۳۴۲۷.احمد بن محمد ، از على بن حسن ، از عبّاس بن عامر ، از ابو جميله ، از سعد اسكاف روايت كرده است كه گفت : شنيدم از آن حضرت كه مى فرمود :«هر كه اين كلمات را بگويد ، من از برايش ضامنم كه هيچ عقرب و جنبنده اى به او نرسد ، تا صبح كند : أَعُوذُ بِكَلِمَاتِ اللّهِ ... إِنَّ رَبِّي عَلى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ؛ پناه مى برم به سخنان خدا كه تمام و كامل اند ، آنها كه درنمى گذرد آنها را نيكوكار و نه نابكارى ، از بدى آنچه آفريده ، و از بدى آنچه خلق كرده ، و از بدى هر جنبنده اى كه او فراگيرنده است موى پيشانى آن را . به درستى كه پروردگار من بر راه راست است» .
۳۴۲۸.محمد بن يحيى ، از احمد بن محمد ، از على بن حكم ، از على بن ابى حمزه ، از امام موسى كاظم عليه السلام روايت كرده است كه فرمود :«رسول خدا صلى الله عليه و آله در بعضى از جنگ هاى خويش بود ، در وقتى كه اصحاب به خدمتش از كيك ها شكايت كردند كه به ايشان اذيّت مى رسانند . فرمود كه : چون يكى از شما خوابگاه خود را فراگيرد و بخوابد ، بگويد كه : أَيُّهَا الْأَسْوَدُ الْوَثَّابُ ... أَنْ يَؤُوبَ الصُّبْحُ مَتى مَا آبَ ۱ ؛ اى سياه بسيار برجهنده! كه باك ندارد از بسته شدن در ، و نه درى ، عزم كردم بر تو به ام الكتاب كه نرنجانى مرا و اصحاب مرا ، تا آنكه برود شب و بيايد صبح با آنچه آمد» .
۳۴۲۹.على بن محمد ، از ابن جمهور ، از پدرش ، از محمد بن سنان ، از عبد اللّه بن سنان ، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود :«اميرالمؤمنين ـ عليه الصّلوة والسّلام ـ فرمود كه : چون درنده را ملاقات كنى ، بگو : أَعُوذُ بِرَبِّ دَانِيَالَ وَ الْجُبِّ ، مِنْ شَرِّ كُلِّ أَسَدٍ مُسْتَأْسِدٍ؛ پناه مى برم به پروردگار دانيال و چاه ، از بدى هر شير تواناى دلير» .
۳۴۳۰.ابو العبّاس محمد بن جعفر ، از محمد بن عيسى ، از صالح بن سعيد ، از ابراهيم بن محمد بن هارون روايت كرده است كه او به امام محمد باقر عليه السلام نوشت و از آن حضرت عوذه و افسونى مى خواست از براى بادها كه عارض كودكان مى شود؛ پس آن حضرت به خطّ خويش اين دو عوذه را نوشت و به سوى او فرستاد ، و صالح چنان دانسته بود كه هارون هر دو را به سوى ابراهيم فرستاده بود به خطّ آن حضرت :«اللّهُ أَكْبَرُ ، اللّهُ أَكْبَرُ ، اللّهُ أَكْبَرُ ... وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ؛ خدا بزرگ است . خدا بزرگ تر است . خدا بزرگ تر است . گواهى مى دهم به اينكه نيست خدايى ، مگر خدا . گواهى مى دهم به اينكه محمد ، فرستاده خدا است . خدا بزرگ تر است . نيست خدايى ، مگر خدا ، و نيست پروردگارى مرا ، مگر خدا . او را است پادشاهى و او را است ستايش . نيست شريكى او را . پاك و منزّه مى شمارم خدا را . آنچه خواست خدا ، بود ، و آنچه نخواست ، نبود . خداوندا! اى خداوند بزرگوارى و نوازش! پروردگار موسى و عيسى و ابراهيم كه مبالغه فرمود در وفا كردن! خداى ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و سبط ها! نيست خدايى ، مگر تو . پاك و منزّهى ، با آنچه شمردى يا شمردم از نشانه هاى تو و به بزرگى تو ، به آنچه سؤال كرده اى به آن پيغمبران ، و به اينكه پروردگار مردمان بودى پيش از هر چيزى ، و تويى بعد از هر چيزى . سؤال مى كنم تو را به نام تو ، كه نگاه مى دارى به آن آسمان ها را كه فرو افتد بر زمين ، مگر به اذن تو ، و به سخنان تو كه تمام و كامل است ، كه پناه دهى بنده خود ، فلانى را ، از بدى آنچه فرود آيد از آسمان ، و آنچه بالا رود به سوى آن ، و آنچه بيرون آيد از زمين ، و آنچه داخل شود در آن ، و سلام بر پيغمبران مرسل ، و ستايش مر خدايى را است كه پروردگار جهانيان است» .و نيز به خطّ خويش به سوى او نوشت كه : «بِسْمِ اللّهِ ، وَ بِاللّهِ ... صَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ؛ به نام خدا و به خدا و به سوى خدا ، و چنان كه خواست خدا ، و پناه مى دهم او را به عزّت خدا ، و مرتبه و جلالت و عظمت خدا ، و قدرت خدا ، و پادشاهى خدا . اين نوشته ، شفايى است از براى فلان ، پسر فلان ، پسر بنده تو ، و پسر كنيز تو كه بنده خدا [است] . صلوات فرستد خدا بر محمد و آل او» .