۳۴۵۴.على بن ابراهيم ، از پدرش ، از ابن ابى عمير ، از معاويه بن عمّار روايت كرده است كه گفت : امام جعفر صادق عليه السلام به من فرمود در ابتدا كه :«اى معاويه! آيا ندانسته اى كه مردى به خدمت اميرالمؤمنين عليه السلام آمد و در نزد آن حضرت ، دير شدن را در جواب و اجابت در باب دعايش [را ]شكايت كرد؟ پس حضرت به آن مرد فرمود كه : چرا از دعاى سريع الاجابة دور افتاده اى؟ آن مرد به حضرت عرض كرد كه : آن دعا چيست؟ فرمود : بگو كه : اللّهُمَّ ، إِنِّي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الْعَظِيمِ الْأَعْظَمِ ... وَ أَنْ تَفْعَلَ بِي كَذَا وَ كَذَا؛ خداوندا! به درستى كه من سؤال مى كنم تو را ، به نام تو كه بزرگ ، بزرگ تر ، بزرگوارتر ، گرانمايه تر ، در خزانه نهاده اى ، پنهان داشته شده اى ، نور حق ، حجّت استوار هويدايى كه آن روشنى است با روشنى ، و روشنى است از روشنى ، و روشنى است در روشنى ، و روشنى است بر روشنى ، و روشنى است بر هر روشنى ، و روشنى است كه روشن مى شود به آن هر تاريكى ، و مى شكند هر سختى را ، و هر ديو سركش از حد در گذرنده ، و ستمكار ستيزنده . آرام نمى گيرد به آن زمينى ، برپا نمى شود به آن آسمانى ، و ايمن مى شود به آن هر ترسنده اى ، و بيهوده مى شود به آن جادوى هر جادوگرى ، و ستم هر ستمكارى ، و حسد هر حسد برنده اى ، و شكافته مى شود به جهت بزرگى آن ، بيابان و دريا ، و از آن برمى خيزد كشتى تا آنكه سخن كند به آن فرشته؛ پس نباشد آشوب آب را بر آن راهى ، و آن نام تو است ، و بزرگ تر ، بزرگ تر ، بزرگوار ، بزرگوارتر ، روشن بزرگ تر است كه ناميده اى به آن ذات خود را ، و دست يافته اى به آن بر عرش خود ، و رو مى آورم به سوى تو ، به محمد و اهل بيتش ، و سؤال مى كنم تو را به تو و به ايشان ، كه صلوات فرستى بر محمد و آل محمد ، و آنكه بكنى با من چنين و چنين» .