55 . باب دعا از براى كرب و همّ و خوف ۱
۳۳۷۹.محمد بن يحيى ، از احمد بن محمد ، از محمد بن اسماعيل بن بزيع ، از ابواسماعيل درّاج ، از ابن مسكان ، از ابوحمزه روايت كرده است كه گفت : حضرت محمد بن على عليه السلام فرمود كه :«اى ابوحمزه! تو را چه مى شود ، كه چون امرى به تو وارد شود كه از آن مى ترسى ، كه درنمى آورى به سوى بعضى از زاويه هاى خانه ات ـ يعنى قبله ـ ، تا دو ركعت نماز به جا آورى ، بعد از آن ، هفتاد مرتبه بگويى كه : يَا أَبْصَرَ النَّاظِرِينَ ، وَيَا أَسْمَعَ السَّامِعِينَ ، وَيَا أَسْرَعَ الْحَاسِبِينَ ، وَيَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ؛ «اى بيناتر نگرندگان! و اى شنواتر شنوندگان! و اى شتابان تر شمارندگان! و اى مهربان تر از همه مهربانان!» ، و در هر مرتبه كه اين كلمات را بخوانى ، حاجتت را سؤال كنى» .
۳۳۸۰.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند ، از سهل بن زياد ، از عبدالرحمان بن ابى نجران ، از عاصم بن حميد ، از ثابت ، از اسماء كه گفت : رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود كه :«هر كه همّ يا غم يا كرب يا بلا يا شدّت و محنتى به او برسد ، بايد كه بگويد : اللّهُ رَبِّي ، وَلَا أُشْرِكُ بِهِ شَيْئاً ، تَوَكَّلْتُ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ؛ خدا پروردگار من است ، كه شريك نمى گردانم با او چيزى را . توكل كردم بر زنده اى كه نمى ميرد» .
۳۳۸۱.على بن ابراهيم ، از پدرش ، از ابن ابى عمير ، از هشام بن سالم ، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود :«چون نازله اى بر مردى فرود آيد ، يا سختى كه او را اندوهناك سازد ، بايد كه زانوها و اَرَش هاى ۲ خود را برهنه كند (به اينكه جامه را از آنها دور گرداند) و آنها را به زمين بچسباند ، و به سجده رود و سينه خود را به زمين بچسباند ، بعد از آن ، حاجت خود را بخواند و دعا كند ، و حال آنكه او در سجده باشد» .
۳۳۸۲.على بن ابراهيم ، از پدرش ، از ابن محبوب ، از حسن بن عمّار دهّان ، از مسمع ، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود :«چون برادران يوسف ، يوسف را در چاه انداختند ، جبرئيل عليه السلام به نزد او آمد و گفت كه : اى پسر نوجوان! در اينجا چه مى كنى؟ گفت كه : برادرانم مرا در چاه انداخته اند . جبرئيل گفت : آيا دوست مى دارى كه از آن بيرون آيى؟ گفت كه : اين امر به دست خداى عز و جل است ، اگر بخواهد ، مرا بيرون آورد» . حضرت صادق عليه السلام فرمود : «پس جبرئيل به يوسف گفت كه : خداى ـ تعالى ـ به تو مى فرمايد كه : مرا به اين دعا بخوان ، تا تو را از اين چاه بيرون آورم . يوسف به جبرئيل گفت كه : آن دعا چيست؟ گفت : بگو كه : اللّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ ... فَرَجاً وَمَخْرَجاً؛ خداوندا! به درستى كه من سؤال مى كنم تو را به اينكه تو را است ستايش . نيست خدايى ، مگر تو كه بخشاينده ، پديدآورنده آسمان ها و زمينى . خداوندِ بزرگوارى و نوازش ، كه صلوات فرستى بر محمد و آل محمد ، و آنكه بگردانى از برايم ، از آن چه من در آن ، فرج و بيرون رفتنى بود» ، و حضرت عليه السلام فرمود : «بعد از آن ، از قصّه او بود ، آن چه خدا در كتاب خود ذكر فرموده» .