۲۷۲۵.ابو على اشعرى ، از حسن بن على كوفى ، از عبيس بن هشام ، از صالح حذّاء ، از يعقوب بن شعيب ، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود :«چون روز قيامت شود ، پرده اى از پرده هاى بهشت را بردارند . پس هر كه را روح باشد ، بوى آن را از مسافتى كه پانصدساله راه باشد بيابد ، مگر يك قسم از مردمان» . عرض كردم كه : ايشان كيانند؟ فرمود : «كسى كه عاق پدر و مادر خود باشد» .
۲۷۲۶.على بن ابراهيم ، از پدرش ، از نوفلى ، از سكونى ، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود :«رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود كه : بالاتر از هر صاحب نيكى ، نيكوكارى هست ، تا آنكه مرد در راه خدا كشته شود . پس چون در راه خدا كشته شود ، بالاتر از او نيكوكارى نيست . و به درستى كه بالاتر از هر عقوقى ، عقوقى هست ، تا آنكه مرد ، يكى از پدر و مادر خود را بكشد . پس چون اين را به فعل آورد ، بالاتر از آن عقوقى نيست» .
۲۷۲۷.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند ، از احمد بن محمد بن خالد ، از اسماعيل بن مهران ، از سيف بن عميره ، از امام جعفر صادق عليه السلام كه فرمود :«هر كه نظر كند به سوى پدر و مادر خويش ، مانند نظر كسى كه چيزى را دشمن داشته باشد ، در حالى كه پدر و مادر بر او ستمكار باشند ، خداى عز و جل هيچ نماز او را قبول نكند» .
۲۷۲۸.از او ، از محمد بن على ، از محمد بن فرات ، از امام محمد باقر عليه السلام روايت است كه فرمود :«رسول خدا صلى الله عليه و آله در بعضى از سخنان خويش فرمود كه : بپرهيزيد از نافرمانى پدر و مادر؛ زيرا كه ، بوى بهشت از مسافتى كه به قدر هزارساله راه باشد ، يافت مى شود ، و عاق و قطع كننده رحم و پير زناكار و آنكه جامه خويش را از روى تكبّر بر زمين مى كشد ، هيچ يك ، بوى آن را نمى يابند . و بزرگوارى نيست ، مگر از براى خدا كه پروردگار عالميان است» .
۲۷۲۹.از او ، از يحيى بن ابراهيم بن ابى البلاد ، از پدرش ، از جدّش ، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت است كه فرمود :«اگر خداى عز و جل چيزى را از «افّ» پست تر و كمتر مى دانست ، هر آينه از آن نهى مى فرمود . و آن ، از پست ترين عقوق است . و از جمله عقوق آن است كه ، مرد به سوى پدر و مادرش نظر كند ، و نظر را به سوى ايشان تيز و تند گرداند» .
۲۷۳۰.از او ، از پدرش ، از هارون بن جهم ، از عبداللّه بن سليمان ، از امام محمد باقر عليه السلام روايت است كه فرمود :«پدرم عليه السلام به سوى مردى نظر فرمود ، و پسرش همراه او مى رفت ، و آن پسر بر ساق دست پدر تكيه داده بود» . حضرت فرمود : «پس پدرم عليه السلام با آن پسر سخن نفرمود ، از روى دشمنى و خشمى كه با او داشت ، و او را زشت مى داشت ، تا وقتى كه از دنيا مفارقت نمود» .