۳۳۹۴.على بن ابراهيم ، از پدرش ، از ابن ابى عمير ، از پسر برادر سعيد بن يسار ، از سعيد بن يسار روايت كره است كه گفت : به خدمت حضرت امام جعفر صادق عليه السلام عرض كردم كه : غم و اندوه در من داخل مى شود . فرمود كه :«بسيار گردان اين گفتار را كه : اَللّهُ اَللّهُ رَبّى لا أُشْرِكُ بِهِ شَيْئا ؛ «خدا ، خدا ، پروردگار من است ، شريك نمى گردانم به او چيزى را» ، و هرگاه از وسوسه يا حديث نفس و حرف زدن دل ترسى ، بگو كه : اللّهُمَّ إِنِّي عَبْدُكَ ... لَا أُشْرِكُ بِهِ شَيْئاً؛ خداوندا! به درستى كه من بنده تو و پسر بنده تو و پسر كنيز توام . موى پيشانى من به دست تو است . عين عدلت است در من حكم تو . رواست در من قضاى تو . خداوندا! به درستى كه من سؤال مى كنم تو را به هر نامى كه آن از براى تو است ، كه فرو فرستاده اى آن را در كتاب خود ، يا تعليم داده اى مرا به يكى از آفريدگانت ، يا متفرّد و تنها شده اى به آن در دانستن نهانى كه در نزد تو است ، كه صلوات فرستى بر محمد و آل محمد ، و آنكه بگردانى قرآن را روشنى ديده من ، و بهار دل من ، و زدودن اندوه من ، و رفتن همّ من . خدا ، خدا ، پروردگار من ، شريك نمى گردانم با تو چيزى را» .
۳۳۹۵.ابوعلى اشعرى ، از محمد بن عبدالجبّار ، از صفوان ، از علا بن رزين ، از محمد بن مسلم ، از امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است كه فرمود :«دعاى پيغمبر صلى الله عليه و آله در شب جنگ احزاب اين بود كه : يَا صَرِيخَ الْمَكْرُوبِينَ ... وَاكْفِنِي هَوْلَ عَدُوِّي؛ اى فريادرس اندوهناكان! و اى اجابت كننده بيچارگان! و اى برنده اندوه من! بردار از من غم من و همّ من و اندوه مرا . پس به درستى كه تو مى دانى حال من و حال ياران مرا ، و كفايت كن از من ترس دشمن مرا» .