535
تحفة الأولياء ج4

۳۴۲۵.محمد بن يحيى ، از احمد بن محمد بن عيسى ، از على بن حكم ، از قتيبه اعشى روايت كرده است كه گفت : امام جعفر صادق عليه السلام اين را به من تعليم فرمود كه بگو :«بِسْمِ اللّهِ الْجَلِيلِ ... وَبِآيَةِ الْكُرْسِيِّ؛ «به نام خداى بزرگوار . پناه مى دهم فلانى را به خداى بزرگ ، از جنبنده زمين ، از زهردار و چشم بد و عامه ، و از پرى و آدمى ، و از عرب و عجم ، و از دميدن ايشان و ستم ايشان و باد كردن ايشان ، به آيه الكرسى» .بعد از آن آية الكرسى را مى خوانى و در نوبت دويم مى گويى : بِسْمِ اللّهِ أُعِيذُ فُلَاناً بِاللّهِ الْجَلِيلِ؛ «به نام خدا . پناه مى دهم فلانى را به خداى بزرگوار» ، تا همه را بخوانى» .

۳۴۲۶.على بن ابراهيم ، از پدرش ، از ابن ابى عمير ، از اسحاق بن عمّار روايت كرده است كه گفت : به امام جعفر صادق عليه السلام عرض كردم كه : فداى تو گردم! به درستى كه من از عقرب ها مى ترسم . فرمود كه :«نظر كن به سوى بنات نعش ۱ كه ستاره هاى سه گانه اند . ستاره ميانه اى از آنها ، در پهلويش ستاره اى است كوچك كه به آن نزديك است ، و عرب آن را سها مى نامد و ما آن را اسلم مى ناميم . در هر شب ، تيز به سوى آن نظر كن و سه مرتبه بگو كه : اللّهُمَّ رَبَّ أَسْلَمَ ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ، وَسَلِّمْنَا؛ خداوندا! اى پروردگار اسلم! صلوات فرست بر محمد و آل محمد ، و شتاب ده فرج و بردن اندوه ايشان را ، وسالم بدار ما را» . اسحاق گفت كه : در روزگار خود اين را ترك نكردم ، مگر يك مرتبه ، و عقرب مرا زد .

1.بنات نعش كبرى ، هفت ستاره است و همچنين بنات نعش صغرى . چهار ستاره اى از آنها نعش است و سه ستاره ، بنات . و سُها ، ستاره اى است خرد در پهلوى ستاره ميان از بنات نعش كبرى . و بعضى به جاى كبرى ، صغرى گفته اند ، و در قاموس نيز چنين است؛ چه در مادّه «س ه و» مى گويد كه : سها ، ستاره اى است پنهان در بنات نعش صغرى ، و در «ق و د» مى گويد كه : ستاره اوّل از بنات نعش صغرى كه آخر بنات است ، قائد است و دويم ، عناق و در جانب آن ، قائد كوچكى هست و دويم آن ، عناق است و در پهلويش صيدق است و آن سها است ، و در مادّه «ع ن ق» مى گويد كه : عناق ـ بر وزن سحاب ـ ، ستاره ميان از بنات نعش است ، و در «ق و د» ذكر شد و در «ص د ق» مى گويد كه : صيدق ـ بر وزن صيقل ـ ، امين است و قطب ، و در «ق و د» شرح شد و در «ح و ر» مى گويد كه : حَوَر به تحريك ستاره سيم است از بنات نعش صغرى ، و در «ق و د» شرح شد و اين غلط و اشتباه است . و در بعضى از لغات معتبره مذكور است كه سها ـ به اوّل مضموم ـ ، ستاره اى است خرد نزديك بنات النّعش كبرى ، كه مردمان روشنايى چشم را بدان امتحان كنند . و در شرح عدّه اى لغت كه از همه لغات اعتبارش بيشتر است و در نظر حقير از همه بهتر ، مذكور است كه بنات نعش صغرى را دبّ اصغر مى نامند؛يعنى خرس كوچك تر ، و بنات نعش كبرى را دبّ اكبر مى نامند؛ يعنى خرس بزرگ تر ، و ستاره اى را كه در پهلوى نعش از كبرى در آيد ، حور گويند ، و ميانه را عناق ، و اوّل آنها را قائد ، و ستاره خردى را كه با اوسط است ، سها و صيدق گويند ، و علاوه بر اين ، آنجا كه عيان است ، چه حاجت به بيان است . و آنچه صاحب قاموس گفته در باب ستاره آخر ، بنات نعش صغرى ، كه آن را قائد مى گويند ، مشهور ، و نامش جُدَّىِ ـ به ضمّ جيم و فتح دال و تشديد ياء ـ است كه مصغّر جدى ـ به فتح جيم و سكون دال و تخفيف ياء ـ است؛ يعنى بزغاله . (مترجم)


تحفة الأولياء ج4
534

۳۴۲۵.مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ، عَنْ قُتَيْبَةَ الْأَعْشى، قَالَ:
عَلَّمَنِي أَبُو عَبْدِ اللّهِ عليه السلام قَالَ :
«قُلْ: بِسْمِ اللّهِ الْجَلِيلِ ، أُعِيذُ فُلَاناً بِاللّهِ الْعَظِيمِ مِنَ الْهَامَّةِ وَ السَّامَّةِ وَ اللَامَّةِ وَ الْعَامَّةِ، وَ مِنَ الْجِنِّ وَ الْاءِنْسِ، وَ مِنَ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ، وَ مِنْ نَفْثِهِمْ وَ بَغْيِهِمْ وَ نَفْخِهِمْ، وَ بِآيَةِ الْكُرْسِيِّ ؛ ثُمَّ تَقْرَؤُهَا، ثُمَّ تَقُولُ فِي الثَّانِيَةِ: بِسْمِ اللّهِ أُعِيذُ فُلَاناً بِاللّهِ الْجَلِيلِ ؛ حَتّى تَأْتِيَ عَلَيْهِ».

۳۴۲۶.عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللّهِ عليه السلام :
جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي أَخَافُ الْعَقَارِبَ.
فَقَالَ:
«انْظُرْ إِلى بَنَاتِ نَعْشٍ ـ الْكَوَاكِبِ الثَّلَاثَةِ ـ الْوُسْطى مِنْهَا بِجَنْبِهِ كَوْكَبٌ صَغِيرٌ قَرِيبٌ مِنْهُ تُسَمِّيهِ الْعَرَبُ «السُّهَا»، وَ نَحْنُ نُسَمِّيهِ «أَسْلَمَ»، أَحِدَّ النَّظَرَ إِلَيْهِ كُلَّ لَيْلَةٍ، وَ قُلْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ : اللّهُمَّ رَبَّ أَسْلَمَ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ، وَ سَلِّمْنَا» .
قَالَ إِسْحَاقُ: فَمَا تَرَكْتُهُ مُنْذُ دَهْرِي إِلَا مَرَّةً وَاحِدَةً، فَضَرَبَتْنِي الْعَقْرَبُ.

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج4
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 306209
صفحه از 791
پرینت  ارسال به