصيّت مفضّل است كه شنيدم از امام جعفر صادق عليه السلام كه مى فرمود :«دو مرد بر هجران از يكديگر جُدا نمى شوند ، مگر آنكه يكى از ايشان مستوجب و سزاوار بيزارى و لعنت مى شود ، و بسا است كه هر دو اين را مستوجب مى شوند» . پس معتّب به حضرت عرض كرد كه : خدا مرا فداى تو گرداند! اينك ظالم است كه مستوجب اين است . پس حال مظلوم چيست؟ و او را چه باك است كه بايد مستوجب بيزارى و لعنت باشد؟ فرمود : «زيرا كه برادرش را به سوى پيوند با خود نمى خواند ، و براى او (از سخنش تن به غفلت نمى دهد) ، و از سر آن نمى گذرد . و شنيدم از پدرم عليه السلام كه مى فرمود : چون دو كس باهم نزاع كنند و يكى از ايشان بر ديگرى غالب شود ، بايد كه مظلوم به سوى صاحب خود برگردد ، تا آنكه به صاحب خويش بگويد كه : اى برادر من! من ظالم و ستمكارم ، تا جدايى و دورى ميان او و صاحبش بريده شود؛ زيرا كه خداى عز و جل حاكمى است عادل ، كه داد مظلوم را از ظالم مى ستاند» .