۳۳۷۷.محمد بن يحيى ، از احمد بن محمد ، از محمد بن سنان ، از ابن مسكان ، از ثمالى ، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود :«مردى به خدمت پيغمبر صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد كه : يا رسول اللّه ! به حقيقت كه از وسوسه سينه ملاقات كرده ام ، آن چه ملاقات كرده ام ، و من فردى قرض دار و عيال بار و پريشانم . حضرت به او فرمود كه : اين كلمات را مكرّر كن : تَوَكَّلْتُ عَلَى الْحَيِّ ... وَكَبِّرْهُ تَكْبِيراً؛ «توكّل كردم بر زنده اى كه نمى ميرد ، و ستايش مر خدايى را است كه فرا نگرفته است زنى را و نه فرزندى ، و نبود او را شريكى در پادشاهى ، و نبود او را اختياردارى از روى خوارى ، و تعظيم كن او را ، تعظيم كردنى» . پس آن مرد درنگ نكرد كه به خدمت حضرت آمد و عرض كرد كه : خدا وسوسه سينه مرا از من برد ، و قرضم را از من ادا كرد ، و روزيم را بر من وسيع گردانيد» .
۳۳۷۸.على بن ابراهيم ، از پدرش ، از عبداللّه بن مغيره ،از موسى بن بكر ، از امام موسى كاظم عليه السلام روايت كرده است كه گفت : آن حضرت اين را از برايم در كاغذى نوشت كه :«اللّهُمَّ ارْدُدْ إِلى جَمِيعِ خَلْقِكَ مَظَالِمَهُمُ ... وَحَيَّا مُحَمَّداً وَأَهْلَ بَيْتِهِ بِالسَّلَامِ؛ خداوندا! بازگردان به سوى همه آفريدگانت ، مظلمه هاى ۱ ايشان را كه در جانب من است ، خُرد آنها را و بزرگ آنها را ، در آسانى از تو و عافيت ، و آن چه نرسد به آن توانايى من ، و فرا نگيرد آن را آن چه در دست من است ، و توانايى ندارد بر آن ، تن من و يقين من و جان من . پس برسان آن را و بده از جانب من ، از بسيار آن چه نزد تو است از فضل تو؛ پس باز پس مگذار بر من از آن چيزى را كه ادا كند آن را از ثواب هاى من . اى مهربان تر از مهربانان! گواهى مى دهم كه نيست خدايى ، مگر خداى تنها ، نيست شريكى از برايش ، و گواهى مى دهم كه محمد بنده و فرستاده او است ، و آنكه دين ، چنان است كه مشروع و بيان شده ، و آن كه اسلام ، چنان است كه وصف شده ، و آنكه قرآن ، چنان است كه فرو فرستاده شده ، و آنكه گفتار ، چنان است كه حديث شده ، و آن كه خدا ، او است حقِ هويدا . ياد كند خدا محمد و خاندان او را به خوبى ، و درود گويد محمد و خاندان او را به سلام» .